بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زنان تروا | طاقچه
تصویر جلد کتاب زنان تروا

بریده‌هایی از کتاب زنان تروا

نویسنده:اوریپید
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۸ رأی
۳٫۴
(۸)
آندروماک: شد آنچه شد. او مُرده است. اما او که مُرده روزگارش بهتر از من است که هنوز زنده‌ام. هکوب: نه فرزند، اینکه می‌گویی خطاست. زندگی و مرگ یکسان نیستند. در زندگی امید هست، مرگ سراسر نیستی‌ست.
garshasp1996
آه خدایان! شما که به گاهِ بینوایی به کاری نمی‌آیید، و با این حال آن‌گاه که گرفتار بلا می‌شویم، چاره‌ای جز یاری‌خواستن از شما نداریم.
garshasp1996
آدمی را هر اندازه دارا باشد، تا روزی که از این جهان رخت برنبسته، سعادتمند مخوان.
garshasp1996
آفرودیت، نامی‌ست که ما به شهوت می‌دهیم آن‌گاه که افسار می‌درد. نادانیِ مردان، نامش آفرودیت است.
garshasp1996
بنگر چگونه تنها به خاطر یک زن، یک طغیان شهوت، یونانیان به هلن دست یافتند و هزاران تن را از دم تیغ گذراندند.
garshasp1996
آه خدایان! شما که به گاهِ بینوایی به کاری نمی‌آیید، و با این حال آن‌گاه که گرفتار بلا می‌شویم، چاره‌ای جز یاری‌خواستن از شما نداریم.
pejman
مرگ به‌مراتب از زندگیِ سرشار از رنج بهتر است. اما مردی که پس از خوشبختی گرفتار تیره‌روزی می‌شود، دوچندان آزار می‌بیند. هم از اینکه به پستی افتاده است، هم از آن رو که آن شادی را که از کف داده است به یاد می‌آورد.
garshasp1996
احمق مَردا که دل در این جهان بندد. بخت همچون یکی مرد وحشی به هر سو می‌جهد و کس را یارای آن نیست که سعادت را دیرزمانی در آغوش کشد.
garshasp1996
احمق مَردا که دل در این جهان بندد. بخت همچون یکی مرد وحشی به هر سو می‌جهد و کس را یارای آن نیست که سعادت را دیرزمانی در آغوش کشد.
garshasp1996
احمق مَردا که دل در این جهان بندد. بخت همچون یکی مرد وحشی به هر سو می‌جهد و کس را یارای آن نیست که سعادت را دیرزمانی در آغوش کشد.
pejman
در چشم من، مرگ و هرگززاده‌نشدن یکسان است، و مرگ به‌مراتب از زندگیِ سرشار از رنج بهتر است. اما مردی که پس از خوشبختی گرفتار تیره‌روزی می‌شود، دوچندان آزار می‌بیند. هم از اینکه به پستی افتاده است، هم از آن رو که آن شادی را که از کف داده است به یاد می‌آورد
It's Hoor
اکنون کاشانه‌مان اشکی‌ست که می‌ریزیم.
ali73
هکوب: نه فرزند، اینکه می‌گویی خطاست. زندگی و مرگ یکسان نیستند. در زندگی امید هست، مرگ سراسر نیستی‌ست. آندروماک: گوش کن مادر، بگذار کمی با تو بگومگو کنم، دست‌کم آن اندازه که تو را آرام کند. در چشم من، مرگ و هرگززاده‌نشدن یکسان است، و مرگ به‌مراتب از زندگیِ سرشار از رنج بهتر است. اما مردی که پس از خوشبختی گرفتار تیره‌روزی می‌شود، دوچندان آزار می‌بیند. هم از اینکه به پستی افتاده است، هم از آن رو که آن شادی را که از کف داده است به یاد می‌آورد.
☆Nostalgia☆
زیرا آن‌گاه که فلاکتْ شهری را دربرمی‌گیرد، دینْ سست می‌گردد و خدایان را پاس نمی‌دارند.
" یک تکه تنهایی "
آدمی را هر اندازه دارا باشد، تا روزی که از این جهان رخت برنبسته، سعادتمند مخوان.
Mika
هکوب: آی تو که تمام زمین را به دو دستت نگاه داشته‌ای و اورنگت بر بالای آن است، تو آن راز بی‌پایان که نامت زئوس است، خواه قانونِ پایدارِ طبیعتی خواه اندیشهٔ انسان‌هر که هستی، از تو یاری می‌جویم؛ زیرا خاموش، رَه می‌سپری و کارهای آشفتهٔ آدمیان را به راهِ داد می‌بری.
Mika
این هولناک است که یکی گنهکار این‌گونه خوب می‌تواند سخن بگوید.
Mika
یک‌شب‌سرکردن در بستر مرد، نفرتِ زن را به عشق دگرگون می‌کند، اما من زنی را که از عشق کهنه دست می‌شوید و باز آسان دل می‌بازد خوار می‌دارم.
کاربر ۶۹۶۳۰۰۷

حجم

۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان