بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب واژگان واژگون | طاقچه
تصویر جلد کتاب واژگان واژگون

بریده‌هایی از کتاب واژگان واژگون

امتیاز:
۳.۷از ۳ رأی
۳٫۷
(۳)
ای عشق! ای تصوّر دیرینه از محال! ای قلعهٔ بنا شده بر قلّهٔ خیال!
M.M. SAFI
غم سوی من می‌شتابد چون ابر امّا تو کوهی کوه یخی که گریزد همواره لبخند از تو کوهی ولی نه دماوند، تا کی تو را می‌سرایند؟ قاف محالی و سازند افسانه تا چند از تو؟
M.M. SAFI
مدام عدل تو را سنگ می‌زنند این قوم مگر که سنگ بکاهد غم ترازو را
M.M. SAFI
به سوی چشم تو پَر می‌کشد دلش هر بار چه سود؟ راه ندارد گدا به این دربار
M.M. SAFI
دیگر تو نیز عمر بلندت به سر شده ای آه! ای سلاح من! ای بی‌اثر شده! از خود به در شوم چو غم از در برون شود از در به در نمی‌شود این دربه‌در شده
M.M. SAFI
پیداست این‌که چون پریانی ز هر نظر ترسم که چون پری ز نظرها نهان شوی قسمت نشد که همره قند لبان تو هی چای داغ باشم و هی استکان شوی قسمت نشد که آخر قصّه کنار من با این دل شکسته، تو همداستان شوی
M.M. SAFI
تو خود کردی به حکم خود مرا از خویشتن تبعید تو گفتی بشکنم، جاری شوم در خویشتن چون اشک تو گفتی راه دوری نیست از این ذرّه تا خورشید که با زاری مگر باز آری آن زیبای بازاری که یوسف حسن خود را بر کلافی اشک می بخشید
M.M. SAFI
انجم، تمام، بهر شما صف کشیده‌اند در آسمان نمانده ـ مَها! ـ دیگر اختری دنبال چشم‌های تو ناهید و زهره‌اند یا مشتری شده‌ست به چشمانت مشتری؟
M.M. SAFI
دلم مثل دل صدپارهٔ شیخ خیابانی‌ست که می‌جوید به هر پس‌کوچه‌ای ستّارخانت را
M.M. SAFI
یخ زد به دل این شوق که دلسوخته باشیم سرد است و نشد آتشی افروخته باشیم
M.M. SAFI
تو کوهی و بس باشکوهی، چه می‌شد اگر ببینم مرا «نازنینم» صدا می‌کنی من آن غار دلگیر و تاریکم، آیا تو باز ز عشق آتشی در دل من به پا می‌کنی؟ من آن چاهم، آیا ـ غریبه! ـ به امّید آب شبی تکه‌سنگی به عمقم رها می‌کنی؟ خودت هستی، آری، غریبه! خودت، شک نکن همان که مرا با خودم آشنا می‌کنی
M.M. SAFI

حجم

۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۶,۸۰۰
تومان