هیچ کس نمیتواند پاسخگوی نیاز عشق تو باشد. هیچ کس نمیتواند خلاء قلب تو را پر کند و شاید تنها خداست که قادر به انجام این کار است، اما هنوز هیچ کس نتوانسته راهی را برای کشاندن خدا به محضر پیدا کند...
MiM
مانند یک کشاورز روی مزرعهٔ بیان خویش کار کردن، انتظار کشیدن، مراقبت کردن، دستچین کردن و تقویت آن چه ضعیف شده است و هر روز را بدین شکل آغاز کردن، و نهراسیدن از زمستانها و از سکوت و مصائب برای نوشتن، بهره بردن، و شناختن آنچه فراتر از ماست و نیز به آن پیوستن، و پس از گذراندن این مراحل، توقع هیچ سپاسی نداشتن...
علی رضا
در زندگی تنها تعداد محدودی «بله» در اختیار ما قرار دارد و پیش از به کارگیریشان، باید با تعداد بیشماری «خیر» از آنها حفاظت کنیم.
علی رضا
هنرمند یعنی همین؛ یعنی کسی که جسمش در یک جا و روحش در جایی دیگر است و تمام تلاشش این است که فضای خالی این دو را با کشیدن نقاشی، یا نوشتن با جوهر و حتّی سکوت پر کند؛
علی رضا
به نظر من ما انسانها بر روی کرهٔ زمین زندگی نمیکنیم، بلکه سرزمین واقعی ما، قلب کسانی است که به آنها علاقه داریم.
MiM
همیشه آن چه را که به دنبالش هستیم خیلی باارزشتر از آن چیزی است که به نظرمان میآید.
MiM
انسان همیشه به محبوبهایش چیزهای زیادی را اهدا میکند:
کلام، آسایش و احساس لذت...
و تو ارزشمندترین همهٔ اینها را به من هدیه کردی: فقدان...
hooran
سدهٔ سیزده، سدهٔ جنگهای صلیبی است. روباه و گرگ، مسلمان و مسیحی در برابر یکدیگر صفآرایی میکنند. اینان که نوادگان همان پدرند که در کتاب مقدس آرمیده: ابراهیم.
با این همه به سودای بردن غنیمتی برق دندان به رخ یکدیگر میکشند. دین و آیین آن است که پیوند میدهد و با این همه هیچ چیز بیش از کینه در آیین آنان یافت نمیشود. این کینه است که انبوه انسانها را در پس نیرویی از عقیده و یا نامی مشترک گرد هم میآورد، آنگاه که عشق در ظرافت رخساری یا لطافت آوایی از خویش رهاشان میسازد.
Naarvanam