زندگی حرفهای یعنی زندگی قربانی کردن صلاح. هزاران بازیکن بااستعداد وجود دارند، اما فقط یکی از آنها وجودِ قربانی کردن هرچیزی را دارد. به من ثابت کن تو یکی از آنها هستی
ariya
«البته که استعدا داری محمد. و با کار و تلاش سخت، کسی چه میدونه؟ شاید روزی بتونی قهرمان مصر باشی!»
قلب مو دوباره به تپش افتاد و گفت: «پس حالا سختتر هم تلاش میکنم!»
ariya
این تصویر در ذهن، به خواب فرو رفت.
zahra charsooghi
استارتش بسیار سریع بود. خط دفاعی پالرمو به او نزدیک میشدند. اما فضایی از نقطهٔ کرنر تیم حریف درست کنار خط عرضی زمین وجود داشت.
پس توپ را در همین مسیر به حرکت انداخت و از زاویهای عجیب و کاملا بسته از محل طلاقی خط شش قدم با خط عرضی زمین توپ را وارد دروازه کرد.
عباده سرش را تکان داد: «برای همین نقاشیت رو همهجا کشیدن! نابغه!»
مو گفت: «همش لطف خداست.»
momahdi
زندگی حرفهای یعنی زندگی قربانی کردن صلاح. هزاران بازیکن بااستعداد وجود دارند، اما فقط یکی از آنها وجودِ قربانی کردن هرچیزی را دارد. به من ثابت کن تو یکی از آنها هستی، و من هر کمکی به تو میکنم.
zahra charsooghi
خستگی را در وجودش حس میکرد. اما هیچ اهمیتی نمیداد. کاری را که میخواست انجام میداد و خوشحال بود.
mohammad
مو بلافاصله به نجریج زنگ زد و وقتی تلفن را قطع کرد، با صدایی لرزان گفت: «خدا با یک دست میده و با یک دست آزمایش میکنه آقا. خونمون رو دیشب در نجریج دزد زده. باید برم پیش خانوادهام.»
momahdi
کلماتش را در مراسم جایزهٔ بهترین بازیکن سال آفریقا به یاد داشت. هرگز از رویا پردازی و ایمان دست نکشید. حالا هم اینکار را نمیکرد.
تبلتش را بالا آورد. پیامهای جدید چشمک میزدند.
یالا صلاح!
هر اتفاقی بیفته، ما پشتتیم!
زندهباد پادشاه مصری!
همیشه در انتهای تونل تاریک نوری وجود دارد.
momahdi