پشتِ دستم
را داغ کردهام که
ازامروز تا همیشه،
چشمانم را
به روی نامهربانانِ دور و برم،
ببندم.
البت دور از جان تو، مهربان م...
مادربزرگ علی💝
ماهی قرمز تُنگ
دلگیر
از سفرۀ هفت سین،
و با خود میگفت:
آدمیان، نادانند
و نمیدانند، ماهی "سین" ندارد.
مادربزرگ علی💝
امضای کاغذی
امّا
حرفِ اول،
حرفِ آخر؛...
درونِ من،
تعهدیست
که از هزارامضای کاغذی
قیمتی تر است...
مادربزرگ علی💝
جهان،
مِه آلود
هم
که باشد،
چَشمانِ من
تصویر تو را از "بَر" است...
مادربزرگ علی💝
شهر عشق
در شهر ما،
خرچنگ،
چنگ نمیگیرد،
هرگز!
مادربزرگ علی💝
امروز
خالۀ آن کودکی شدم،
که
فال میفروخت
و
نان میخورد.
مادربزرگ علی💝
عاشق
که میشوم،
دیوانه میشود
تمام شعرهایِ من...
مادربزرگ علی💝
به قنوت
که میرسم،
نام تو را میخوانم
و ذکر تو را میگویم،
ای عشق!!!
مادربزرگ علی💝
جهان،
مِه آلود
هم
که باشد،
چَشمانِ من
تصویر تو را از "بَر" است...
niloo mdbr
چه عصر دلپذیری!
قهوۀ تلخ،
با شیرینی حرفهایت.
niloo mdbr