این غذا بهترین غذاست. غذایی سالم و سبک. از گوشت و روغن بهتر است. هیچ میدانید اگر شکممان را قبرستان حیوانات نکنیم، همیشه سالم میمانیم؟
مهمان دوم لقمهای نان کند و به نمک زد.
شکوفه ▪︎
موقع رفتن از پیرمرد پرسید: پدرجان الآن حالتان چطور است؟
پیرمرد چندتا سرفه کرد و گفت: احساس میکنم کمی بهترم. احساس میکنم تبم شکسته، اما گردنم هنوز درد میکند.
شاگرد گفت: انشاءالله گردنتان هم تا شب میشکند.
این را گفت و خداحافظی کرد و در میان تعجب اهل خانه به طرف مطب به راه افتاد.
شکوفه ▪︎
مرد اول گفت: جناب قاضی! ما دونفر سالهاست که باهم دوست هستیم و همیشه باهم میگوییم و میخندیم. امروز هم داشتیم باهم شوخی میکردیم که این مرد عصبانی شد و به من گفت: غلط نکن.
قاضی نزدیک بود شاخ درآورد. به مرد گفت: خب؟
- خب ندارد آقای قاضی. حالا من از او شکایت دارم.
- فقط به خاطر اینکه به تو گفته غلط نکن تو شکایت داری؟
- بله آقای قاضی. به حیثیت من لطمه وارد شده است.
قاضی که دید بدجوری سرکار رفته، به مرد گفت: ببین. این دوستت اشتباه کرده. تو برو هرچه دوست داری غلط کن.
قاضی این را گفت، بعد بلند شد دفترش را زد زیر بغلش و رفت.
شکوفه ▪︎