بریدههایی از کتاب دختران ماه
۳٫۷
(۱۰)
خواب معجزهای بس بزرگتر از سکوت است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خندهها بعضی وقتها ناراحت کنندهاند
n re
گریه کنم بی آنکه اشکی از چشمم سرازیر شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اگر شرف انسان به خاطر کارهایش آلوده نشده باشد
هر لباسی بر تنش باشد زیبا است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
میتوانست مزرعهٔ قلب مرا آبیاری و گلهای وجود مرا شکوفا کند. هرچیز که میتوانست سبدهایی را که به سمت تو، و فقط به سمت تو، دراز کرده بودم پُر کند، شاید یک نامهٔ ساده، فقط یک صفحه، فقط یک کلمه، به خط خودت. زنگ تلفن بعد از نیمهشب، خوابی که در آن به من پشت نمیکردی، یک قدم کوتاه، یک چرخش کوتاه که به صورت من نگاه کنی. هرچیز، حتی یک تمسخر خشمگینانه! یک آه آزار دهنده از سر بیحوصلگی، یک هدیهٔ بیارزش، زمانی بود که هر چیزی میتوانست برای من با ارزش باشد. اما تو آن هرچیز را از من دریغ کردی و هرگز به من ندادی. و حالا زمانی فرا رسیده که حتی همهچیز هم برای رضایت من کافی نیست. همهچیز دیگر ارزش یک شکوفه را هم ندارد، یک برگ باز شده در مزرعهایست که زمستان آن را نابود کردهست.
Fereshteh Abdi
چقدر آزاد خواهد بود انسان وقتی ادامهٔ تخیلات و تصورات کس دیگری نباشد حتی اگر آن کس پدرش باشد.
hiba
سلیمه علامتی به اسماء داد. اسماء بیحال و باتنبلی از جا برخاست. اسماء اصلاً باور نداشت که حق ندارد به عنوان یک دختر مجرد کنار زنهای متاهل بنشیند و به حرفهای آنها گوش بدهد. رسم این زنها این بود که تجربههای زندگی خودشان را از چشم و گوش اسماء و دخترهای مجرد دیگر دور نگاه دارند. اما اینها چیزهایی بود که به سادگی میشد توی کتابها هم پیدا کرد و خواند. آه، کتاب! فکر لذت بیحد کتاب خواندن بر سرعت گامهای اسماء افزود. الان موقع خوبی بود که برود سراغ کتاب و در لذت کتابخوانی غرق بشود.
M. abolhasani
آدمهای خوب خیلی تو این دنیا نمیمونن. عزیزم اسماء، خوبها خیلی زود از پیش ما میرن.
hiba
آنچه مردم تجربه میخواندند در حقیقت یک بیماریِ مزمن بود، مرضی که انسان را نمیکشت اما درمانی هم نداشت. مرضی غیر قابل مدیریت که هیچوقت از بند آن آزاد نمیشوید. هرجا بروید با شماست. هرلحظه فوران میکند. پیامدهای آن را به شما گوشزد میکند، پیامدهایی که یا از آن بیاطلاع هستید و یا سعی در نادیده گرفتن آنها دارید. توصیهٔ مردم که «ورق زندگی را عوض کن» فقط یک لطیفهٔ زشت و مسخره است.
Fereshteh Abdi
در عشق، آزادی وجود ندارد.
hiba
آواز تنها چیزیست که در ذهنش مانده تا زبانش را زنده نگاه دارد. برای همین میخواند.
hiba
مردم گاهی در شوق و انتظار یادگرفتن ذوب میشوند.
hiba
آنچه مردم تجربه میخواندند در حقیقت یک بیماریِ مزمن بود، مرضی که انسان را نمیکشت اما درمانی هم نداشت. مرضی غیر قابل مدیریت که هیچوقت از بند آن آزاد نمیشوید. هرجا بروید با شماست. هرلحظه فوران میکند. پیامدهای آن را به شما گوشزد میکند، پیامدهایی که یا از آن بیاطلاع هستید و یا سعی در نادیده گرفتن آنها دارید.
hiba
هرگز فکر نکرده بودم که زندگیِ ما تا این حد به هم مرتبط است، چه ترسناک به هم وابسته بودیم.
hiba
زخم عمیق را نمیتوان با مادهٔ ضدعفونی تمیز کرد و تظاهر کرد که خراشی بیش نبوده است.
hiba
حجم
۲۱۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۱۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان