پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند.
•° زهــــرا °•
این شهر دروازهای در زمین داشت و دروازهای دیگر در آسمان. و تو در جستوجوی دروازهٔ آسمانی شهر بودی که به کربلا باز میشد و جز مردانِ مرد را به آن راه نمیدادند.
زهرا😎
پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند.
زهرا😎
چه میجویی؟ لوحی محفوظ که همهٔ آنچه را که گذشته است بر تو عرضه دارد؟ این لوح هست، اما تو که چشم دیدن و گوش شنیدن نداری.
زهرا😎
شایستگان آناناند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد.
امیرمحمد ططری راد
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرندهٔ عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شوند؟
امیرمحمد ططری راد
راز خون در آنجاست که همهٔ حیات به خون وابسته است. اگر خون یعنی همهٔ حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیشترین از آنِ کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب، خود را به کسی میبخشد که این راز را دریابد. و آن کس که لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمییابد.
امیرمحمد ططری راد
ای شهید، ای آن که بر کرانهٔ ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما قبرستاننشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
امیرمحمد ططری راد