کسی که ضربالمثل مشهور لاتین «و اینچنین به سر میرسد شکوه و زیبایی جهان» را نوشته است، احتمالاً شهرساز نبوده. بسیاری از شهرها در طول تاریخ ویران شدهاند ــ چپاول شده یا به لرزه درآمدهاند، گاه سوخته گاه بمباران شدهاند، زمانی زیر آب رفته و زمانی قحطی کشیدهاند، فصلی ردّ تشعشعات رادیواکتیو را به خود دیدهاند و فصلی هجوم فساد و آلودگی را ــ اما هر طور شده همچون ققنوس افسانهای، از نو برخاستهاند.
F.saljoughi
انسانها حیواناتی داستانگو هستند، که داستان تعریف میکنند تا به هرجومرج و جریان بیوقفهٔ تجارب معنایی ببخشند،
کاربر نیوشک
یکی از معروفترین اشعار رادیارد کیپلینگ بود:
عمر شهرها و تاجوتختها و قدرتها/ از دریچهٔ چشم زمان
به بلندای عمر گلهاست/ که هر روز میمیرند.
اما همانگونه که جوانههای نو/ نویدبخش سرور مردمانی جدیدند
از دل خاک تهی و مغفول/ شهرها دوباره به پا میخیزند.
manik
اما تابآوری میتواند خیلی سادهتر به معنای کشسانی باشد، بدین معنا که مثل یک کِش لاستیکی، چیزها دوباره به حال عادی، به زندگی پیش از حادثه باز گردند.
باران
ساختن صرفاً یک عمل فنی یا چیزی مربوط به مسئلهٔ پناه دادن نیست، که فراتر و به ناگزیر بستری است برای تأمل بر زندگی و گسترش آن، و از بسیاری جهات ساختن شکلی از اندیشیدن محسوب میشود.
کاربر نیوشک
تابآوری به معنای حیات دوباره است و تلویحاً میگوید فاجعه به رشد و پیشرفتی پرشور و پربارتر منتهی میشود.
باران
چه بسیار شهرهایی که بر اساس روایتهایی ناسازگار با روح شهر بازسازی شدهاند یا غفلت از بازسازی عاطفی شهروندان، پروژهٔ احیای شهر را با شکست روبهرو کرده است.
چڪاوڪ
وقتی به شهری که در آن به دنیا آمدهایم و زندگی میکنیم، میاندیشیم، آن را موجودی زنده مییابیم که بخشی از هویت فردی و جمعی ماست و دردِ زخمی را که برمیدارد در جانمان حس میکنیم.
Elahe kp