بریدههایی از کتاب کی پنیر مرا جابه جا کرد؟
۴٫۵
(۴۸)
اگر تغییر نکنی، نابود میشوی.
آرشین
سپس ناتان، انگار که با خودش صحبت کند، آهسته گفت: «من فکر میکنم مسئله این است که چه چیزی را باید رها کنیم و به سمت چه چیزی باید پیش برویم؟»
شاپرک
بعضی وقتها اوضاع عوض میشود، و دیگر هیچوقت مثل قبل نمیشود. به نظر میرسد که این یکی از همان وقتهاست. زندگی این است! زندگی پیش میرود. و ما هم باید با آن حرکت کنیم.»
Samane Ashrafi
«ولی آیا دقت کردهاید که وقتی اوضاع تغییر میکند، ما دلمان نمیخواهد عوض شویم؟»
Samane Ashrafi
«هو، هو، ما را ببین. یک کار را دوباره و دوباره انجام میدهیم، و تازه متعجبیم که چرا اوضاع بهتر نمیشود. اگر قضیه این قدر مسخره نبود، میتوانست حتی بامزهتر از این باشد.»
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
هر وقت به مرز ناامیدی و دلسردی میرسید، به خودش یادآوری میکرد کاری که دارد انجام میدهد، هر چقدر هم در آن لحظه سخت و طاقتفرسا باشد، در واقع خیلی بهتر از باقی ماندن در آن وضع بیپنیری است. به جای این که اجازه بدهد حوادث بر او مسلط شود، خودش کارها را در دست گرفته بود.
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
مایکل تصدیق کرد: «همینطور است. گاهی اوقات حتی متوجه نیستیم که میترسیم. من میدانم که آن موقع متوجه نبودم. وقتی بار اول داستان را شنیدم، از این سؤال خیلی خوشم آمد: «اگر نمیترسیدی، چه میکردی؟»
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
هر وقت به مرز ناامیدی و دلسردی میرسید، به خودش یادآوری میکرد کاری که دارد انجام میدهد، هر چقدر هم در آن لحظه سخت و طاقتفرسا باشد، در واقع خیلی بهتر از باقی ماندن در آن وضع بیپنیری است.
shakiba
او فهمید که سریعترین راه برای تغییر، خندیدن به حماقت خود است ــ بعد میتوانی گذشته را رها کنی و پیش بروی.
shakiba
خودِ هو نمیدانست، اما به عقب کشیده شدنش به دلیل این بود که هنوز باورهای ترسناکش بر شانهاش سنگینی میکردند.
هو از خود پرسید که هِم از جا تکان خورده یا هنوز به خاطر ترس و وحشتش فلج و بیحرکت است.
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
از خودم پرسیدم چطور میتوانم بیشتر شبیه هو باشم و اشتباهم را ببینم، به خودم بخندم، تغییر کنم و بهتر عمل کنم.»
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
فکر میکنم خیلی بهتر است که وقتی میتوانی، خودت تغییر را شروع کنی، تا این که بعد سعی کنی نسبت به آن عکسالعمل نشان بدهی و خودت را با آن وفق بدهی. شاید ما خودمان باید پنیرمان را جابهجا کنیم.»
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
وقتی بر تَرسَت غلبه کنی، احساس آزادی میکنی.
mohamadreza vahid
هم موشها و هم آدم کوچولوها نمایانگر بخشهایی از شخصیت خود ما هستند ــ بخشهای ساده و پیچیده ــ میفهمید که هنگامی که اوضاع تغییر میکند، به نفع ماست که کارهای ساده مؤثری انجام دهیم.
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
«ولی آیا دقت کردهاید که وقتی اوضاع تغییر میکند، ما دلمان نمیخواهد عوض شویم؟»
کارلوس گفت: «فکر میکنم ما در برابر تغییر مقاومت میکنیم، چون از عوضشدن میترسیم.»
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
تصمیم گرفت که اگر فرصت دوبارهای به او داده شود، زودتر از حصار آسایش خودش بیرون بیاید و زودتر خودش را با تغییرات تطبیق دهد. این کارها را سادهتر میکرد.
کاربر ۴۹۹۲۰۰۰
وحشتی که اجازه میدهی در ذهنت شکل بگیرد، بدتر از وضعیتی است که واقعا وجود دارد.
maria
وحشتی که اجازه میدهی در ذهنت شکل بگیرد، بدتر از وضعیتی است که واقعا وجود دارد.
maria
بعد خندید و متوجه شد از وقتی یاد گرفته بود به خودش و به اشتباهاتش بخندد، شروع به تغییر کرده بود. او فهمید که سریعترین راه برای تغییر، خندیدن به حماقت خود است ــ بعد میتوانی گذشته را رها کنی و پیش بروی.
Nilpar
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان