
بریدههایی از کتاب دی اکسید شوکران
۳٫۷
(۱۸)
گرگ در چنگِ اجل چون میش است
ایّها النّاس! اجل در پیش است
سیّد جواد
بوی کافور و کفن میدادند
مردهها بوی لجن میدادند
خارج از نوبت تا شسته شوند
رشوه از زیر کفن میدادند
سیّد جواد
عشق به همنوع، ولو دشمنت
عشق به هرکس شده، حتی زنت!
سیّد جواد
نباید دل به هر بادی بلرزد
Aysan
فیالمثل دور از نگاه همسرت
عاشق زیدی شدی، خیر سرت
بعدِ چندی همسرت شک میکند
پرسشی از پشت عینک میکند
حال اگر مردی صداقت پیشه کن
نه، غلط گفتم، حماقت پیشه کن
تا ببینی حاصلِ روراستی
«را» ش بالا جا نشد، اینجاستی!
یا شما دیوانهای، یا ناخوشی
راه دیگر نیز دارد خودکشی!
sadeghi
دلم از دست زنها خونِ خونه
شبیه ارگ بم کن فیکونه
از اون روزی که آدم سیبخور شد
تو فنّ دلبری زن پرفسور شد
sadeghi
به سرعت نامه را مفتوح کردم
در آن یک لحظه عمر نوح کردم
پس از خواندن وجودم زیر و رو شد
دل صدپارهام فوراً رفو شد
sadeghi
داری به سمت گور سرازیر میشوی
آیا تو لحظهای به زمان فکر میکنی؟
Aysan
یا اگر خواهم به جنّت ره برم
مینشینم زیر پای مادرم!
Aysan
بسّه دیگه، بریم پی کارمون
خدا خودش باشه نگهدارمون
عاشقِ هرکسی فقط خداشه
فقط خدا عاشق بندههاشه
Aysan
نژادِ آریا را واکسمالی
نموده، آفریقا را آفریده
پس از آن پاک کرده واکسها را
نژادِ آریا را آفریده
کمی زرچوبه را با گِل سرشته
جنوب آسیا را آفریده
و با عنّاب و آبِ آلبالو
شمال آمریکا را آفریده
Aysan
خداوندی که جان بخشیده ما را
برای شُش هوا را آفریده
برای تخلیهی انواع بینی
خدا انگشتها را آفریده
پس از دستی که دارد پنج انگشت
گمانم شستِ پا را آفریده
Aysan
صدبار شنیدهاید شاید
«ایکاش گذشتهها بیاید»
Aysan
جوونا کُلّهم بیکار هستن
Aysan
فرموده است همسرتان «فیله هم بخر»
دیریست تو به قیمت نان فکر میکنی
فرموده است همسرتان «پرشیا بخر»
تنها به قالپاق ژیان فکر میکنی
Aysan
کراک
دلم از عشق دلبر چاکچاکه
اونم چاکی که خیلی ترسناکه
عفونت کرده، بوی گند میده
دلم انگار معتاد کراکه
مهدی فیروزان
کلمن
خورشیدِ شبانهروز روشن بفرست
تا کفترِ مِه نرفته، ارزن بفرست
از قطعی برق بنده یخچالم سوخت
یارب، جگرم سوخته، کلمن بفرست
مهدی فیروزان
بگو به وسوسه در گوشِ مرغِ شوهردار
که یک خروس جوان زیر تختخواب شماست
سينا
زن زبانش چند سانتیمتر بود
زنذلیلی مترها بر آن فزود
زنذلیلا! رشته عمرت گسست
زنذلیلی بدتر از اچ. آی. وی است
سينا
خداوندی که جان بخشیده ما را
برای شُش هوا را آفریده
برای تخلیهی انواع بینی
خدا انگشتها را آفریده
f_altaha
بچه که بودم پدرم یاد داد
عشق بورزم به نبات و جماد
عشق به سوراخِ اُزُن فیالمثل
عشق به بوی خوش زیر بغل
عشق به انسان، به طبیعت، گیاه
عشق به ارتش، به بسیج و سپاه
عشق به همنوع، ولو دشمنت
عشق به هرکس شده، حتی زنت!
عشق به مفرد، به مثنی، به جمع
عشق به اینها که رساندم به سمع
تربیتم سیر صعودی گرفت
هیکل من رشد عمودی گرفت
ریش و سبیلی به هم آمیختم
زشت شدم، تیغ زدم، ریختم
ادیب
یکی از پشتِ سر ناگه ترور شد
یکی چون ناصرالدین شَه ترور شد
ولی آقامحمدخانِ بدبخت
نمیدانم چرا از ته ترور شد
ادیب
لجن لجن وب و وبلاگ و سایت مستهجن
در آرزوی رسیدن به منجلاب شماست
سينا
برو به غنچه بگو: وقت استریپتیز است
دگر زمانِ رها کردنِ حجاب شماست
به غیر بلبل بی بند و بارِ هیز بگو
فقط دو نرّهملخ محو ارتکاب شماست
برو به حوری و غلمان بگو رفیق شوند
بگو: نه وقت ز یکدیگر اجتناب شماست
سينا
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان