مشکل اصلی جامعه بشری درهمین پرورش نیافتگی عقل است و مسئول این اتفاق هم کلیسا و دولت است.
یگانه
وُلتر در نوشتهها و نامه هایش هرگز از تکرار این شعار قدیمی خود خسته نمیشد که: «این موجود ننگین (کلیسا) را سرکوب کنید!».
یگانه
مادام دواستال در کتابی که در سال ۱۸۱۳ دربارهٔ آلمان نوشت، در مورد آگاهی اجتماعی روشنفکران فرانسوی اظهار نظر کرد و گفت: در حالی که روشنفکران آلمانی، صورت اندیشهٔ خود را قربانی ماده و محتوای آن میکند، روشنفکر فرانسوی، محتوا و ماده را قربانی صورت میکند تا نوشته خود را به دیگران منتقل کند، از اینرو روشنفکر آلمانی در اندیشهٔ انتزاعی و اصیل تبحر دارد در حالی که روشنفکر فرانسوی در عرصه اندیشهٔ اجتماعی که هدفی عملی در پی دارد سرآمد است.
Shokatian
لاپلاس نوشت، نیوتن نه تنها بزرگترین نابغه است که بشریت به چشم خود دیده است، بلکه خوشبختترین نابغه هم است زیرافقط یک جهان وجود دارد واین بخت خوش در تاریخ فقط نصیب یک تن میتواند بشود که بیانگر قوانین این جهان باشد.
Shokatian
ایان باربور در فصل سوم کتاب خود، به وضعیت دینی روشنگری پرداخته است و موضع روشنگران در باب دین را چنین ترسیم کرده است: «روشنگران نسل اول، هم دین طبیعی را قبول داشتند و هم دین الهی را، روشنگران نسل بعدی از دین طبیعی جانبداری و وحی را تخطئه میکردند. با ظهور نسل سوم زمزمه شکاکانه طرد و تخطئه انواع صور دین، برخاسته بود. به یاد بیاوریم که هولباخ میگفت: «ای طبیعت! ای فرمانروای هستی! وشماای فضیلت و عقل و حقیقت که گرامیترین پروردگان دامان اوئید، تا ابد، خدایان ما باشید» (باربور، ۱۳۷۶، ۷۷).
Shokatian