حوصله، عجیبترین لغت زندگی من است
مروارید ابراهیمیان
فکر کنم صبور بودنم را از بابا یاد گرفتهام.
یک بار هم یواشکی به من گفته بود: «شورانگیزم درست رو بخون، برو از پیش من و مامانت. اینجا واسهٔ تو هیچ چی نداره، جز نفرت مادرت از من.»
گفته بود: «مامانتم بیتقصیره ها. از دست داداشاش زن من شد. بیعشق و علاقه. خواست از اونا فرار کنه. اونا محبت رو توی قلبش کور و کمرنگ کردن. بس که هر کدومشون یه ادا و فرمون جدید واسهش صادر میکردن.»
مروارید ابراهیمیان
حوصله، عجیبترین لغت زندگی من است
مروارید ابراهیمیان
هیچجوره نمیخواهم فکر کنم که او یار و عشقی دارد. تنهایی او پناه من است. این خندهدارترین و غمانگیزترین جملهٔ عالم است، ولی محکمترین خیال من.
مهری
میخوای عزیز باشی یا گور یا گم شو.
مهری
فکر کنم صبور بودنم را از بابا یاد گرفتهام.
یک بار هم یواشکی به من گفته بود: «شورانگیزم درست رو بخون، برو از پیش من و مامانت. اینجا واسهٔ تو هیچ چی نداره، جز نفرت مادرت از من.»
گفته بود: «مامانتم بیتقصیره ها. از دست داداشاش زن من شد. بیعشق و علاقه. خواست از اونا فرار کنه. اونا محبت رو توی قلبش کور و کمرنگ کردن. بس که هر کدومشون یه ادا و فرمون جدید واسهش صادر میکردن.»
مروارید ابراهیمیان
کچل دراز حتماً امشب پیش دوستی، رفیقی رفته. یا پیش مادری، خواهری. هیچجوره نمیخواهم فکر کنم که او یار و عشقی دارد. تنهایی او پناه من است. این خندهدارترین و غمانگیزترین جملهٔ عالم است، ولی محکمترین خیال من.
مروارید ابراهیمیان
کچل دراز حتماً امشب پیش دوستی، رفیقی رفته. یا پیش مادری، خواهری. هیچجوره نمیخواهم فکر کنم که او یار و عشقی دارد. تنهایی او پناه من است. این خندهدارترین و غمانگیزترین جملهٔ عالم است، ولی محکمترین خیال من.
مروارید ابراهیمیان