بریدههایی از کتاب همرزمان حسین (ع)
۴٫۵
(۳۶۰)
در منطق اسلام، آن وسیلهای که انسان را به هدف میرساند، آن وسیله نباید برخلاف هدف باشد، نباید نامقدّس و آلوده باشد. وسیله هم بایستی صحیح باشد، وسیله هم باید وسیلهای باشد که با هدف قابل تطبیق باشد.
آیه
سعدی میگوید: «یک نفری به من فحش داد، من نشنیدم؛ مثل تیری بود که انداخت و به من نخورد. تو این تیر را برداشتهای آمدهای در پهلوی من فرو میکنی؟ این فحش را به من میرسانی؟»
آسمان
. شما هر مسئلهای که برای ذهنتان مطرح شد اوّل نگاه کنید ببینید آیا این مسئله، مسئلهای است که برای زندگی شما، برنامهٔ شما، خطّمشی شما، آیندهٔ شما تأثیری دارد یا ندارد؟
منم!
لا یلدغ المؤمن من جحرٍ مرّتین» _ مؤمن، راهِ یکباررفته را بار دیگر نمیرود
آسمان
امروز آن روزی نیست که ما هر مسئلهای را بخواهیم بفهمیم و هر مشکلی را بخواهیم حل کنیم؛ برای خاطر اینکه ما اوّلیترین مشکلاتمان را هم هنوز ندانستهایم. ما هنوز ضروریترین مسائل زندگیمان را نمیدانیم؛ تعارف هم نداریم. هنوز در دست اوّل اعتقادات عالی اسلامی، عامل تحریف وجود دارد و بسیاری از حقایق از نظر ما پوشیده است؛ که یک مسئله، همین مسئلهای است که بنده انشاءالله در این چند روزه بحث خواهم کرد و خواهید دید که دست تحریف چه کرده؛ غوغایی کرده. ما در مسائل اوّلیمان مبتلای به ناشناسی و عدم معرفت هستیم؛ پس چه لزومی دارد که دنبال مسائلی برویم که در زندگی ما، برای آیندهٔ ما، برای خطّمشی ما اثری ندارد؟ چرا در این زمینه بحث کنیم؟
منم!
اگر شکر کردی، اگر نعمت را شناختی و دهندهٔ نعمت را شناختی و نعمت را در جای خود به کار بردی _ که معنای شکر این است: شناخت نعمت، شناخت منعم، به کار بردن نعمت در آنجایی که باید به کار رود و برای آن است _ خدا این نعمت را بر تو خواهد افزود.
آیه
ما نه به صورت آموزنده زندگی امام را فهمیدهایم و نه به صورت برانگیزاننده
Mahdi
موسیبن جعفر (علیهالسّلام) _ همین موسیبن جعفر (علیهالسّلام) خودمان، حضرت بابالحوائج _ ناشناخته و فراری در کوهها و قریههای اطراف شام میگشت و متواری بود تا رسید به یک غاری. ما فقط به بابالحوائجیِ موسیبن جعفر (علیهالسّلام) نظر دوختهایم، برای اینکه قرضمان ادا شود، شکممان سیر شود و از این قبیل. امّا آخر، برادر! این بابالحوائج ما یک مدّتی از عمرش را در کوههای اطراف شام و در قریههای اطراف شام، بهصورت ناشناخته، فراری بوده. زندانش را بگذار کنار، چون زندانش را هم آمیختهاند با یک حرفهایی که اصلاً آن وضع پرشکوه اوّلی خود را از دست داده. این موسیبن جعفر (علیهالسّلام) است. موسیبن جعفر (علیهالسّلام) در شام چه کار میکرده؟ در قریههای شام چه کار میکرده؟ چرا در کوهها رفته بود؟ چرا فراری باشد؟ چرا متواری باشد؟ حالا شما به چه صورتی این را توجیه میکنید، اختیار با خودتان است. اجمالاً بدانید یکچنین فصلهایی در تاریخ زندگی ائمّهٔ ما وجود دارد
آیه
اتّفاقاً آن کسانی هم که میخواستهاند و میخواهند در طول تاریخ، ملّتها را ضعیف کنند، بیشخصیّت کنند، استقلال روحی و فکری را از اینها بگیرند، روی همین نقطه _ مسئلهٔ شخصیّتها و رهبران و چهرههای درخشنده _ انگشت گذاشتهاند؛ رهبران را از اینها میگیرند، چهرههای محبوب را از اینها میگیرند؛
eskandari
برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد. وقتی که او خوب باورش آمد که هیچی نیست، وقتی باورش آمد که بیشخصیّت است، وقتی باورش آمد که حقیر است، وقتی باورش آمد که بیبُتّه و بیریشه است، خیلی آسان میشود او را تصرّف کرد.
کاربر ۶۹۴۰۴۹۸
سیّدبن طاووس_صاحب لهوف_ در اوّل کتاب لهوف، که کتاب مرثیه و روضه و مقتل است، یک جملهای دارد که خیلی مهم است. او میگوید: «اگر این فجایع نبود که در کربلا انجام گرفت، اگر این انسانکشیها و انسانیّتکشیها در کربلا نبود، اگر این وحشیگریهایی که اصلاً نباید از یک انسان ناشی شود، نبود _ کشتن علی اصغر، یک بچّهٔ ششماهٔ تشنهلب در آغوش پدرش! دیگر انسانیّت کجاست! _ اگر این قضایای تکاندهنده نبود، روز عاشورا را ما عید میگرفتیم، در روز عاشورا لباس عید میپوشیدیم، برای خاطر اینکه روز شکوه و افتخار است»؛ میگوید: «ما این روز را عید میگرفتیم.» چرا؟ چون روز شکوه انسانیّت، روز شکوه تشیّع است، روز جلوهٔ شیعه است. واقعش هم همین است. امّا چه کنیم که در این روز فجایع زیادی انجام گرفته و ما وقتی به یاد آن فجایع میافتیم، بیاختیار منقلب و متأثّر میشویم و گریه میکنیم و اشک میریزیم؛ و این طبیعی است.
آسمان
ما این یازده امام را یک انسان فرض میکنیم _ یک انسان ۲۵۰ ساله _ برای خاطر اینکه خودشان فرمودهاند که همهٔ ما در حکم انسان واحدیم. گاهی فرمودهاند که آنچه از ما شنیدید، میتوانید به امام دیگری نسبت دهید.
f.r
برای اینکه کسی را تصرّف کنی، اوّل کوچکش کن، اوّل تحقیرش کن، اوّل به او حالی کن که چیزی نیست، اوّل در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطهٔ مثبتی در زندگی او وجود ندارد.
Mohanna Mohammadi
برداشت شیعیان معاصر آن حضرت از این حرکت جز این نبود که آن بزرگوار برای ایجاد یک محیط اسلامی تلاش میکند. بنابراین یک چیز ثالثی بود و اگر بنده بخواهم آن چیز ثالث را در یک عبارت _ اگرچه آن عبارت مجمل و مبهم باشد _ برای شما آقایان بیان کنم و تفصیل را موکول کنم به جای خود و فرصت مناسب، باید بگویم که امام حسین (علیهالسّلام) حرکت کرد برای انجام یک واجبی که آن واجب تا آن ساعت در اسلام انجام نگرفته بود و حتّی شخص خود پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) هم نمیتوانست آن واجب را انجام دهد. این واجب جوری است که حتّی شخص پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) هم که بشیر و نذیر است _ یعنی رهبر انقلاب است، پدیدآورندهٔ انقلاب دینی است _ نمیتوانست آن را انجام دهد؛ یک نفر دیگری باید این واجب را انجام میداد که ادامهٔ وجود پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) باشد و بر همان خط و روی همان ممشا و خطّمشی حرکت کرده باشد و او حسینبن علی (علیهالسّلام) است.
العبد
سنّت خدا بر این نیست که دژخیم و دشمن همهجا خوب بفهمد؛ یک جاهایی را نمیفهمد.
آسمان
هر روزی که میگذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک میشود. آن جاهلها و ظاهربینها و نفهمهایند که خیال میکنند روزبهروز حق ضعیف میشود؛ نه، لحظهبهلحظه و روزبهروز حق نیرومندتر، استوارتر، پرفروغتر و شعلهورتر میشود و به هدف نزدیکتر میشود؛ سنّت خدا بر این است و اصلاً عالم اینجوری خلق شده: ما خلقنٰهمآ الّا بالحق؛ زمین و آسمان بحق خلق شدند و بر جریان حق و بر شیوهٔ حق. این است که باید ظالم اشتباه کند، باید دشمن نتواند یا نفهمد.
آسمان
هرکه انسان است، بر این خاطره میگرید؛ چون خاطره، خاطرهٔ بزرگداشت انسانیّت است؛ خاطره، خاطرهٔ فضیلت است؛ و هرکه فضیلتدوستتر است، بیشتر در این واقعه و حادثهٔ عظیم تاریخی متأثر میشود. نمیخواهم بگویم که آنقدر گریه کنیم که غش کنیم امّا نفهمیم چرا گریه میکنیم؛ نه، این که بیارزش است. گریهای که با توجّه باشد، گریهای که با فهم واقعه باشد، گریهای که با فقه حقیقت همراه باشد، نشان انسانیّت و نشان فضیلت است
f.r
ببینید قضیّه فرق میکند. نماز خواندن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ انفاق کردن یکوقت جهاد است، یکوقت جهاد نیست؛ شعر گفتن همینجور، چیز نوشتن همینجور، فکر کردن همینجور؛ راه رفتن گاهی در یک صورتی جهاد است، در یک صورتی جهاد نیست.
egm
بعضی چیزها هست که اعتقاد به یک طرفش اثری در زندگی ندارد، اعتقاد به آن طرف دیگر هم اثر مخالف ندارد. شما هر مسئلهای که برای ذهنتان مطرح شد اوّل نگاه کنید ببینید آیا این مسئله، مسئلهای است که برای زندگی شما، برنامهٔ شما، خطّمشی شما، آیندهٔ شما تأثیری دارد یا ندارد؟ جهتبخش است یا نیست؟ اگر نیست، رهایش کنید. امروز آن روزی نیست که ما هر مسئلهای را بخواهیم بفهمیم و هر مشکلی را بخواهیم حل کنیم؛ برای خاطر اینکه ما اوّلیترین مشکلاتمان را هم هنوز ندانستهایم. ما هنوز ضروریترین مسائل زندگیمان را نمیدانیم؛ تعارف هم نداریم. هنوز در دست اوّل اعتقادات عالی اسلامی، عامل تحریف وجود دارد و بسیاری از حقایق از نظر ما پوشیده است؛ که یک مسئله، همین مسئلهای است که بنده انشاءالله در این چند روزه بحث خواهم کرد و خواهید دید که دست تحریف چه کرده؛ غوغایی کرده.
آیه
زیدبن علیبن الحسین (علیهالسّلام)
یکی زیدبن علیّبن الحسین (علیهالسّلام) است. او یکی از این بزرگوارها و از رجال عالیقدر عالم اسلام است و همان کسی است که قبلاً عرض کردم. پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) در چند روایت از زیدبن علی نام آورده:
روایاتی در فضیلت زیدبن علی (ع)
در یک روایت پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) خطاب میکند به امام حسین (علیهالسّلام) و میفرماید: از صُلب تو و از نسل تو مردی بیرون خواهد آمد به نام زید و او حبیب من است از اهلبیتم؛ در میان دودمان من، حبیب من، محبوب من او است. این یک روایت.
در یک روایت دیگر پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآله) میفرماید: «از فرزندان حسین کسی به نام زید خروج خواهد کرد و کسانی که با او کشته بشوند و به شهادت برسند مانند شهدای بدر و اُحدند و در روز قیامت زودتر از دیگر شهیدان به بهشت وارد میشوند.» این هم یک روایت دیگر است که موجود است.
العبد
الهی، یک مرد الهی مثل علی قرار نگیرد، بشریّت ستم دیده است، نهفقط آن مرد؛ بلکه اگر زمام و اختیارگردان جامعهٔ بشر دست مردی مثل علی باشد، بشریّت به تکامل و تعالی خود نزدیک شده است؛ و همیشه چنین است که حکومتهای ناصالح، قدرتهای ناشایست نهفقط به مردم زمان خود، که به انسانهای تاریخ، و نهفقط به یک عدّهٔ مردم خاص و انسانهای خاص، که به انسانیّت جفا میکنند. هر قدمی که برداشته میشود، یا انسانیّت را پیش میبرد، ترقّی میدهد، اوج میدهد و یا انسانیّت را متوقّف میکند، جلوی پرواز انسانیّت را میگیرد. و اگر علی در رأس حکومت نبود و رقبای علی قدرت را در دست گرفتند، به انسانیّت ستم شد
محمد طاهر پسران افشاریان
از طرف شام یک بخشنامهای به تمام مناطق قلمرو اسلامی صادر شد: «الا برئت الذّمّة ممّن روی فی آل ابیتراب»؛ هر کس که جملهای را دربارهٔ علی و خاندان علی (علیهالسّلام) نقل کند، من ذمّهٔ اسلام را از او برداشتم. یعنی او مسلمان نیست و با او باید معاملهٔ کافر حربی شود. یعنی هر کار توانستید، با او بکنید؛ اگر مالش را گرفتید، جانش را گرفتید، کتکش زدید، فحشش دادید، اسمش را از دیوان بیتالمال حذف کردید، اشکالی ندارد.
f.r
سنّت خدا بر غلبهٔ حق است و بر پایداری حق. و گفتهام و تکرار میکنم این مطلب را که هر روزی که میگذرد، حق یک قدم به مقصد خود نزدیک میشود. آن جاهلها و ظاهربینها و نفهمهایند که خیال میکنند روزبهروز حق ضعیف میشود؛ نه، لحظهبهلحظه و روزبهروز حق نیرومندتر، استوارتر، پرفروغتر و شعلهورتر میشود و به هدف نزدیکتر میشود؛ سنّت خدا بر این است و اصلاً عالم اینجوری خلق شده: ما خلقنٰهمآ الّا بالحق؛ زمین و آسمان بحق خلق شدند و بر جریان حق و بر شیوهٔ حق. این است که باید ظالم اشتباه کند، باید دشمن نتواند یا نفهمد. و اینجا [یزید] فهمید که نتوانسته یا نفهمیده.
علی
امام سجّاد (علیهالسّلام) را یک آدم ضعیفِ بیارادهٔ بازیچهٔ بیمار معرّفی کردند؛ امام بیمار! هیچ نام دیگری، هیچ عنوان دیگری، هیچ لقب افتخارآمیز دیگری غیر از «بیمار» برای یک امام پیدا نکردند! آن هم چه امامی؟! امام چهارمی که به نظر ما بنیانگذار نهضت مخفی شیعی بعد از واقعهٔ کربلا است؛ امام سجّادی که متزلزلکنندهٔ بنیان اموی است؛ کسی که ضامن همهٔ نهضتهایی است که در طول تاریخ تشیّع به وسیلهٔ شیعه انجام گرفته. امام سجّاد (علیهالسّلام) مادر همهٔ اینها و بهوجودآورندهٔ همهٔ اینها است. شیعه امروز امام سجّاد (علیهالسّلام) را یک بیمار میداند؛ در حالی که بیماری امام سجّاد _ آنچه در تاریخ هست _ محدود به همان چند روز کربلا است. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید؛ بنده هم بیمار میشوم؛ هر آدم ورزشکارِ قویهیکلِ نیرومندی هم در عمرش چند روزی بیمار میشود؛ اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روی این شخص بماند. به جای نامها و این عنوانهای افتخارآمیز: امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمانبخش، امام تشکیلاتده، امام بهوجودآورندهٔ نهضت، امامی که موتور گردونهٔ تاریخی تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»!
آیه
اگر بخواهیم معنای جهاد را درست تشریح کنیم، درست بفهمیم، باید بگوییم جهاد بهطور مطلق یعنی درگیری و مبارزهٔ با قدرتهای ارتجاعی ضدّ تعالی و تکامل انسانی _ یعنی ضدّ اسلام و ضدّ قرآن _ هر جور که با اینها درگیری کردید، این در اسلام اسمش جهاد است.
آیه
در همین حلقههای درس و تعلیم است که مردان پولادین ساخته میشوند
آسمان
امام دو شغل دارد: یکی مربوط به مکتب، یکی مربوط به جامعه. امام دو بال دارد که با این دو بال در آفاق محیط امامت پرواز میکند؛ یکی مربوط به فکر، یکی مربوط به عمل؛ یکی مربوط به ذهن، یکی مربوط به واقعیّت؛ یکی این است که قرآن را در دست بگیرد، دیگر این است که زمام جامعهٔ اسلامی را قبضه کند. این دو کار بهعهدهٔ امام است.
shariaty
زید (علیهالسّلام) یک کلمهٔ خالده گفته که مثل کلمات ائمّهٔ معصومین (علیهمالسّلام) است. تقریباً جمله این است: «إنّه لمْ یکرهْ قوْمٌ قطّ حرّ السّیْف إلّا ذلّوا»؛ گفت: «هیچ مردمی از گرمی شمشیر و از تیزی شمشیر نترسیدند مگر آنکه ذلیل شدند.» هر جمعیّتی که از تیزی شمشیر ترسید، به ذلّت افتاد، خوار شد، زبون شد.
علی
مسئولیّت عظیمی بر دوش شاعران هر زمانی هست. توجّه ندارند که این هرزهگوییها و هرزهدراییها و تعقیب غیر مستقیم سیاستهای ظالمانهای که امروز در جهان حکمفرما است و هر زمانی حکمفرما بوده، چقدر جرم است. این شعرایی که فرهنگ را و سطح بینش جامعه را در حد مسائل سکسی پایین میآورند، شعر عریان میگویند، ادب بیپرده و بیادب را برای مردم مطرح میکنند، نمیدانند چه جنایتی میکنند
آسمان
اجمالاً فایدهٔ این بحث این است که شما وقتی که دانستید فلسفهٔ امامت چیست و دانستید که امامان شما تأمینکنندهٔ این فلسفه و این هدف برای اسلام بودند، اوّلاً اعتقادتان به این بزرگوارها محکمتر و روشنبینانهتر میشود، عقیدهٔ شما قرص میشود؛ ثانیاً انسان وقتی که امام را شناخت، میتواند از او پیروی کند
کاربر ۱۵۸۲۹۱۶
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۷۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان