آن سال در پاریس، اوقات خوشی داشتیم. پول و دوستان فراوان و هوا هم عالی بود. صبحها قهوه و شبها شراب مینوشیدیم. بله، صبحها قهوه و شبها شراب مینوشیدیم.
پویا پانا
آغاز، پایان، انگار هیچکدام وجود ندارد. تمامی ماجرا مانند ابری است که فقط پایین میآید و یکپارچه باران است.
bookwormnoushin
به نظر من انسانها بیرحم میشوند چون خوشبخت نیستند و خوشبخت نیستند چرا که مورد بیمهری قرار گرفتهاند و در جایی این چرخه باید شکسته شود: از طریق آنهایی که مهربان هستند. و این هدف همان چیزی است که موردنظر من است ـ مهربان بودن.
bookwormnoushin
به نظر من انسانها بیرحم میشوند چون خوشبخت نیستند و خوشبخت نیستند چرا که مورد بیمهری قرار گرفتهاند و در جایی این چرخه باید شکسته شود: از طریق آنهایی که مهربان هستند. و این هدف همان چیزی است که موردنظر من است ـ مهربان بودن.
bookwormnoushin
«زندگی یه مشکل بزرگه»
پویا پانا
در زندگی وقتی جایی فقط قابل تحمل و غیرقابل تحمل باشد، نفس راحت کشیدن نوعی شور و شعف است.
پویا پانا
تردد پرجنبوجوش مسافران امیدی در ما به وجود میآورد و این حس را به ما القا میکند که ما همگی مسافران گذری هستیم.
پویا پانا
قناعت و صرفهجوییشان در روز بود، اما در شب این افراد جوان مبالغ گزافی را صرف نوشیدن در کلوبهای شبانه و کافهها میکردند
پویا پانا
«زمانی که در خارج از فرانسه هستم ذهنم بازتره و تمام وجودمرو نوعی کاوش فرا میگیره و به راحتی میتونم بین رخدادهای زندگی ارتباط برقرار کنم. حتی اگر این دوری طولانی هم باشه، برام لذتبخشه.»
پویا پانا