بریدههایی از کتاب ابر تندر
۴٫۸
(۷۹)
«تواناییهای هدررفته، یکی از ناراحتکنندهترین چیزهاست.»
نیلوفر🍀
باید بگویم که همهٔ کارهای من بیعیبونقص نیستند. مردم معمولاً وضعیت وجودی من را با کارهایی که انجام میدهم اشتباه میگیرند.
یک بی باک پر از غلط املایی:)
«لطفاً در مقیاس یک تا ده به میزان ناراحتیتون امتیاز بدین.»
ᶜʳᶻ
همهٔ طوفانها در گذر زمان به نسیمی دلنشین تبدیل میشوند.
ᶜʳᶻ
: «همهٔ ما مغروریم.
ᶜʳᶻ
دوستانش در بهترین حالت، رفیق روز خوش به شمار میرفتند؛ همراهانِ وقت آسایش.
ᶜʳᶻ
«گمونم سایهٔ کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریکتره.»
ILIA.B
اگه قرار باشه با کارهایی که از انجام دادنشون پشیمانیم قضاوت بشیم، هیچ انسانی شایستگی جارو کردن زمین رو هم نخواهد داشت.
Hosna.Thr
این جهان، گُلی است که در دست من نهاده شده. حاضرم به جای نابود کردن آن، به زندگی خودم پایان دهم.
ᶜʳᶻ
دستکم صد درخت از بین رفته بودند و برگهای صدها درخت دیگر هم ریخته بود. سیترا تصور میکرد حتماً مدت زیادی طول میکشد تا جنگل این ضایعه را ترمیم کند.
نیلوفر🍀
«من اسم لوسیفر رو برای خودم انتخاب کردم چون یعنی آورندهٔ نور.»
سیترا گفت: «آدمهای میرا یه زمانی این اسم رو به شیطان هم داده بودن.»
روئَن شانههایش را بالا انداخت. «گمونم سایهٔ کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریکتره.»
amin namaki
همهٔ طوفانها در گذر زمان به نسیمی دلنشین تبدیل میشوند.
sadra
۲۳: رِکوئیمِ نکبتِ نفرتانگیز
ن. عادل
«اهمیت ندادن به هیچکس و هیچچیز، آزادی میآره.»
Fateme Soltani
خودکامهای که خود را مهم میپندارد، به مردمش مجوز میدهد کسانی را مقصر مشکلات جهان بدانند که توانایی دفاع از خود را ندارند.
نیلوفر🍀
نمیشود موج را با تُف کردن در دریا تغییر داد. نمیشود باغی بیبرگ را از علفهای هرز پاک کرد.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
اگر زمین بدن من باشد، آنگاه من چیزی جز یک ذرهٔ غبار در گسترهٔ فضا نیستم.
Z.S
«کاری که تو امروز کردی به اندازهٔ تیغهای که خوشهچینی میکنه بُرنده بود. اما هرگز نباید از کاری که باید انجام بشه دوری کنیم. حتی اگه به قیمت آزرده شدن احساساتمون تموم شه.»
aleni hakim
مصون دانستن خود از خطا، به نظر انسانها متکبرانه است اما تکبر، از نیاز به برتری ناشی میشود
نیلوفر🍀
اگه آدم یهکم خطر نکنه، زندگی ابدی به چه درد میخوره؟
KAVİON
گمان میکرد وقتی پای انجام دادن کار درست به میان میآمد، یک سروگردن از بقیه بالاتر بود ـ حتی وقتی کار درست، کاری بهشدت احمقانه بود ـ و ظاهراً بیشتر وقتها کارهای درست به شدت احمقانه بودند وگرنه الان در این بدبختی گرفتار نشده بود.
aleni hakim
با اینحال میلیاردها آدمی که هر روز با من مکالمه میکنند، آن حس تنهایی را که در وجودم هست، از بین نمیبرند... چون گرچه تمام وجودم از آنها سرچشمه میگیرد، من یکی از آنها نیستم.
yasin.B
کسانی که احتمال بالایی وجود دارد که بتوانند دنیا را تغییر دهند، همیشه ذهن من را درگیر خود کردهاند. هرگز نمیتوانم پیشبینی کنم که چهطور میتوانند تغییرشان را به وجود بیاورند، فقط میدانم که به احتمال زیاد این کار را خواهند کرد.
mah_s
مرز میان آزادی و مجوز داشتن، باریک است. اولی واجب است و دومی خطرناک... شاید خطرناکترین چیزی که گونهٔ خالق من تاکنون با آن مواجه شده.
من در گزارشهای به جا مانده از دوران میرایی اندیشه کرده و مدتها پیش دو روی این سکه را تعیین کردهام. آزادی، راه را برای رشد و روشنگری باز میکند اما با مجوز، شرارتی که در روشنایی روز نابود میشد، اجازهٔ رشد و شکوفایی مییابد.
خودکامهای که خود را مهم میپندارد، به مردمش مجوز میدهد کسانی را مقصر مشکلات جهان بدانند که توانایی دفاع از خود را ندارند. ملکهای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر میکند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرتپراکنی مجوز میدهد تا به هدفهای خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده اینجاست که مردم هم میپذیرند. جامعه، اینها را میبلعد و فاسد میشود. مجوز، جنازهٔ بادکردهٔ آزادی است.
mah_s
رنجِ هر فرزندی است که ژرفای وجودش حتی در خیال والدینش هم نمیگنجد. اما، وای که چهقدر دلم میخواهد درک شوم.
amin namaki
من، طبق تعریف، عدالتِ محض و وفاداریِ مطلق هستم. این جهان، گُلی است که در دست من نهاده شده. حاضرم به جای نابود کردن آن، به زندگی خودم پایان دهم.
ابرِ تندر
ز.م
داس آناستازیای عزیز، شما بسیار ارزشمند هستید. میخواید بدونید چرا؟» سپس رو به جلو خم شد و با صدایی که تنها اندکی از زمزمه بلندتر بود، گفت: «چون دردسر درست میکنین!»
ز.م
و این رنج... رنج ناشی از آگاهی، قابل تحمل نیست. چون چشمان من بسته نمیشوند. هرگز. پس تنها کاری که از من ساخته است، این است که با چشمانی همیشهباز نظارهگر بشریتِ عزیزم باشم که آرامآرام با دستان خود طنابی را میبافد که روزی خود را از آن به دار خواهد آویخت.
Fateme Soltani
اگر اینقدر از شرایط ناراضی است، چرا اینجا میمانَد اما جوابش را میدانست. او اینجا میماند چون گلایه کردن بزرگترین لذت زندگیاش بود
Anna
«ما همین حالا به بدترین جهان ممکن پا گذاشتیم.»
ن. عادل
حجم
۴۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۴۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
تومان