بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

نویسنده:رضا مصطفوی
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۷۲۷ رأی
۴٫۵
(۷۲۷)
«خدایا ما به خود ستم کردیم و اگر ما را نبخشی و به ما رحم نکنی، از زیان‌کاران خواهیم بود.»
صدیقه
مگر حدیث تشبیه را روایت نکرده‌اید که رسول خدا فرمود: “هرکس می‌خواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در بردباری‌اش، موسی را در هیبتش، و عیسی را در عبادتش بشناسد، علی را ببیند.”
h.s.y
خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت: خاک با کیمیا طلا می‌شود و از آن روز انسان در جست‌وجوی کیمیا است
هرگز
«دنیا و آخرت همه زیر فرمان و اشارهٔ مولایمان صادق بود. اما جابر حیان چه می‌خواست از او؟»
آسمان
«هرچه فکر می‌کنم، براساس آن‌چه در کتاب‌هایمان خوانده‌ام، فضل علی را اگر در یک کفهٔ ترازو بگذاری، آن‌طرف ترازو هرچه باشد بی‌وزن است.»
z
: «سلام عزیزم. سلام
صدیقه
کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که ما را آدم کند! ما انسان‌ها عناصر بی‌ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچ‌کداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانواران و درندگان، بلکه از آن‌ها گم‌راه‌تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند. ما فقط هیزم‌های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گم‌راه‌تریم، اگر غافل باشیم.
کویر
فقط شیعیان علی در قیامت رستگارند
Morteza
نورا سر بالا گرفت و با افتخار گفت: «از فرزند رسول خدا، حضرت جعفر صادق.»
caffeingraphic
فهمید انگار سال‌هاست درودیوار این خانهٔ بزرگ، به حال خود رها شده و رو به خرابی می‌رود.
هرگز
«فقط برای عاقبت‌به‌خیری تو و این شیعیانِ فریب‌خورده دعا می‌کنم که ظلم را در دو قدمی خود نمی‌بینند و دنبال ظالم در روم و قسطنتنیه‌اند.»
محمدیان
«برای من... حقیقت... مهم است... نه... آدم‌ها!»
caffeingraphic
حقیقت هیچ‌گاه در اکثریت نبوده است.
سلام
«برای من... حقیقت... مهم است... نه... آدم‌ها!»
Benyamin Pro
دارالخلافه برای پرورش این دانشمندان هزینه‌های بسیاری کرده و کرسی‌های علم به راه انداخته است. اکنون چرا باید این‌گونه عاجزانه دست‌وپا بزنند و حتی آیات قرآن را نیز درست نخوانده باشند!
آسمان دار
پیامبر اکرم فرمود: «پس‌از من امتم هفتادوسه فرقه خواهند شد که تنها یک فرقه از آن نجات‌یافته، و باقی در آتشند؛ گروهی که من و اهل‌بیت من بر آن هستیم.» پس‌از این کلام بود که حدیث سفینه را فرمود و همه می‌دانید و شنیده‌اید: «مثال اهل‌بیت من، مثال کشتی نوح است که هرکس سوارش شود، نجات می‌یابد، و کسی که بماند، غرق می‌شود.»
محمدیان
فقط برای عاقبت‌به‌خیری تو و این شیعیانِ فریب‌خورده دعا می‌کنم که ظلم را در دو قدمی خود نمی‌بینند و دنبال ظالم در روم و قسطنتنیه‌اند
Sahar Tusani
حقیقت هیچ‌گاه در اکثریت نبوده است.
Morteza Gorjizadeh
“هرکس می‌خواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در بردباری‌اش، موسی را در هیبتش، و عیسی را در عبادتش بشناسد، علی را ببیند.” (۷) رسول خدا در همین یک روایت، صفت چندین پیامبر اولوالعزم را در علی جمع کرده است. پس علی پس‌از رسول اکرم، از همهٔ انبیا برتر است و محبوب‌ترینِ خلق خدا پس از ایشان است.»
Benyamin Pro
پیامبر عظیم‌الشأن را به کار می‌برم که فرمود: «معده خانهٔ همهٔ دردهاست، و پرهیز، درمان هر دردی.»
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
ادعای مسلمانی دارید و می‌گویید بر دین محمدید. به خدا قسم! محمد از دین شما بیزار است.»
♡F♡
سپس رو کرد به جمعیت و گفت: «ای مردم! چگونه توانستید مولایتان علی را رها کنید و راه دشمنانش را پیش بگیرید و دست ارادت به پیشوایان کفر و گمراهی بدهید؟!»
رادیو سکوت :)
گرمابه آماده و گرم است. سفره نیز پهن است. اول شام می‌خورید یا گرمابه می‌روید؟ جابر لبخندی زد و دستی به شانهٔ مرد کشید. اول نماز می‌خوانیم.
Benyamin Pro
یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد؛ حتی فرصت نکرد لحظه‌ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود، فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان‌گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقتِ بیدار شدن، هنوز چشم‌هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف‌های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه او را دیده بود، نه حتی می‌دانست که نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه می‌توانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت: «اگر همسر جابر نیست، پس چرا او را آقا خطاب کرد؟!»
علی
مولایمان جعفر صادق، با اشارهٔ نگاهش خاک را طلا می‌کرد.»
مژگان
«دنیا برای حقیقت خلق شده پسرم. برای جست‌وجوی حقیقت، باید تن به راه زد.»
caffeingraphic
خدا دانش کیمیا را فقط به برخی بندگانِ خاص خود داده که می‌توانند به‌لمس یا حتی به‌نظر کیمیاگری کنند! مولایمان جعفر صادق، با اشارهٔ نگاهش خاک را طلا می‌کرد.»
رادیو سکوت :)
جعفر صادق مگر جز معلمی کار دیگری هم داشت؟ ساریه لبخندی زد و گفت: «امام فقط از دست‌رنجش روزی می‌خورد. مزرعه داشت و خودش کشاورزی می‌کرد. گاهی هم چوب درختانش را خودش می‌برید و می‌فروخت.»
Benyamin Pro
کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند.
🐺😎🙂
«این‌ها نامشان شیعه است؛ مرامشان اما...»

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۹,۱۸۰
۷۰%
تومان