بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد | طاقچه
تصویر جلد کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

بریده‌هایی از کتاب ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد

انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۱ رأی
۳٫۵
(۱۱)
هر انسانی بی‌نظیر است و مشخصات، غرایز، اقسام کامجویی و اشتیاق به ماجراهای مخصوص به خود را داراست. ولی همیشه اجتماع رفتارهای جمعی خاصی را بر ما تحمیل می‌کند، و مردم هیچ‌وقت تأمل نمی‌کنند که چرا باید این گونه رفتار کنند. آنها فقط می‌پذیرند
olivereader
«در این دنیا هیچ چیز تصادفی نیست.»
olivereader
هیچ‌کس نباید به چیزی عادت کند.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
شخص هیچ‌وقت اولین عشقش را فراموش نمی‌کند، اما به هر حال این عشق به پایان می‌رسد.»
olivereader
باید گفت که بزرگ‌ترین جنون مردان و زنان دقیقآ همین است: عشق.
olivereader
بعضی از مردمی که مشتاقند دنیایی بسازند که هیچ تهدید خارجی نتواند در آن نفوذ کند، به طرز مبالغه‌آمیزی دیوار دفاعی بسیار بلندی در برابر دنیای خارج، در برابر افراد جدید، مکان‌های جدید و تجارب متفاوت می‌سازند و دنیای درونی خودشان را بی‌دفاع و لخت رها می‌سازند. و در آن‌جاست که تلخی کار جبران‌نشدنی خودش را آغاز می‌کند.
کاربر حسن ملائی شاعر
او حق داشت هرطور که بخواهد زندگی کند یا بمیرد. تو این‌طور فکر نمی‌کنی؟»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
نمی‌دانستم که در درونم ورونیکاهای دیگری هم وجود دارند؛ ورونیکاهایی که می‌توانستم دوستشان داشته باشم
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
دلم می‌خواهد دوباره زندگی کنم. دلم می‌خواهد اشتباهاتی را مرتکب شوم که همواره آرزویشان را داشتم
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«هرکس که در درون دنیای خودش زندگی کند دیوانه است، مثل شیزوفرن‌ها، بیماران روانی و افراد واله و شیدا. منظورم مردمی است که با دیگران تفاوت دارند.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
هرکسی در حقیقت دیوانه است، ولی دیوانه‌تر از همه آنهایی هستند که نمی‌دانند دیوانه‌اند.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
دیوانه باقی بمانید ولی مثل افراد طبیعی رفتار کنید.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
می‌توانم دوستان جدیدی پیدا کنم و به آنها یاد بدهم برای عاقل‌بودن چگونه می‌توان دیوانه جلوه کرد
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«ادوارد به زودی بیدار می‌شود. ممکن است در به یادآوری آنچه رخ داده دچار مشکل بشود، ولی خاطراتش دوباره بازمی‌گردد. اگر در وهله اول تو را نشناخت، وحشت نکن.» ورونیکا گفت: «نه، نمی‌ترسم. چون من خودم هم خودم را نمی‌شناسم.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
معمولا مردم در روزی می‌میرند که کمتر از همه انتظارش را دارند.
shariaty
او خودش را کاملا طبیعی می‌دانست. دو دلیل خیلی ساده برای مردن داشت، و مطمئن بود که اگر یادداشتی حاوی توضیح آن دلایل از خودش باقی می‌گذاشت، بسیاری از مردم به او حق می‌دادند. دلیل اول: زندگی او بسیار یکنواخت بود و وقتی جوانی‌اش تمام می‌شد، سرازیری آغاز می‌گردید و پیری علائمی محونشدنی بر جا می‌گذاشت: بیماری هجوم می‌آورد و دوستان ترکش می‌کردند. او با زنده ماندن چیزی به دست نمی‌آورد؛ در حقیقت تنها رنج‌هایش افزایش می‌یافت. دلیل دوم فیلسوفانه‌تر بود: ورونیکا روزنامه‌ها را می‌خواند، تلویزیون نگاه می‌کرد و از آنچه در دنیا می‌گذشت باخبر بود. همه‌چیز نادرست بود، و او راهی برای درست کردن اوضاع نداشت ـبه همین دلیل احساس ناتوانی مطلق می‌کرد.
Lea
او گفته بود که نه شاد است نه غمگین، و به همین دلیل قادر به ادامه زندگی نیست.
Lea

حجم

۱۶۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

حجم

۱۶۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان