بریدههایی از کتاب مذاکره کار بزدلها نیست
۲٫۸
(۳۲)
عراقچی و روانچی خشکشان زده بود. فکر میکردند تا به حال من را شناختهاند و چم و خم اخلاقم دستشان آمده اما این گریه نابهنگام و این وندی کسی نبود که آنها میشناختند. ظرف چند ماه گذشته و در طول این مذاکرات سخت اولین باری بود که میدیدم این دو نفر چنین سکوت کردهاند. حتی راب هم ساکت و بیصدا نشسته بود و نمیدانست چه واکنشی باید نشان دهد.
هرگز دلم نمیخواست جلوی عراقچی یا هر دشمن دیگری و هر جلسه دیگری با چشمانی اشکبار بنشینم. حتی انتظار نداشتم برداشت شخصی از گریه من داشته باشند و آن را دستاویزی برای عقبنشینی از مواضعشان قرار دهند؛ اما خلوص خاصی در گریه من بود که واقعیت همان لحظه را نشان میداد. همهچیز این مذاکرات به مخاطره افتاده بود، مخالفت من با پیشنهاد ایرانیها میگفت تکتک ساعاتی که صرف این نبرد هستهای کرده بودیم کم مانده بر باد هوا برود، بله حقیقت داشت در واقع زندگی همه ما و تمام آنچه تا کنون به دست آورده بودیم در معرض نابودی بود.
ae
سیاستمدار همه چیز را سبک سنگین میکند و با احتیاط کلمات و اقداماتش را انتخاب میکند؛ اما فرد خودکامه تکانشی و بدون برنامهریزی قبلی (گاهی اوقات ساعت شش بامداد در حساب کاربری توییترش) و بدون بررسی این کار را انجام میدهد.
فردین
به هر حال رهبران سیاسی و مذهبی ایران همیشه سعی کردهاند از ایالاتمتحده یک شیطان بسازند تا هم وجود خودشان را توجیه کنند هم از خود یک قهرمان بسازند.
علیرضا
ما در مذاکرات کنترل بیشتری بر امور داریم.
فردین
مئیر داگان، رئیس اسبق موساد در مصاحبهای با مجله نیویورکر گفته بود «حمله به ایران یعنی جنگ منطقهای. در آن صورت ایران بهترین بهانه را برای تداوم برنامه اتمیاش در اختیار خواهد داشت»؛ و به احتمال زیاد آنها تأسیسات اتمی خود را به صورت پنهانی و زیر زمینی خواهند ساخت.
4=/=2+2
ایجاد تغییرات واقعی همیشه تاوان خواهد داشت.
remolouse
سیاستمدار محاسبهگر و گسترده اندیش است، فرد خودکامه سوداگر است و تهی از حس همدردی. سیاستمدار میداند که هر تصمیم بر اساس گذشته و حال و با چشماندازی به آینده گرفته میشود؛ خودکامه فقط آنچه پیش چشمش است را میبیند و به آنچه هم اکنون در معرض خطر است میاندیشد. سیاستمدار میداند هر گفتگویی، هر مذاکرهای، هر اقدامی شبیه یک حرکت در صفحه شطرنج است و بر دیگر مهرهها تأثیر میگذارد، اما خودکامه صرفاً در پی این است که راه خروجی بیابد، درست مانند بچهای که مسیر مارپیچی دستش دادهاند و گفتهاند راه درست رسیدن به پیتزا را پیدا کند و او هم با ماژیک به جان صفحه بیفتد.
فردین
شاهی که اقتصاد ایران را در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مدرنیزه کرده بود و فرهنگ اسلامی کشورش را تبدیل به فرهنگی سکولار کرده بود اما حکومتش را با مشت آهنین اداره میکرد.
علیرضا
قطعنامه سازمان ملل همیشه به عنوان آخرین قطعه پازل در نظر گرفته میشد، علت آن بود که خود اعضای شورای امنیت سازمان ملل بر سر مفاد دقیق این قطعنامه با هم توافق نداشتند. تأکید ایالاتمتحده به محدودیت ساخت موشکها و انتقال تسلیحات محل اختلافنظر دیگر اعضا بود. روسیه و چین که از حامیان دیرین انتقال آزاد و توسعه فناوریهای موشکی بودند نمیخواستند چنین محدودیتهایی بر ایران تحمیل شود. اعضای شورای امنیت که میدانستند اختلافات بر سر این موارد هم چنان ادامه خواهد داشت، تصمیم گرفتند تهیه قطعنامه نهایی را تا امضای توافق هستهای به تأخیر بیندازند. اگر کسی میخواست راجع به این موارد صحبت کند باید در انظار دیگران و زمانی که همه قصد رفتن کردهاند، چنین کاری میکرد. ما که به اهمیت موضوع پی برده بودیم به این نتیجه رسیدیم که شاید صحبت در این زمینه طرفهای حاضر در مذاکره را مجبور به توافق کند.
ae
رئیسجمهور امیدوار بود بتواند بین اسرائیل و سوریه و اسرائیل لبنان نیز پیمان صلح منعقد کند و به این ترتیب ایران را که منبع شرارت در خاورمیانه بود را به انزوا بکشاند.
وحید
هنگامی که من و بروس تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم، برای دیدار آشنایی با پدر و مادرم در یک رستوران شیک در بالتیمور قرار گذاشتیم. مشغول صرف شام بودیم که بروس یک بلیط هواپیما به مقصد پاریس از جیبش در آورد. فقط یک بلیط و آن هم برای من. هنگامی که با هم آشنا شدیم، داشتیم برای رفتن به پاریس برنامهریزی میکردم، اما در تب و تاب عاشقی این برنامه را به کل فراموش کردم. با رو کردن این بلیط در آن شب به من نشان داد که زندگی مشترک ما مانعی برای دستیابی به رؤیاهای شخصی من نیست. اگر چه قبلاً این را نمیدانستم اما با این کارش مطمئن شدم که من و بروس زندگی طولانی با هم خواهیم داشت.
مهتا
در طول مذاکره با ایران، البته منهای روزهای سخت و دشواری که میگذشت، از قضا من و عراقچی نقاط مشترکی پیدا کردیم، دخترم تازه زایمان کرده بود و او چند عکس از نوه پسری اش برای من ارسال کرد.
طولی نکشید که همه ما عکس نوههایمان را با هم ردو بدل کردیم، من و عراقچی هر دو برای اولین بار بود که پدربزرگ و مادر بزرگ میشدیم. ما برای چند لحظه کوتاه هم که شده بود گفتگوی عادی با هم داشتیم، اینکه چند تا نوه داریم؟ چند سالشان است؟ و اسم این یکی چیست؟
narges
ما باهم درباره چیزهایی صحبت میکردیم که بدون تهدید بودند، مجاز بودند. منهای موضوعی که به خاطر آن دور هم جمع شده بودیم، درباره اتمی بودن یا غیر اتمی بودن، موضوعات سیاسی یا فرهنگی، من و عراقچی برای اولین یک پیوند انسانی با هم برقرار کردیم. سالها پس از اتمام مذاکرات عراقچی هنوز هم در سال نو پیام تبریک کریسمس برایم میفرستد و من هم عید نوروز _ سال نوی ایرانی را به او تبریک میگویم. با اینکه من به عنوان یهودی کریسمس را جشن نمیگیرم اما باز هم از اینکه عراقچی پیام تبریک میفرستد، او را تحسین میکنم.
narges
درسی که رئیسجمهور از این مسئله گرفت همانی بود که پدرم در تلاش برای مختلط سازی محلههای بالتیمور گرفته بود: شجاعت به تنهایی کافی نیست. هنگامی که تصمیم به ایجاد تغییر گرفتید، دستاوردش این است که خطرات بیشتری را به جان بخرید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.
