بریدههایی از کتاب کتاببازها؛ جلد دوم
۴٫۸
(۴۱)
امیلی پرسید: «اینجا همون قسمت مرکزی سانفرانسیسکو نیست؟»
راهنما گفت: «خودشه.»
مرکز سانفرانسیسکو پر بود از آسمانخراشها و ساختمانهای عظیم. خیلی عجیب بود که فکر کنی زمانی به جای آن ساختمانها فقط آب بوده. یکجورهایی سست بودند. انگار آب میتوانست برگردد و نفوذ کند به جایی که بهش تعلق داشت
المپیان؟:)
سوختگی به او یادآوری میکرد هر لحظه ممکن است چیزهایی را که قدرشان را نمیدانستی، از دست بدهی.
پشیز | pashiz
اینکه ما در برابر ناملایمات چطوری رفتار میکنیم مشخص میکنه که ما چهجور آدمی هستیم؛
ILOVEBOK
«اینجور که توی ویکیپدیا نوشته، تقریباً پنجاهتا کشتی زیر سانفرانسیسکو مدفون شده. از دورهٔ تبِ طلا.»
المپیان؟:)
جنوبی رفتند؛ توی ماشین، خانهٔ کوچک در چمنزار گوش میکردند و امیلی پیش خودش خیال میکرد دارند با واگن سرپوشیدهٔ کوچکشان به غرب میروند. برای آن سفر طولانی و خستهکننده، خیالبافی مناسبی به نظر میرسید.
المپیان؟:)
اگر جیمز و امیلی کنار هم میایستادند و دستهایشان را دراز میکردند، اندازهٔ طولش میشد و خیلی هم باریک بود. عرضش تقریباً اندازهٔ شانههای امیلی بود.
المپیان؟:)
اسکلهٔ خیابان هاید لنگر انداخته بود
المپیان؟:)
عرضش تقریباً اندازهٔ شانههای امیلی بود. امیلی نمیتوانست تصور کند که این قطعه قبلاً بخشی از یک کشتی بزرگ بوده.
المپیان؟:)
هر لحظه ممکن است چیزهایی را که قدرشان را نمیدانستی، از دست بدهی
𝑀𝑜𝑜𝑛𝑙𝑖𝑔ℎ𝑡
شما نمیتوانید نتیجه را کنترل کنید. نتیجهٔ هیچکاری را، چه جستوجوی گنج باشد چه چیزهای دیگر مثل دوستی یا مخاطرات کاری. تنها چیزی که شما میتوانید کنترلش کنید خودتان هستید. کنشها و واکنشهای شما تعیینکنندهٔ مسیرتان هستند. آیا راهتان جادویی و شادیبخش خواهد بود یا ترسناک؟ آیا شما قربانی بازی میشوید یا قهرمانش؟ همهاش به خودتان بستگی دارد.
خوره کتاب
مثبت فکر کن، اونوقت همهچی درست میشه
Sani and Eli
بعضی وقتها جالب بود که روی حساب سنوسالت رفتار نکنی.
ناشناس خاص
مثبت فکر کن، اونوقت همهچی درست میشه.
ناشناس خاص
یک چیز معمولی این قابلیت را دارد یک چیز بینظیر توی خودش داشته باشد
𝑀𝑜𝑜𝑛𝑙𝑖𝑔ℎ𝑡
یا خودت انتخاب میکنی و یا دنیا برایت انتخاب میکند.
سلام
آقای گریسولد گفت: «من هالیستر رو میشناسم. به این قضیه مثل یه چالش نگاه میکنه و قویتر و مهربونتر و دلسوزتر از قبل برمیگرده. بعضیها میذارن سختیها و شکستها از پا درشون بیارن، ولی هالیستر اینجوری نیست.»
! Astronaut
پس آنجا بودنش زیاد هم عجیب نبود؛ ولی خب آدم وقتی معلمها را جایی بیرون از زیستگاه طبیعیشان میبیند، غافلگیر میشود؛
بر چرخ زمان
تنها چیزی که شما میتوانید کنترلش کنید خودتان هستید
ناشناس خاص
هرچیزی که ما با علاقه و کنجکاوی دنبالش برویم میتواند ما را درمان کند.
ناشناس خاص
هیچ سؤالی احمقانه نیست، فقط بعضی سؤالها نسنجیدهان
𝑀𝑜𝑜𝑛𝑙𝑖𝑔ℎ𝑡
اصلاً من که میگم همهٔ آدمها باید یه تکونی به خودشون بدن، بقچهبندیلشون رو بردارن و برن دنبال ماجراجویی. نظر من که اینه.
سلام
آقای گریسولد گفت: «خودت رو دستکم نگیر. تجربه به من ثابت کرده ایدههایی که فکر میکردم از همه افتضاحتر و مسخرهترن تبدیل شدن به بزرگترین موفقیتهام.»
سلام
به همهٔ چیزهای مورد علاقهاش توی کتابفروشی فکر کرد. مبل بنفش که وقتی تویش فرو میرفت و کتاب میخواند، انگار قشنگ او را بغل میگرفت. آن بالش کوچک شکل گربه که هالیستر گذاشته بود بالای یکی از قفسهها و بعضیها فکر میکردند گربهٔ واقعی است. دفتر مهمانها که نویسندههایی که به آنجا سر میزدند امضایش میکردند. چوبالفی که شکل هِرب کان بود و امیلی و جیمز جایش را لای کتابها عوض میکردند تا مشتریها را غافلگیر کنند.
! Astronaut
آدم وقتی معلمها را جایی بیرون از زیستگاه طبیعیشان میبیند، غافلگیر میشود
Qoq
هر لحظه ممکن است چیزهایی را که قدرشان را نمیدانستی، از دست بدهی.
Qoq
اینکه ما در برابر ناملایمات چطوری رفتار میکنیم مشخص میکنه که ما چهجور آدمی هستیم
Sani and Eli
هر لحظه ممکن است چیزهایی را که قدرشان را نمیدانستی، از دست بدهی.
Sani and Eli
شما نمیتوانید نتیجه را کنترل کنید.
ناشناس خاص
هر روز با کارهایی که میکنیم و حرفهایی که میزنیم داریم داستانمون رو مینویسیم و اگه توی یکی از فصلها اتفاقهای بدی برام بیفته، این خودمم که تعیین میکنم داستان چطور پیش بره
Mini Holi
«طلا فرصتی بود برای از نو شروع کردن، تبدیل شدن به دیگری و خود را ساختن. استعارهای از امید.»
ریحانه زارعی احمدی
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
تومان