بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدم‌کش حرفه‌ای (کتاب پنجم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب آدم‌کش حرفه‌ای (کتاب پنجم)

بریده‌هایی از کتاب آدم‌کش حرفه‌ای (کتاب پنجم)

نویسنده:یوو وو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۱۰ رأی
۴٫۹
(۱۰)
کایسر با صورتی قرمز، نمی‌توانست باور کند که ممکن است قبل رسیدن به سن بیست سالگی بمیرد. آیا ممکن بود خدایان به استعدادهای او حسادت کنند؟ لعنتی! اما او به این زودی‌ها قصد مردن نداشت. کایسر دندان‌قروچه‌کنان دست لانسلوت را با دو دست خود نگاه دشت و به زور از بین دندان‌هایش افسونی خواند. «... بمب‌آتش‌زا!» لانسلوت اصلاً با خود فکر نمی‌کرد گروگانی که در دست دارد قدرت مقاومت داشته بود! غافلگیر شده و به همین خاطر بمب کایسر روی دستانش فرود آمد. همین موجب باز شدن دستان لانسلوت و فرار گروگان از دستانش شد. «اه! لعنت بهت، فقط یه بمب کوچیک بود و تو راستی منو ول کردی...»
کاربر ۱۷۳۷۷۷۹
گله یه قهرمان بود، یه قهرمان شکست‌خورده و گاهی قهرمان‌های شکست‌خورده رو شیطان صدا می‌کنند.
Parimah_zarabadi

حجم

۱۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۱ صفحه

حجم

۱۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۱ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان