راهروهای پیچ در پیچ بیمارستانها را عامدانه به این شکل طراحی میکردند تا بیماران، حتی خوشبینترین آنها و سادهانگارترین آنها بیدرنگ بفهمند که علاوه بر سردرگمی در بیماری خود، در این راهروهای در هم و بر هم، با تابلوهای راهنمای ضد و نقیض، درهای ورود ممنوع، آسانسورهای غیرمجاز، دیوارهای تخته چندلا، رنگهای تیره و تار و بوهای شیمیایی نیز گمگشته بودند. هر آدم طبیعی و سالمی در چنین مکانی، بدون نگرانی برای خود یا برای نزدیکانش بیدرنگ برمیگشت، در حالی که بسیاری آدمهای دیگر، از ترس گمگشتگی با سماجت در این راهروها سرگردان بودند.
محبوبه غلامی
همه میدانند که نخستین پادزهر هر بیماری، همانا زیبایی و هماهنگی است، در حالی که من برای یک بار دیگر شاهد بودم که چطور در مکانی که ادعای تسکین و درمان داشت، با لجاجت سعی شده بود هر گونه نشانی از زیبایی و هماهنگی را حذف کنند.
محبوبه غلامی
تأکید کرده بود هیولاها دیگر در تاریکی جنگل پنهان نمیشوند، حالا با چهرهای پنهان در کنار ما گام برمیدارند
محبوبه غلامی