بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داس مرگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داس مرگ

بریده‌هایی از کتاب داس مرگ

۴٫۴
(۲۰۹)
«من اینو می‌دونم، تو اینو می‌دونی اما مردم هر چیزی که دلشون بخواد رو باور می‌کنن.»
یک مشکل لاینحل، sky
متولد شدن به معنای حکم مرگ است
ᶜʳᶻ
امید در سایهٔ ترس، قدرتمندترین نیروی انگیزه‌بخش دنیاست.
مارتینوس بایرینک
آدمیزادها ذاتاً درنده هستن.
ᶜʳᶻ
«یه بار عذرخواهی کافیه. مخصوصاً وقتی از ته قلبت باشه.»
AGHchengez
آیا جهانی بدون مرگ، همه را با هم غریبه می‌کند؟
سقف پاره کن!
وقت مردن همهٔ دنیا فامیل آدم می‌شوند.
AGHchengez
بزرگترین آرزوی من برای بشریت، صلح، آرامش و شادمانی نیست. این است که هر بار شاهد مرگ کس دیگری هستیم، همچنان بخش کوچکی از وجود همهٔ ما هم بمیرد. چون تنها رنج همدلی است که ما را انسان نگه می‌دارد. اگر آن را از دست بدهیم، هیچ خدایی نمی‌تواند به دادمان برسد.
TIAM
او عهد سکوت بسته بود.
Nika
واسه مدرسه دربارهٔ فارادِی تحقیق کردم.
{بانو راد}
همون لحظه‌ای که مرگ رو شکست دادیم، از طبیعت خارج شدیم
آنه
با اینکه قفسش از طلا بود اما به هر حال در قفسی گرفتار شده بود.
نویسنده
«دنیا دوست داره از کسانی که رفتار زشت دارن ستاره بسازه.»
آنه
به نظر من، همه بی‌گناه هستند؛ حتی گناهکاران. همهٔ آدم‌ها گناهانی دارند و با این‌حال، همه‌شان خاطره‌ای از معصومیت کودکی را به یاد دارند، فرقی نمی‌کند چند لایه زندگی دورِ آن پیچیده باشد. انسانیت، بی‌گناه است؛ انسانیت، گناهکار است و هر دو، حقایقی غیرقابل انکارند.
یک مشکل لاینحل، sky
فریاد زد: «تو یه هیولایی! بدترین نوع هیولا، چون فقط نمی‌کُشی بقیه رو هم به قاتل‌هایی مثل خودت تبدیل می‌کنی.» «دیدگاهت ایراد داره. طعمه همیشه شکارچی رو به شکل هیولا می‌بینه. به چشم غزال، شیر یه موجود پلیده. به چشم موش، عقاب تجسم شیطانه.» یک قدم جلوتر آمد، هنوز معاون کشیش را محکم نگه داشته بود. «تو می‌خوای عقاب باشی یا موش، روئَن؟ به آسمون پر می‌کشی یا سرآسیمه فرار می‌کنی؟ چون امروز فقط همین دو گزینه پیشِ روته.»
یک مشکل لاینحل، sky
او اعلام کرده بود: «قراره یه خالهٔ جدید داشته باشی، روئَن. عالی نیست؟» این ماجرا حسابی لج مادر روئَن را درآورده بود
ن. عادل
«هیچ‌کدوم از چیزهایی که یاد می‌گیریم بی‌فایده نیستن.»
Lida
من سؤال‌های رُک رو دوست دارم. صداقت روح رو نشون می‌دن
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
شایعه بود که روی راه‌هایی کار می‌کنند که آدم را به دوران نوجوانی برگردانند؛ که به نظر روئَن مسخره بود. چرا آدم عاقل باید دلش بخواهد بیشتر از یک بار نوجوان باشد؟
Hosna.Thr
وقتی سوختنشان را تماشا می‌کرد، فکر کرد: من هیولای هیولاها شده‌م. قصاب شیرها. جلّاد عقاب‌ها. سپس، در حالی که تلاش می‌کرد ردا زیر پایش گیر نکند، از دوزخی که همه‌چیز را در خود می‌سوزاند و هیچ‌چیزی مگر استخوان‌هایی چنان سوخته که هرگز قابل احیاء نبودند از داس گُدارد و پیروانش باقی نمی‌گذاشت، با قدم‌هایی بلند از آنجا دور شد.
StarShadow
خورشید خاموش نشد عصرِ یک روز سرد ماه نوامبر بود
ن. عادل
فضای بینشان سنگین شد. خروش تندر از سوی دریا به گوش می‌رسید، حالا خیلی نزدیک‌تر شده بود و صاعقه‌ها درخشان‌تر شده بودند. سیترا پرسید: «حقیقت داره که هفت بار به خاطرش مُردی؟» فارادِی سر تکان داد. «اون هم به خاطر من. برات تعریف کرد، نه؟ خب، خیلی وقت پیش بود.» بیرون، بالاخره باران گرفت، گاهی می‌بارید و گاهی قطع می‌شد. فارادِی گفت: «بارون‌های اینجا رو خیلی دوست دارم. یادم می‌ندازه که بعضی از نیروهای طبیعت رو هرگز نمی‌شه کاملاً مهار کرد. اون‌ها ابدی هستن و این خیلی از نامیرایی بهتره.»
StarShadow
حقیقت داشتن چنین چیزی وحشت‌زده‌ام می‌کند
شادی . . .
ما همان موجوداتی نیستیم که در گذشته بودیم. پس اگر دیگر انسان نیستیم، چه هستیم؟
AGHchengez
در نهایت، هنر بود که کار خودش را کرد. آن شب، بوم‌ها، رویاهایش را تسخیر کردند. یعنی زندگی در دوران میرایی چطور بوده؟ پر از اشتیاق، هم خوب و هم بد. ترس، به ایمان جان می‌داد. درماندگی به نشاط معنا می‌داد. می‌گویند در آن دوران حتی زمستان‌ها سردتر و تابستان‌ها گرم‌تر بوده‌اند.
Emily
امید در سایهٔ ترس، قدرتمندترین نیروی انگیزه‌بخش دنیاست.
آنه
گاهی که تحمل بارِ شغلم از توانم خارج می‌شود، برای همهٔ چیزهایی که با شکست دادن مرگ از دست دادیم، تأسف می‌خورم. به مذهب می‌اندیشم و اینکه وقتی ما مُنجی خود و ایزدِ خودمان شدیم، چطور بیشتر باورها ارزش خود را از دست دادند. باور داشتن به پدیده‌ای عظیم‌تر از خودمان، چه حسی داشته؟ پذیرفتن ناتمامی خودمان و چشم دوختن به تصویر کمالی که هرگز نمی‌توانیم به آن برسیم؟ حتماً آرامش‌بخش بوده. حتماً ترسناک بوده. حتماً فکر مردم را از مسایل دنیوی فراتر می‌برده اما انواع شرارت را نیز با آن توجیه می‌کرده‌اند. گاهی به این فکر می‌افتم که آیا مزایای روشنایی ایمان بیشتر از ظلمتی بوده که سوءاستفاده از آن با خود به همراه داشته؟
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
انگیزه‌ها رو می‌شه به‌راحتی به اسلحه تبدیل کرد.
AGHchengez
«آدمیزادها ذاتاً درنده هستن. شاید نیروی تمدن این پدیدهٔ ذاتی رو به‌زور از وجودمون پاک کرده باشه، اما هرگز نمی‌شه کاملاً ازمون جداش کرد.
Hosna.Thr
سیترا ایستاد. نه به خاطر احترام بلکه از ترس
Nika

حجم

۳۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۷۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۷۱,۵۰۰
۵۰%
تومان