4=/=2+2
مهوری اسلامی ایران سالهاست که بدون اظهار ندامت قدرت خود را در منطقه فرافکنی میکند. ایران حامی گروه لبنانی حزبالله است و علیه مبارزه با اسرائیل به آنها کمک میکند و از جنگجویان شیعه در عراق حمایت میکند. این اواخر هم از شورشیهای یمنی حمایت کرده و به رئیسجمهور بشار کمک میکند. فعالیتهای ایران تا جایی پیش رفته که عربستان سعودی را هم به چالش کشیده و گمان میرود نه تنها به یک کشمکش سیاسی تبدیل شود بلکه به صحنه رقابت بین شیعه و سنی دو تا از شاخههای بزرگ اسلام بدل شود.
علیرضا
ما میخواستیم رئیسجمهور روحانی آنقدر دستش باز باشد که بتواند برای رسیدن به توافق چانهزنی کند. حقهای که همیشه کارساز بوده و هست همین است که با استفاده از قدرت خود و بدون سلب قدرت طرف مقابل به خواسته مطلوب خود دست پیدا کنید.
وحید
اما استعداد پدر من در صنعت ملک و املاک به این دلیل بود که میتوانست احتمالات آتی را در نظر بگیرد _ میتوانست ببیند که آیا یک ساختمان توانایی بالقوه تبدیل شدن به یک منزل گرم مسکونی را دارد یا خیر، یا اینکه محلهای که به تازگی ساخت و سازش آغاز شده میتواند جای مناسبی برای زندگی باشد. همان تصورات به پدرم این امکان را میداد تا دنیا را جور دیگری ببیند، دنیایی بهتر، برابرتر و عادلانهتر.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
کند. پدر و مادرم به من یاد دادند هنگامی که با ناملایمات و سرسختیها مواجه شدم، با شجاعت به رؤیای خودم چنگ بزنم و مطمئن باشم که همان رؤیا من را به یک پایان خوب و درست رهنمون خواهد کرد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اما واقعیت این است زمانی که خود واقعیمان باشیم، حتی اگر به این معنی باشد که در لحظاتی اشک بریزیم، در آن صورت قدرتمندترین نسخه خودمان هستیم.
مهتا
واقعیت این است که بهترین راهنمای من در شغل جدید مجموعه مهارتهایی بود که در مقطع کارشناسی ارشد و شغلم به عنوان مددکار اجتماعی کسب کرده بودم، درسهایی که در تمام نقاط عطف زندگی باید به کار میبستم.
مهتا
تضادی که هم اکنون در مسئله رهبری با آن مواجه هستیم تضاد بین خودکامگی و دیپلماسی است. سیاستمدار همه چیز را سبک سنگین میکند و با احتیاط کلمات و اقداماتش را انتخاب میکند؛ اما فرد خودکامه تکانشی و بدون برنامهریزی قبلی (گاهی اوقات ساعت شش بامداد در حساب کاربری توییترش) و بدون بررسی این کار را انجام میدهد.
مهتا
روندی که پری در پیش گرفته بود بر اساس به اشتراک گذاری اطلاعات بود. من برای اینکه اعضای تیم در مورد ایران با هم اتفاق نظر داشته باشند همیشه تاکید میکردم که به عنوان یک تیم واحد تمامی اعضا از بند بند توافقنامه اطلاع داشته باشند. به محض آغاز به کار واقعی مذاکرات و با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران در تابستان سال ۲۰۱۳، من از بازیکنان کلیدی که هسته اصلی تیم مذاکره را تشکیل میدادند خواستم تا نسخه کاملی از متن توافقنامه را در اختیار داشته باشند. علاوه بر متن توافقنامه ضمیمهای از اصطلاحات فنی به کار رفته در آن را نیز در دست داشته باشند که در مجموع بیش از یک صد صفحه میشد.
مهتا
اولین قانون این است که همه هر روز پشت میز کارشان حاضر باشند. هنگامی که به عنوان اعضای یک تیم مذاکره کننده قرار بود سراغ مذاکرات حقیقی برویم، همه صبح اول وقت و پیش از آغاز روند مذاکرات دور هم جمع میشدیم و دوباره آخر شب دور همان میزگرد هم میآمدیم، مهم نبود شغل افراد چیست، همه باید دور میز حاضر میشدند. با اینکه پارهای از اطلاعات فوقالعاده حساس بود و نیاز به رعایت موارد امنیتی داشت اما با این وجود همه در جریان خلاصهای از اقدامات انجام شده قرار میگرفتند. ماهیت بدیهی این قانون این بود که ما به تک تک اعضای تیم به عنوان یک کل واحد اعتماد داریم. از همه انتظار داشتیم تا در این جلسات شرکت کنند و همکاری بکنند. هر چه باشد ما به عنوان یک گروه کار میکردیم و تکروی معنایی نداشت.
مهتا
تخته وایت بورد با قابلیت نوشتن و پاک کردن مطالب روی آن نه تنها فضای عمومی برای رد و بدل کردن نظرات شده بود بلکه نماد پویایی توافقنامه و رسیدگی به موارد مشترک بود. در طول جلسات استفاده از وایت بورد بود که جمله «تا زمانی که روی همه چیز به توافق نرسیده باشیم، توافقی صورت نگرفته» به ذهنم خطور کرد و این جمله نه تنها مصداق بارز این توافقنامه بلکه جز لاینفک دست یابی به آن شد.
مهتا
این اواخر یک خانم مدیر عامل ارشد یکی از شرکتهای داروسازی گفته است که زین پس نباید از تعادل بین زندگی شغلی و زندگی خصوصی صحبت کنیم بلکه باید از ادغام آنها صحبت کنیم
مهتا
شکست در دیپلماسی معمولاً نتیجه چیزی است که من به آن عدم «پختگی» میگویم. شکسپیر
mehdi barjoeian
اما واقعیت این است زمانی که خود واقعیمان باشیم، حتی اگر به این معنی باشد که در لحظاتی اشک بریزیم، در آن صورت قدرتمندترین نسخه خودمان هستیم
honarjoo
ما دیپلماتها در انکار زندگی میکنیم _ از نظر ما هیچ دری تا ابد بسته باقی نمیماند. ما بینهایت خوشبین هستیم، ما هم چنان سعی میکنیم افراد را دور هم جمع کنیم، یا از یک طرف مذاکره سراغ دیگری میرویم، حتی اگر دیگران فکر کنند که از این طرف به آن طرف رفتنمان هیچ عایدی نداشته باشد.
کاربر ۱۹۸۴۸۹۵
در دنیای سیاست، پختگی به توافقی گفته میشود که تنها زمانی حاصل خواهد شد که تمامی طرفهای درگیر به نیازهای خود واقف باشند
کاربر ۱۹۸۴۸۹۵
عراقچی در انگلستان و روان چی در دانشگاه کانزاس و کشور سوئیس تحصیل کرده بود. هر دو کار خود را با خدمت در وزارت امور خارجه ایران آغاز کرده بودند. تا آنجایی که من فهمیدم تفاوت بین آنها این بود که عراقچی در روزهای اول انقلاب اسلامی ایران و در سال ۱۹۷۹ هنگامی که آیتالله خمینی شاه را سرنگون کرده بود حضور داشته و نسبت به دو نفر دیگر آرمانهای انقلابی بیشتری در رگهایش جریان داشت؛ اما روانچی به ظریف نزدیکتر بود و نظر او در تعیین سرنوشت توافق اهمیت بسیاری داشت.
کاربر ۲۳۷۴۶۱۵
حجم
۳۰۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۹ صفحه
حجم
۳۰۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۹ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان