بریدههایی از کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
نویسنده:عالیه خانم شیرازی
ویراستار:زهره ترابی
گردآورنده:رسول جعفریان
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۹از ۷۵ رأی
۳٫۹
(۷۵)
خداوند انشاءالله هیچ بندهای را از درگاه خودش مأیوس نکند که بد دردی است.
n re
حالا امام حسین (ع) نیست ولی شمر و یزید بسیار است.
k.t
خلاصه صبح پنجشنبه عاشورا جای همگی خالی است، رفتیم در روضات مطهره زیارت کردیم. در حضور حضرت فاطمه (س) روضه خواندند. گریهٔ بسیاری کردیم. الهی خداوند نصیب همه بکند و نصیب من هم یک دفعهٔ دیگر بکند که همچه روزی یک دفعهٔ دیگر مشرف شوم به حرمهای مطهر.
mohaddese
حالا امام حسین (ع) نیست ولی شمر و یزید بسیار است.
Mary gholami
امروز که شنبه دوم ذیحجه است همه بنا کردند مذمت عروس را کردند که زشت است، حقیقت که خیلی زشت است. من بنای تعریف را گذاردم تا اینکه کمکم از دل داماد بیرون کردم. بیچاره یتیم بیپدر. حضرت والا را هم دیدم. عرض کردم چاره چه چیز است، نمیشود به این نقدی طلاق داد. اینها بیخود حرف میزنند. قبول کردند. بنده و شاهزاده حالا که حامی دختره شدیم. تا خداوند چه خواهد.
fahime
ما در جایی منزل کردیم که دو گاو با گوساله، دو الاغ، گوسفند، مرغ، سگ، گربه، قریب ده نفر هم صاحبخانه هستند در یک اتاق، خیلی خوش میگذرد. خداوند سلامتی بدهد. همهٔ اینها میگذرد. آشپزی هم توی همین اتاق میکنم. صاحبخانهها آب پختند، ماها پلو پختیم. چنان دود شده که چشم باز نمیشود. بنده هم کتابنویسی میکنم.
T
صبح هم یک ساعت از روز رفته از خواب بیدار میشود. تابستانها دو و نیم، سه ساعت از روز گذشته بیدار میشود. اول که بیدار میشود پیانو میزند، همه میفهمند که شاه بیدار شده. چند نفری از زنها میروند دم در خوابگاه پهلوی نردهها میایستند. شاه میآید پایین، میرود خانهٔ امیناقدس، میرود حمام، میآید بیرون. هر صبح اول سه دانه سیب میخورد. بعد یک فنجان چای یا آب گرم میخورد. بعد نان پنیر یا یک جوجه کباب میآورند، میخورد. یک ساعتی مینشیند، یا جواهر تماشا میکند یا کاغذی میخواهد پیدا میکند. آن وقت میرود بیرون.
fahime
شاه اینجا شب و روز پهلوی زنهایش مینشیند. منزل خاصی ندارد. گاهی این اتاق، گاهی آن اتاق، گاهی پشت زنبوری با زنها صحبت میکند. دخترهای مردم را تماشا میکند، پول میدهد. مردم بیعار هم دخترها را میآورند نشان میدهند. دیروز تا حال شش هفت دختر سراغ دادند، پسند نکرده.
گیله مرد
امروز به قول طهرانیها یکی یک بزمجهای گرفته است، برای شاه آورده. امشب فراشها او را آوردند توی اندرون بستند به درخت. فی الواقع خیلی مهیب است. آن وقت شاه آمد، ایستاد. تمام اهل اندرون دور شاه را گرفتند. تماشا میکردند. شاه گاهی چوب توی دهنش میکرد، گاهی زیر پایش میکرد. با وجودی که خیلی محکم بسته بودند او را، باز شاه میترسید ولی خودش را از دسته نمیانداخت. چنان صداها میکرد. یک ذرع و نیم قدش بود. تا یک ساعت مشغول بازی این بود. بعد قرق کردند. فراشها آمدند او را بردند. حکم کرد که همین امشب او را بکشند و پوستش را کاه کنند برای توی موزه. میترسم امشب بگریزد.
fahime
بیطالع اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید
n re
بایست با همهٔ بلاها ساخت. خداوند خودش وسیله بسازد.
n re
بنده سلام کردم سرش را بالا کرد که تو کیستی؟ مرا نشناخت. هی میپرسد تو کیستی؟ آخر من خنده کردم که مگر آب و هوای طهران اینقدر آدم را بیشعور میکند که قوم و خویش چندین ساله را نمیشناسید؟ برخاست و عذرخواهی کردند که والله من نشناختم
mohaddese
روز عاشورا عید گرفتند. از قرار معلوم شب جمعه و روز جمعه را عید میگیرند، به واسطهٔ عید محمد (ص) و آلش، بازی ساز نواز میزنند. شب یازدهم، حضرات مدینه بنای آتشبازی را گذاردند. توپ، تفنگ، شیپور، بالابان، مزغان میزدند. یادم آمد شب یازدهم عیال سیدالشهدا (ع) در کربلا چه کردند. نمیدانم چه حالت به من دست داد. این صداها را که شنیدم، میخواستم خودم را بکشم. خدا عذابشان را زیاد کند، به حق محمد (ص) و آله.
n re
شنیدم در طهران، اصفهان، همدان، همه جا ناخوشی وبا است. والله اگر حالتی برایم باقی مانده. دردهای خودم یک طرف، این غصه یک طرف. گریهکنان رفتم رو به امیرالمؤمنین دعا کردم. جایی هم هست که کسی خبر از هیچ جا ندارد. از قرار ظاهر جلوی زوار را هم در کرمانشاه گرفتهاند، به واسطهٔ وبا نمیگذارند بیایند. بعضیها میگویند در کرمانشاه هم وبا هست. رضاً بقضاء الله، هر چه خدا خواسته خوب است.
n re
تا امروز که چهارشنبه بیست و یکم است همه بیحال بودیم. الحمدلله صبحی بعضیها بهتریم. بعضیها همینطور قی میکنند. حالا فیالجمله کشتی موج دارد ماها به این حال شدیم. وامصیبت که کشتی طوفانی شود، خدا رحم کند. الهی خداوند دین واجب را از گردن همهٔ دوستان ادا کند ولی از راه خشکی، نه از کشتی که هیچ چیز برای انسان باقی نمیگذارد، نه نماز، نه عبادت، نه غذای پاک. همه نجس اندر نجس. تا کسی نبیند نمیفهمد.
prjey
امیناقدس که کور کور است، هیچ نمیبیند. میگویند آب سیاه است، معالجه هم ندارد اما به شاه دروغ میگوید. میگوید من کمی میبینم، سایه و آفتاب را تمیز میدهم ولی دروغ میگوید. حکیمهای فرنگی هم فهمیدند دروغ میگوید.
ماری کوری
. بنده و زن آقا که مادر عروس باشد، رفتیم جنسها را جور کردیم. یکی از شاگردهای حاجی هادی گفت این حاجی خانم کرمانی کیست و کجا است. گفتم چه کار داری؟ گفت کاری دارم به او. زن آقا گفت این حاجی خانم کرمانی است. آن وقت بعد از تعارفات رسمی گفت: حاجی به شما سلام رسانده، گفته یکی از دخترهای شاهزاده را برای من درست کنید. من گفتم مشکل است به شما بدهند ولی بنده عرض میکنم. آمدیم خانه. حضرت والا عرض کردیم چون مدتی است شاه زور آورده، میخواهد این دختر شاهزاده را هم بگیرد. به واسطهٔ این که دو خواهر در یک جا خوب نیست، فرمودند میدهم. از دست شاه هم باشد خواهم داد، اگر اصرار کرد این را هم به من بده، چه کنم. خیلی مایل است. همیشه شاه به خانم شاهزاده میگوید خواهرت را بده به من. به خصوص این روزها که خیلی اصرار دارد. فرمودند صبح استخاره میکنم.
ماری کوری
آیا اعمال من مقبول باشد یا نباشد. الهی که بعد از همه سختی مقبول باشد.
n re
برای من شب، شب کور است، روز، روز قیامت. نمیدانم چه بنویسم که چه میگذرد.
n re
زنی با وجوهی گسترده، هم تلاشگر، هم پر احساس و پرجاذبه و پرنفوذ. زنی که به اندرونی میرزای شیرازی، آن مرجع بزرگ راه دارد و وقتی به تهران می آید، مدتها در اندرونی ناصرالدینشاه به رتق و فتق امور دختران و ازدواج آنان میپردازد. این سفرنامه سرشار از دادههای باارزش از هر آن چیزی است که بر سر راه او بوده؛ سفرنامهای پر احساس.
مينا
هوای ارزوئیه هم خیلی خوب است. مثل هوای شهر است. در گواری منزل کردیم. حالا دیگر جای همهٔ دوستان خالی است. تا حال که جای این نبود که بنویسم «جای دوستان و عزیزان خالی»، به واسطهٔ تب سرکار خانم خوش نگذشت.
prjey
از بس که هوا گرم است دیگر قوه ندارم. دلم بیحال میشود. عملهجات کشتی هم همه هندو و فرنگی است. ماشاءالله همه چیزها پاک و تمیز و به ظاهر پاک ولی باطن گه اندر گه. ما میخوریم به روی خود نمیآوریم.
prjey
چون امروز سرکار خان خوشحال و خرم بودند، تشریف آوردند جلو قاطر را گرفتند تا مشهدی فیا قاطرچی مفرش را بار کرد. تا امروز ماها چنین چیزی ندیده بودیم. ظهری هم که برای ناهار سر آب قادرآباد پیاده شدیم، سنگهای زیر فرش را جمع کردند. این سفر، خدمت و صدمهٔ ایشان زیاد است. خداوند وجود ایشان را محافظت نماید. بس که زحمت میکشند ماها کور و شرمنده هستیم. آخر ماشاءالله مردی هستند.
Afsaneh Habibi
حالا امام حسین (ع) نیست ولی شمر و یزید بسیار است.
n re
بنده یک نفری از عهده برنمیآیم. به هزار اصرار چند سطری در صفحه اول مرقوم فرمودند. مجبور شدم لابد به این خط نحس نجسِ خودم شرح حالی بنویسم که یادگار بماند. آیا بنده زنده برگردم یا بمیرم، به امید خداوند آنچه مقدر گردد خوب است.
ts4
هر ساعت که نگاه به دریا و موج دریا میکنم، اسباب وحشت میشود ولی خودشان متصل توی بکارهها و کشتیها نشسته، یا آدم پای غُراب میبرند یا بار میزنند. بچههاشان توی کناره بازی میکنند، شنو میکنند. سبحانالله، غریب حکایتی است که شخصی چطور راضی میشود که برود توی این کشتیهای کوچک که پارو میزند.
ts4
برخلاف تصور عامه، زنان دورهٔ قاجار دستوپابسته و بیخبر از همه جا نبودند. به گواه منابع تاریخی، زنان در جامعه حضور داشتند و تعدادی از آنان حتی در تصمیمگیریهای مملکتی هم مؤثر بودند. مجموعهٔ «سفرنامههای قدیمی زنان» به خوبی نشان میدهد که نویسندگان این متون هویت شکل یافته و شخصیت اجتماعی داشتند و به اتفاقهای جامعه از زاویهٔ دید خاص خودشان مینگریستند.
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
این که میگویند بار به بارخانه گران است، راست گفتهاند.
💟m̺͆a̺͆h̺͆b̺͆a̺͆n̺͆o̺͆o̺͆💟
امروز که پنجشنبه چهارم بود باز روزه گرفتم. ولی عصری باز احوالم به هم خورد. خیلی ضعف آورد روزه برایم. باز امشب تا سحر هی زنهای شاه آمدند و رفتند. ای، راستی روز عید هم از خانهٔ سردار برای نواب علیه تاجالسلطنه عیدی آورده بودند، ده خنچه شیرینی، دو خنچه گل طاقچه، دو خنچه هفت سینی و آجیل، چند شمع گلدار، دو خنچه ماهی ریزه و نان و ماست و پنیر و سبزی، یک طاقه شال و یک جفت النگو الماس و پنجاه دانه اشرفی و پنجاه دانه پنجهزاری آورده بودند.
سید علی ۲
امروز که دوشنبه دهم است صبحی مهمانها آمدند. زنهای شاه از نیاوران آمدند. شاه خودش آمد. وقتی که همه جمع شدند، شاه آمد این حیاط. تمام زنهای مردم را تماشا کرد. با هر کدام که جوان بودند و خوشگل، یک انگشتی رساند و صحبتی کرد. ما هم عروس را بزک میکردیم. آمد اتاق ما که عروس کوچولو کجا است. زنها همه دنبال سرش مثل زعفر جنی. تعریف عروس را کرد که ماشاءالله خانم خیلی خوشگل است. بعضیها بدشان آمد.
کاربر ۱۹۲۹۱۶۴
حجم
۱۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان