بریدههایی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
نویسنده:عالیه خانم شیرازی
ویراستار:زهره ترابی
گردآورنده:رسول جعفریان
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۹از ۶۸ رأی
۳٫۹
(۶۸)
خداوند انشاءالله هیچ بندهای را از درگاه خودش مأیوس نکند که بد دردی است.
n re
حالا امام حسین (ع) نیست ولی شمر و یزید بسیار است.
k.t
خلاصه صبح پنجشنبه عاشورا جای همگی خالی است، رفتیم در روضات مطهره زیارت کردیم. در حضور حضرت فاطمه (س) روضه خواندند. گریهٔ بسیاری کردیم. الهی خداوند نصیب همه بکند و نصیب من هم یک دفعهٔ دیگر بکند که همچه روزی یک دفعهٔ دیگر مشرف شوم به حرمهای مطهر.
mohaddese
حالا امام حسین (ع) نیست ولی شمر و یزید بسیار است.
Mary gholami
شاه اینجا شب و روز پهلوی زنهایش مینشیند. منزل خاصی ندارد. گاهی این اتاق، گاهی آن اتاق، گاهی پشت زنبوری با زنها صحبت میکند. دخترهای مردم را تماشا میکند، پول میدهد. مردم بیعار هم دخترها را میآورند نشان میدهند. دیروز تا حال شش هفت دختر سراغ دادند، پسند نکرده.
گیله مرد
صبح هم یک ساعت از روز رفته از خواب بیدار میشود. تابستانها دو و نیم، سه ساعت از روز گذشته بیدار میشود. اول که بیدار میشود پیانو میزند، همه میفهمند که شاه بیدار شده. چند نفری از زنها میروند دم در خوابگاه پهلوی نردهها میایستند. شاه میآید پایین، میرود خانهٔ امیناقدس، میرود حمام، میآید بیرون. هر صبح اول سه دانه سیب میخورد. بعد یک فنجان چای یا آب گرم میخورد. بعد نان پنیر یا یک جوجه کباب میآورند، میخورد. یک ساعتی مینشیند، یا جواهر تماشا میکند یا کاغذی میخواهد پیدا میکند. آن وقت میرود بیرون.
fahime
خدا میداند که چند روز دیگر در قم بمانم. اینقدر بد آب و هوا است که نهایت ندارد. آبهای شور، هوا اینقدر گرم نیست که به عقل درست بیاید. در مکه و مدینه و عربستان من این جور گرما نخورده بودم که در قم میخورم. قوهٔ حرم رفتن ندارم. خود مردم آنجا هم از گرما عاجز شدند.
fahime
امروز که شنبه دوم ذیحجه است همه بنا کردند مذمت عروس را کردند که زشت است، حقیقت که خیلی زشت است. من بنای تعریف را گذاردم تا اینکه کمکم از دل داماد بیرون کردم. بیچاره یتیم بیپدر. حضرت والا را هم دیدم. عرض کردم چاره چه چیز است، نمیشود به این نقدی طلاق داد. اینها بیخود حرف میزنند. قبول کردند. بنده و شاهزاده حالا که حامی دختره شدیم. تا خداوند چه خواهد.
fahime
امروز به قول طهرانیها یکی یک بزمجهای گرفته است، برای شاه آورده. امشب فراشها او را آوردند توی اندرون بستند به درخت. فی الواقع خیلی مهیب است. آن وقت شاه آمد، ایستاد. تمام اهل اندرون دور شاه را گرفتند. تماشا میکردند. شاه گاهی چوب توی دهنش میکرد، گاهی زیر پایش میکرد. با وجودی که خیلی محکم بسته بودند او را، باز شاه میترسید ولی خودش را از دسته نمیانداخت. چنان صداها میکرد. یک ذرع و نیم قدش بود. تا یک ساعت مشغول بازی این بود. بعد قرق کردند. فراشها آمدند او را بردند. حکم کرد که همین امشب او را بکشند و پوستش را کاه کنند برای توی موزه. میترسم امشب بگریزد.
fahime
ما در جایی منزل کردیم که دو گاو با گوساله، دو الاغ، گوسفند، مرغ، سگ، گربه، قریب ده نفر هم صاحبخانه هستند در یک اتاق، خیلی خوش میگذرد. خداوند سلامتی بدهد. همهٔ اینها میگذرد. آشپزی هم توی همین اتاق میکنم. صاحبخانهها آب پختند، ماها پلو پختیم. چنان دود شده که چشم باز نمیشود. بنده هم کتابنویسی میکنم.
T
حجم
۱۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۸,۵۰۰
۳۰,۸۰۰۲۰%
تومان