بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جلو‌ه‌ی اهل خراسان | طاقچه
کتاب جلو‌ه‌ی اهل خراسان اثر سید‌علی خامنه‌ای

بریده‌هایی از کتاب جلو‌ه‌ی اهل خراسان

۳٫۵
(۱۱)
آقا میگوید: «جوانان بجنوردی باید افتخار کنند که بجنوردی هستند.» نگاه میکنم به شور و حال مردم. اشتیاق خودم کمتر از این مردم نیست. دروغ چرا؟ خودم را کنترل میکنم که فقط ببینم و بشنوم و بنویسم. بیشتر زیر لب صلوات میفرستم که بتوانم خودم را نگه‌دارم. آقا از شهدا میگوید و این که این استان پنجاه سردار شهید دارد. من به شهیدان فکرمیکنم و به حرفی که برای همیشه در گوشه ذهن و دلم ثبت کرده‌ام
سينا
یکی بی‌حال شده و بچه‌های هلال احمر دارند با برانکار میبرندش. عکس آقا را گذاشته روی سینه خودش و ول نمیکند. آقا نشانه‌های دیگرِ نشاط و سرزندگی مردم اینجا را برمیشمارد: ۵۰ سردار برجسته، ۲۷۷۲ شهید، ۶۰۰۰ جانباز، کشتی باچوخه با دهها هزار تماشاچی، غیرت مرزبانی، استعدادهای درخشان و همراهی و همزیستی مهربانانه و برادرانه قومیتهای مختلف.
سينا
آقا استان خراسان شمالی را معرفی میکند: «استانی با طبیعت زیبا، با منابع طبیعی غنی و متنوع، با عمق و غنای فرهنگی کاملاً برجسته و ممتاز، با استعداد فراوان کشاورزی و دامی و سایر فعالیتهای مربوط به منطقه، با جاذبه‌های گردشگری متأسفانه ناشناخته ـ که بسیاری از مردم کشور هنوز جاذبه‌های گردشگری این منطقه را درست نمیشناسند ـ و یکی از برترین خصوصیات، عبور سالیانه میلیونها مردم مسافرِ مشتاق بارگاه علی‌بن موسی‌الرضا (علیه‌آلاف‌التّحیهًْ‌والثّناء). با این خصوصیات جغرافیایی و منطقه‌ای، منطقهٔ خراسان شمالی دارای موقعیت حساسی است. لیکن از اینها مهمتر، خصوصیات مردمی است. مردمِ اینجا را از دیرباز با شور و نشاط و سرزندگی در همهٔ میدانها شناخته‌ایم.»
سينا
روزنامه محلی خراسان شمالی کل صفحهٔ اول را به عکس تمام‌رنگی آقا اختصاص داده با این عنوان: بهار آمد. تصویری که در دستها جا گرفته. میروم و چند نسخه‌اش را از دست جوانی میگیرم. یکی خودم برمیدارم و بقیه را بین خبرنگارها پخش میکنم. روی هوا میقاپند. این نشریه‌ها به کارم می‌آیند.
سينا
امشب شب انتظار است و شکر. آسمان بجنورد نورافشانی میشود. در بعضی مساجد دعای توسل برای سلامتی آقا و نماز شکر خوانده میشود. قرار است ساعت نُه بجنوردیها به پشت بام بروند و الله‌اکبر بگویند. چند جا تصویر آقا دیده میشود با این شعر خودش: دلبسته یاران خراسانی خویشم... میخندم و میگویم: «عجب مردم زبلی هستند این بجنوردیها!» در شهر دوری میزنیم. بجنورد امشب بیدار است. انتظار، خواب را بر چشمها حرام کرده.
سينا
به تونل که میرسیم بسیجیانی میبینیم که پیاده عازم بجنوردند. راننده ایراد میگیرد که چرا با وجود این همه ماشین پیاده میروند. میگوید: «پیغمبر و امام ما پیاده میرفتند چون ماشین نبود.»
سينا

حجم

۱۸٫۰ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۱۸٫۰ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد