بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه دقیقه در قیامت | طاقچه
کتاب سه دقیقه در قیامت اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب سه دقیقه در قیامت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۵۵۲ رأی
۴٫۵
(۴۵۵۲)
در دوران کودکی راهی مشهد بودیم. ماشین جوش آورد و در کنار روستایی متوقف شدیم. راننده ظرف آبی را به من داده و گفت که برو و از آن چشمه‌ای که در آن نزدیکی بود آب بیاور. من ظرف را آب کردم ولی برای من که بچه بودم حمل آن سنگین بود. در راه تصمیم گرفتم کمی از آب ظرف را خالی کنم تا سبک‌تر شود. چشمم به درختی افتاد که به تنهائی در زمینی خشک روئیده بود. راهم را دور کرده و آب را پای درخت خالی کردم. در مرور زندگیم چنان به خاطر این کارم مورد تشویق قرار گرفتم که باورکردنی نبود! گویی تمام ارواح به خاطر این عملم به من افتخار می‌کردند! به من نشان دادند که این عمل من ارزش بسیاری داشته زیرا خالصانه انجام شده.
melodious_78
جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر کن که بیت المال برگردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می‌کردی!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
امام حسین (ع) می‌فرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل مؤمن است؛ البته از طریقی که گناه در آن نباشد
زهــــرا
در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته. شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد.
کتابخوان70
پیامبر (ص) که می‌فرماید: سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمی‌رسد.
H.H.
به جوان پشت میز اشاره کردم و گفتم: چکار می‌توانم بکنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم. او هم اشاره کرد و گفت: در زمان غیبت امام عصر (عج) زعامت و رهبری شیعه با ولی فقیه است. پرچم اسلام به دست اوست.
smhadi70
«خدای والا می‌فرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند (یا نتواند انجام دهد) آن را یک کار نیک برای وی ثبت می‌کنم...»
زهــــرا
اما تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خیراتی را از دست می‌دهد، پس ما که هر روز و هرشب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که به راحتی پشت سر مسئولین و دوستان و آشنایان خودمان هرچه می‌خواهیم می‌گوییم...
Farshid Savadkouhi
خدایا نکند مرگ ما شهادت نباشد.
حــق پرســت
بالای سمت چپ صفحه اول، با خطی درشت نوشته شده بود: «۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز» از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت: سن بلوغ شماست. شما دقیقاً در این تاریخ به بلوغ رسیدی. توی ذهنم بود که این تاریخ، یکسال از پانزده سال قمری کمتر است. اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه‌های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
منمشتعلعشقعلیمچکنم

حجم

۳۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۳۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۳۸صفحه بعد