بریدههایی از کتاب عروس قریش
۴٫۵
(۱۷۷)
مبارک باشد آمنه! بهحتم به نوری باردار شدهای که نشانهاش از هماینک در صورتت هویداست. تو روزی مادر هدایت و سعادت خواهی شد. خانهات مکان رفتوآمد ملائک خواهد شد و محل فرود وحی.
n re
کیست که مرگ را نچشد؟»
بنت الحیدر
بوطالب پرسید: «تو اینها را از کجا میدانی؟ پدرم گفته بود پیرمردی آگاهی. نکند از مردم چیزی شنیدهای؟»
سطیح لبخندی زد و جواب داد: «نسب خود را از من نمیتوانی پنهان کنی. من خاندان شما را از کتابهایی که از پیشینیان مانده است، میشناسم. تو و برادرت صاحب بهترین نسل هستید. همسر برادرت به هدایتگر خلق حمل برداشته و همسر تو به پادشاه مؤمنان و مرسلان حمل خواهد برداشت. هر دو طفل در روزگاری بس نزدیک چون ستارهای سرخ در آسمان مکه خواهند درخشید.»
بنتِشهرِآشوب🌱🍃
آمنه حلیمه نمیشد؛ اما حلیمه میخواست آمنه شود و هر روز بیشتر از روز پیش برای محمد مادری کند. هرچه میکرد بوسهاش زودتر از همه روی گونهٔ محمد مینشست تا روی گونهٔ فرزندان خود. هرچه میکرد موهای مجعد محمد زودتر از موهای فرزندان خودش شانه میشد. هرچه میکرد لقمهٔ غذا پیش از همه بر دهان محمد گذاشته میشد. هرچه میکرد محمد را پیش از دیگران میخواباند و تا صبح بر بالای سر او مینشست و نگاهش میکرد. هرچه میکرد سروروی محمد را زودتر از بقیه میشست. هرچه میکرد خونش به دیدن محمد زودتر به جوش میآمد و کاسهٔ مهرش بر سر او لبریز میشد.
☆🌸☆فاطمه☆🌸☆
«خداوند گرسنه کند آنی را که تو با ستم بر دیگران سیرش کردی و سیر کند آنی را که تو به ستم گرسنهاش کردی.»
n re
من میمیرم محمد... اما نام من با تو ماندگار خواهد شد... چون تو ذکری باقی هستی... تو یادگار عبدالله هستی... و نام او را هم جاودان خواهی کرد...
☆🌸☆فاطمه☆🌸☆
آمنه شیرین بود، شیرینتر از همهٔ کاسههای انگبین و پیالههای شهد و شربت. بِرّه نمیدانست چرا قیس بنعاصم همهٔ دختران خود را یکبهیک در گور فرو میبرد و طایفهٔ بنیتمیم، که به خوردن سوسمار شهره شده است، دارد به زندهبهگور کردن دختران هم شهره میشود.
- در زمانهای که دختران مکه چهره در خاک میکشند، بودن آمنه سعادت بزرگی برای خانهٔ وهب است. صبح که به زیارت کعبه میرفتم شنیدم بار دیگر دختر خردی را از بالای کوه ابوقبیس به دره پرتاب کردند.
عاتکه خود را نباخت و گفت: «چند روز پیش هم مردی سر دخترش را جلوی پای اِساف سر برید تا عمر پسرانش به دنیا باشد. تنها وهب من است که دخترش را چون جان دوست دارد.»
مروارید ابراهیمیان
امایمن در رفتوآمد بود و هرچه در توانش بود به کار میگرفت تا حال آمنه بهبود یابد؛ اما بهبودی آهویی گریزپا شده بود که از آمنه میگریخت و کنار او آرام نمیگرفت. شفا پروانهای بازیگوش شده بود که روی شانههای آمنه نمینشست و دل محمد را شادمان نمیکرد.
☆🌸☆فاطمه☆🌸☆
نگاه ابرهه چون نگاه کسی بود که از میان آسمانها بر بندگان زمینی خود مینگرد و نگاه عبدالمطلب چون نگاه کسی بود که از میان زمین بر فرومایگان و مُردگان زیر زمین مینگرد.
☆🌸☆فاطمه☆🌸☆
من حتم دارم به دعای عبدالمطلب باران خواهد گرفت و مکه بوی خاک بارانخورده و چوب خیس خواهد داد. دهان چاکهای تشنهٔ زمین سیراب خواهد شد و ریشهٔ درختها پنجه در دل خاک خواهند زد.
محمدرضا میرباقری
تمام صفات انبیا را یکجا به وی عطا کنید: صفای آدم، معرفت شیث، رقت قلب نوح، خلیلی ابراهیم، گفتار اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت لوط، سیمای یوسف، خشنودی یعقوب، بردباری موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، صوت داود، حب دانیال، وقار الیاس، زهد یحیی، بخشش عیسی و...
صدا در صدا میپیچید از هر سو.
- السلام علیک یا محمد!
- السلام علیک یا محمود!
- السلام علیک یا احمد!
- السلام علیک یا حامد!
Rozhan
«شیون مکن! برخیز محمدم! برخیز! یتیم مکه پدر مکیان خواهد شد.»
_.kowsar._
سپس نگاهی عمیق به ابوطالب انداخت و افزود: «اما پسر تو شیری شجاع است که یاور آن پیامبر خواهد شد.» ابوطالب رو به کعبه سجده کرد و سطیح به حارث گفت: «نام او را در تورات برئیا نوشتهاند و در انجیل ایلیا، اما شما اعراب وی را علی خواهید نامید.»
😏
سر محمد روی قلب مادر کرنش کرد. نمیتپید. قلب مادر زمان بسیاری بود که از تپش افتاده بود انگار، سالها بود از تپش افتاده بود انگار، از همان موقع که شنیده بود قلب عبدالله او دیگر نمیتپد، از همان وقت که شنیده بود قلب زیبای عرب دیگر نمیتپد و نمیتواند پسر زیبایش را ببیند. محمد تنها صدای مادرش را در قلب خودش میشنید که میگفت: «شیون مکن! برخیز محمدم! برخیز! یتیم مکه پدر مکیان خواهد شد.» محمد اشکها را پاک کرد و برخاست. به مادر نگاه کرد که در بهشت بود انگار، خود بهشت بود انگار.
Barzegar:)
نگاه تمام دختران شهر به اوست.
📖
هر سفری بدرقه و استقبالی دارد.
n re
آمنه کسی را میخواست که عبدِ الله باشد، نه عبدِ لات. همان الله که پدرش میگفت عبدالمطلب به او ایمان دارد و میگوید رشتهٔ زندگیشان به دست اوست.
بنت الرضا
هر زندهای روزی خواهد مرد...
هر گلی روزی خواهد پژمرد...
هر تازهای روزی کهنه خواهد شد...
هر افزونی روزی کاسته خواهد شد...
_.kowsar._
از افتخارات قریش همین بس که در این جنگهای قبیلهای و طایفهای تابهحال هیچ زن قریشی به اسارت نرفته است.
هدی
صفای آدم، معرفت شیث، رقت قلب نوح، خلیلی ابراهیم، گفتار اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت لوط، سیمای یوسف، خشنودی یعقوب، بردباری موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، صوت داود، حب دانیال، وقار الیاس، زهد یحیی، بخشش عیسی و...
صدا در صدا میپیچید از هر سو.
- السلام علیک یا محمد!
- السلام علیک یا محمود!
- السلام علیک یا احمد!
- السلام علیک یا حامد!
maryam
حجم
۲۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
حجم
۲۸۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۹ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان