بریدههایی از کتاب تولید علم و علوم انسانی
۴٫۸
(۴)
ایران، یکی از بدترین کشورهای تجمّلگرای دنیا است. جهیزیۀ دختران را ببینید. حتّی در میان اعراب هم این طور نیست. آخرش، هم فقط خستگی و بدهکاری برای عروس و داماد و خانوادههایشان میماند.
M.M. SAFI
اساساً مطالعۀ تاریخ بدون آموختن فلسفۀ تاریخ به انحطاط خواهد انجامید؛ انحطاطی که «بازتولیدِ نومیدی» خواهد کرد.
Jafar
اصل کسب «بینش» است. کتاب و اینترنت، سرشار از دانش و اطّلاعات است. دانشجو اگر «بینش» پیدا نکند، صد تا کتاب هم برایش اعصاب خُردکُن و بیمعناست. استاد باید به دانشجو، «بینش» بدهد.
وحید
اگر علوم انسانی در یک کشور فقیر شود، زندگی اجتماعی و انسانی ما فقیر خواهد شد و ما دچار بحران میشویم. این مسأله باید از طریق سازمان یافتگی اصلاح شود.
M.M. SAFI
به زَعْم عدّهای و در فضای غالب دانشگاهی، کسی که میخواهد نوآوری بکند و نسبت به جامعهاش سخن بگوید، کار و سخنش علمی نیست. امّا کسی که نمیخواهد نوآوری کند و درصدد نیست دربارۀ جامعهاش سخنی بگوید، کار وی علمی است. این گُسَل به شدّت حاکم است. این اوّلین نکتهای است که در جامعۀ دانشگاهی ما به وجود میآید؛ یعنی قشر علمی ما با جامعه هیچ ارتباطی ندارند.
M.M. SAFI
فن چه زمانی میآید؟ وقتی که با علومانسانی یکی شود و آن وقت جامعه رشد میکند. الآن عمده بودجه دانشگاه تهران به دانشکده فنّی میرود. اکثر رؤسای این دانشگاه و دانشگاههای دیگر فنّی بودهاند. دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران به این مهمی را از مرکزیت دانشگاه تهران دور کردهاند. دانشجوی علومانسانی احساس میکند یک آدم زائد است.
M.M. SAFI
واقعاً به معنای واقعی هیچ دانشگاهی نداریم، برعکس هندیها. دانشگاههای هندی را دیدم، یک کتاب که نوشته، انگار کتاب مقدس نوشته است. چون زحمت کشیده است، به کار خودش و تحقیقاتش، عشق میورزید. اما در ایران همۀ فقط مترجم هستند، چیزی تولید نمیشود. آنجا خودشان تولید میکنند، اما اینجا برای دیگران تولید میکنند؛ یعنی یک حالت خودباختگی شدید وجود دارد.
M.M. SAFI
اطّلاعات ما در مورد برخی از اندیشمندان بزرگ جهان تنها به چهار تا مقالۀ ژورنالیستی ختم میشود. همانها را میخوانیم و دربارۀ همانها با هم به بحث و مناظره میپردازیم. با همان چهار خط، شیفته یا دشمن آن متفکر میشویم. ما در اینجا ماکت هستیم. ماکت استاد، ماکت دانشجو، ماکت پژوهشگر، ماکت متفکر، ماکت روشنفکر و...
M.M. SAFI
«آدورنو» بیست و هفت جلد کتاب دارد، «مارکس» چهل جلد، «ماکس وِبِر» بیست جلد، اما روح ما هم از این آثار اصلی خبر ندارد. از آثار اصلی غافل شدهایم و تنها به کتابهایی چون «درآمدی بر اندیشههای...» ، «دربارۀ...» ، «تأملی در نظریات......» روی آوردهایم. در این بین، ناشران هم در پایینآوردن سطح علمی نقش داشتهاند. وقتی برای چاپ یک «منبع اصلی» به آنها رجوع میکنی، چندان تمایلی نشان نمیدهند
M.M. SAFI
نظام ترمی واحدی دانشگاه را به کرسی تبدیل کنیم؛ یعنی یک دانشجوی جامعهشناسی به جای گذراندن چهار واحد درس مارکس در یک ترم، مثلاً کرسی «مارکس» را با خواندن تمام آثارش بگذراند. در خارج از کشور، یک دانشجوی لیسانس ۳۰ واحد میگذراند نه مثل اینجا ۱۴۰ واحد! و استاد هم، استاد کرسی «مارکس» در دانشگاه بشود. وقتی من که استاد جامعهشناسیام، تمامی کتابها و آثار اصلی «مارکس» را ندیدهام و نخواندهام، چطور میتوانم به دانشجو، «مارکس» و جامعهشناسی غرب را بشناسانم!
M.M. SAFI
نخستین کسانی که از سوی دربار برای تحصیلات عالیه به غرب رفتند، جوانانی درباری بودند که رفتند تا رشتههای فنّی را بیاموزند؛ یعنی هیچ وقت، کسی برای علوم انسانی به غرب نرفت؛ به همین جهت، اوّلین دانشگاه ما هم (دارالفنون) دانشگاهی فنّی بود. باید همیشه این را تکرار کنیم: اوّلین دانشگاه ما، دانشگاه فنّی بود، دانشگاه علومانسانی نبود. این را اگر متوجّه نباشیم، بقیۀ چیزها را متوجّه نمیشویم.
M.M. SAFI
هیچ وقت تا حالا وزارت نیرو نگفته است که آقای رئیس دانشگاه تهران! من فلان سال، فلان قدر سد میخواهم بسازم، شما اینقدر آدم در این رشتهها بگیرید و تربیت کنید. کاری به هم ندارند. آموزش عالی کار خودش را میکند، بقیه هم کار خودشان را.
M.M. SAFI
یک قشر عظیم تحصیل کرده داریم، طرف خودش را کشته و به دانشگاه شریف راه پیدا کرده است، به جامعه که میآید به درد نمیخورد! ماشین میسازند، پراید، پیکان و... همۀ نقشهشان از آن طرف آمده است. تحصیلشان به درد اینجا نمیخورد، پس مهاجرت میکند برای اینکه احساس وجود کند. برای یک آدم باسواد، مشکل این است.
M.M. SAFI
حجم
۲۰۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۲۰۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان