بریدههایی از کتاب تزار عشق و تکنو
۳٫۹
(۱۹)
آدم حتی اگر شخصیت شرورِ داستانِ کس دیگری باشد، همچنان قهرمان داستان خودش باقی میماند.
FMG
آنها که نمیتوانند موفق شوند، تعلیم میدهند. آنها که نمیتوانند تعلیم بدهند، موفقیتهای دیگران را سانسور میکنند.
lily
«کلام آخر از آن توست.»
«نام تو کلام آخرین خواهد بود.»
Travis
هر چیزی که آنقدر بزرگ باشد که بتوانی عاشقش شوی بالاخره ناامیدت میکند، بعد به تو خیانت میکند، و عاقبت فراموشت میکند. اما چیزهایی که آنقدر کوچک هستند که در یک جعبهکفش جا شوند، همان که بودند میمانند.
Travis
مادر آرامش میبخشد، مادر تمیز میکند، مادر میبخشد وقتی هر آدم عاقل دیگری مضایقه میکند.
Travis
آینده از لباس عزا هم سیاهتر به نظر میرسید.
پریسا
اگر قاتلها قبل از ارتکاب قتل، صورت قربانیها، و قاضیها قبل از دادن حکم، صورت محکومان را به تصویر بکشند، دیگر صورتی باقی نمیماند که مأموران اعدام نقاشی کنند.
نیما
به شیوههای مختلفی میاندیشیدیم که جسم میتواند به روحش خیانت کند، و از خود میپرسیدیم که آیا بزرگشدن هم در نوع خود آسیب محسوب میشود. چه تبآلود و پرشتاب بارها و بارها عاشق و فارغ میشدیم. مدام به آدمهایی بدل میشدیم که بعدها مایهٔ تأسف و پشیمانیمان میشد.
FMG
نوجوانها در آرزوی آزادی هستند و بزرگترها در آرزوی امنیت
FMG
تبدیلِ من میخواهم به من کردم قاعدهٔ بزرگشدن است.
طلا در مس
البته بیشترین سانسور را ناشران مطبوعات انجام میدهند. اندکی بریدن و ویرایش و تنظیم حاشیه میتواند عناصر نامطلوب زیادی را حذف کند. البته این کار هم مشکلات و محدودیتهای خودش را دارد. مثلاً گونههای پُرچالهچولهٔ استالین. برای ترمیم آنها باید سرش را کامل قطع میکردی، جرمی که سر خودت را هم خیلی زود بر باد میداد.
lily
به نظرم تمام زندگی ما خواب و رؤیاست -همانقدر برای ما واقعی است که برای دیگران بیمعناست.
FMG
مرگ آنها سالخوردهمان کرده، گویی سالهای عمرِ نکردهٔ آنها به عمرِ رفتهٔ ما اضافه شده و ما سرخوردگیهای زندگیهای کرده و نکرده را متحمل میشویم
Ailin_y
این واقعه سوراخ کلیدی بود که از آن برای اولین بار گوشهای از جنون زندگی را دیدم: نهادهایی که به درستیِ آنها ایمان داریم گمراهمان میکنند، عزیزانمان ناامیدمان میکنند، و مرگ همیشه در کمین است.
Ailin_y
آرام میگفتم: «آخرین اندیشهٔ بشری از آن تو خواهد بود.»
میگفت: «آن اندیشه تو خواهی بود.»
«کلام آخر از آن توست.»
«نام تو کلام آخرین خواهد بود.»
Ailin_y
یک بار دیگر از اول شروع کنیم.
از اول.
فقط این یک فرصت را به من بدهید.
خواهش میکنم.
Aysan
فقط تلهٔ موش است که پنیر مجانی میدهد
پریسا
«این پرزیدنت قدیروفه خیلی محبوبه. توی انتخابات قبلی صد و دو درصد رأی آورد.»
«من هیچوقت ریاضیاتم خوب نبوده.»
«پس شاید بتونی ناظر انتخاباتیِ آیندهداری بشی.»
پریسا
آنها که نمیتوانند موفق شوند، تعلیم میدهند. آنها که نمیتوانند تعلیم بدهند، موفقیتهای دیگران را سانسور میکنند
FMG
برای حذف یک شخص تقریباً به تمام قدرت یک حکومت نیاز است، اما فقط اشتباه یک نفر -اگر همانی باشد که حالا نامش را خاطره میگذاریم- برای حفظ آن شخص کافیست.
lily
گفت: «وحشتناکترین صبحی بود که داشتم، اَلِکسی.» کسانی که غرق ناز و نعمتاند همیشه به آدم میگویند که زندگی چقدر سخت است.
FMG
گفت: «وحشتناکترین صبحی بود که داشتم، اَلِکسی.» کسانی که غرق ناز و نعمتاند همیشه به آدم میگویند که زندگی چقدر سخت است.
FMG
بیتردید پدر گالینا اظهارنظر معروف لنین را دربارهٔ سوناتِ شمارهٔ ۲۳ بتهوون شنیده بود: حیرتانگیز است، یک موسیقی اثیری. اما نمیتوانم به آن گوش دهم چون من را به نوازش سرهای همنوعانی وامیدارد که میتوانند چنین چیزهای زیبایی بسازند آن هم وقتی که در چنین جهنم منفوری زندگی میکنند. آن سرها را باید له کرد، بدون هیچ ترحمی باید آنها را له کرد.
f.zamani
افسوس! متأسفانه من جزو آخرین نقاشهای اصلاحکنندهٔ تصاویر هستم که قبل از انقلاب در آکادمی امپریال هنر درس خواندهاند. این نسل جدید، هنرنشناسهایی مثل ماکسیم، در مدارسی درس خواندهاند که بچهها خاکستر مخلوطشده با آب را با انگشت روی صورت دشمنان سیاسی میکشند. سانسور را قبل از نوشتن یاد میگیرند.
Travis
نهادهایی که به درستیِ آنها ایمان داریم گمراهمان میکنند، عزیزانمان ناامیدمان میکنند، و مرگ همیشه در کمین است.
Travis
انگار میتوانستم تمامِ مدتِ پخشِ یک آهنگ را واقعاً بمیرم، در آن فراموشی شیرین فرو بروم و قلبم آرام بگیرد و آن کوبشِ بمِ پرقدرت، خونم را بهگردش درآورد. خودم را تسلیم دیکتاتوری رقص کردم، تسلیم شورای عالی جماهیر آهنگ.
Travis
مردم باید از رازهایشان محافظت کنند تا مبادا حکومتْ حقایق را پاک و آنها را از تاریخ و پیشینهٔ خودشان جدا کند.
Ailin_y
-درکی که پدرش هیچوقت نداشت، درک اینکه نه نیروی جاذبه و نه هیچ چیز دیگری، بلکه لطف حکومت است که ما را روی زمین نگه میدارد.
Ailin_y
«من تا حالا کسی رو ندیدهام که اینقدر مشتاق پرکردن تفنگی باشه که خودش رو میکشه.
Ailin_y
اگر هم آن دنیایی باشد، باید از لذت و مجازاتی که هر روزه این زندگی زمینی را پر میکند کمرنگتر باشد
Ailin_y
حجم
۴۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
حجم
۴۲۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
۹۰,۳۰۰۳۰%
تومان