بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه‌ی کامو | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه‌ی کامو

بریده‌هایی از کتاب فلسفه‌ی کامو

نویسنده:ریچارد کمبر
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۴.۴از ۹ رأی
۴٫۴
(۹)
منظور کامو از «پوچ» و «پوچی» این است که جهان و زندگی معنا و هدفی بیرون از خودشان ندارد و جستجوی چنین هدف و معنایی بیهوده، و معانی و اهداف این‌چنینی که برای جهان و زندگی عرضه می‌شوند فریب یا خودفریبی است. بنابراین، «انسان پوچ» یا «پوچ‌گرا» کسی است که بی‌معنایی جهان و زندگی را می‌پذیرد و با آن کنار می‌آید. انسان پوچ‌گرا می‌داند که جهان به اهداف او بی‌اعتناست و کار خودش را می‌کند و «شعوری» پشت آن نیست و نقشه و طرحی ندارد و این فقط خود انسان است که می‌تواند به زندگی‌اش معنایی ببخشد، آن هم صرفآ با زندگی کردنش، یا به تعبیر خود کامو، با جرعه‌جرعه نوشیدنش.
شلاله
کامو می‌گفت مارکسیسم و اتحاد شوروی خطری جدی‌تر از سرمایه‌داری غربی برای آزادی، شأن، و خوشبختی بشری هستند.
Travis
مورسو یک تهدید واقعی است. درست است که او نه یک جانی سخت‌دل است و نه دجّال، امّا تجسّم قهرمان پوچ است. چیزی که در این آدم «هیولایی» است آمادگی او برای ارتکاب جنایت یا دست زدن به کارهای پلید نیست؛ به‌عکس، بی‌اعتنایی او به امیدها، ایمان، و آرمان‌هایی است که اکثر مردم با آنها زندگی می‌کنند. مورسو با بی‌اعتنایی‌اش به خدا، به آینده‌اش، یا به نظر آدم‌های محترم درباره خودش، آدمی خطرناک شده است، یک طاغی.
شلاله
«می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. در انتظار داوری واپسین نمانید. این داوری همه‌روزه روی می‌دهد»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
چند روز پس از مرگ کامو، سارتر سوگ‌نامه‌ای گیرا و بلندنظرانه نوشت و خاموش شدن صدایی رسا را در نیمه زندگی پوچی بی‌رحمانه‌ای خواند و در ستایش کامو نوشت: «او وارث امروزین آن سلسله بلند از اخلاق‌گرایانی بود که شاید اصیل‌ترین چیزها در ادبیات فرانسه از آنان باشد»
Travis
به نظر کامو زیستن زندگی در عظمت کاملش چیزی نیست مگر زیستن زندگی محض خاطر خود زندگی درعین بازشناسی جسورانه و بی‌تزلزل پوچی. ما باید به جای احساس خفّت از فهم‌ناپذیری جهان و بی‌امیدی، با ردّ امید و تأیید زندگی، با غرور بر استقلالمان صحّه بگذاریم.
Travis
خودخواهی‌ای که در سقوط مطرح است خودخواهی از نوع خویش‌کامی به زیان دیگران است. کلامانس می‌خواهد همه چیز به کامش باشد؛ و تمایلی ندارد کاری کند تا زندگی به کام دیگران هم شیرین باشد. برای کلامانس دیگران فقط وسیله‌ای هستند که می‌توان برای رسیدن به هدف خود از آنها استفاده کرد.
Andrey
بسیاری از رفتارهای انسان ناخودآگاهانه از این میل برمی‌خیزد که نمی‌خواهیم به این مسئله فکر کنیم که تا چه حد زندگی ما بی‌پایه است و چقدر به مرگ نزدیک هستیم. البته پاسکال می‌پذیرد که انگیزه‌های دیگری هم مثل ملال، غرور، و آرزوی خشنودی در انتخاب‌های ما دخیل هستند، امّا مشتاق است نقش پنهانی را آشکار کند که میل ما به «انصراف خاطر» بازی می‌کند.
حسین میری
من مسیحی نیستم. من فقیر زاده شدم، زیر آسمانی شاد، در جهانی هماهنگ با خود، و نه خصم... امّا احساس می‌کنم قلبی یونانی دارم... یونانیان منکر خدایانشان نبودند، امّا فقط سهم آنان را به آنان می‌دادند. مسیحیت یک دین مطلق است
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
فقط یک مسئله فلسفی واقعی وجود دارد، و آن خودکشی است.
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
«پوچی زاده خاموشی گران جهان در برابر فریاد آدمی است»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
آرمان انسانِ پوچ، حال و توالی حال‌هاست
محمد رضا مددی
حال که پنجاه سال از آن ماجرا می‌گذرد می‌توانیم شهادت دهیم که کامو ورشکستگی اخلاقی اتحاد شوروی را روشن‌تر از سارتر می‌دید. امّا در ۱۹۵۲، هر دو نفر در دوره‌ای آشفته و گل‌آلوده از تاریخ می‌کوشیدند دریابند و بگویند که درست چیست و کدام است.
Travis
پیش‌ترها می‌گفتید از خدا و بلهوسی‌هایش می‌ترسید. امّا، خدای شما آنارشیستی بود که انواع منطق‌ها را درهم می‌آمیخت. گمان می‌کرد می‌تواند هم خودرأی باشد و هم مهربان ــ امّا بگذار بگویم که این خیالی خام بود.
magi
چون عقل، فهم‌ناپذیری جهان و بیهودگی امید را آشکار می‌کند، این متفکران اگزیستانسیالیست در تلاشی مذبوحانه عقل را می‌کشند تا امید را نجات دهند. امّا کامو این را روا نمی‌داند.
ali momamadi
پوچی در کامل‌ترین معنایش بازشناسی روشن و واضح این امر است که جهان این آرزومندی ما را که طالب جهانی کاملا قابل فهم برحسب شرایط انسانی هستیم برآورده نمی‌سازد. ما می‌خواهیم جهان معنا داشته باشد، امّا جهان معنایی ندارد. رسیدن به این تضادّ رسیدن به پوچی است. در این جهان فهم‌ناپذیر و محدود است که سرنوشت انسان معنای خود را پیدا می‌کند... گفتم که جهان پوچ است، امّا شتاب کردم... آنچه پوچ است مواجهه این نامعقولی جهان و عطش سوزان برای وضوحی است که فریادش در دل آدمی طنین‌افکن است
magi
«پوچ» و «پوچی» در فلسفه آلبر کامو معنای منفی ندارد و به‌عکس معنای آن مثبت و ایجابی است. منظور کامو از «پوچ» و «پوچی» این است که جهان و زندگی معنا و هدفی بیرون از خودشان ندارد و جستجوی چنین هدف و معنایی بیهوده، و معانی و اهداف این‌چنینی که برای جهان و زندگی عرضه می‌شوند فریب یا خودفریبی است. بنابراین، «انسان پوچ» یا «پوچ‌گرا» کسی است که بی‌معنایی جهان و زندگی را می‌پذیرد و با آن کنار می‌آید. انسان پوچ‌گرا می‌داند که جهان به اهداف او بی‌اعتناست و کار خودش را می‌کند و «شعوری» پشت آن نیست و نقشه و طرحی ندارد و این فقط خود انسان است که می‌تواند به زندگی‌اش معنایی ببخشد، آن هم صرفآ با زندگی کردنش، یا به تعبیر خود کامو، با جرعه‌جرعه نوشیدنش.
کمیل امینی
«پوچ» و «پوچی» در فلسفه آلبر کامو معنای منفی ندارد و به‌عکس معنای آن مثبت و ایجابی است. منظور کامو از «پوچ» و «پوچی» این است که جهان و زندگی معنا و هدفی بیرون از خودشان ندارد و جستجوی چنین هدف و معنایی بیهوده، و معانی و اهداف این‌چنینی که برای جهان و زندگی عرضه می‌شوند فریب یا خودفریبی است. بنابراین، «انسان پوچ» یا «پوچ‌گرا» کسی است که بی‌معنایی جهان و زندگی را می‌پذیرد و با آن کنار می‌آید. انسان پوچ‌گرا می‌داند که جهان به اهداف او بی‌اعتناست و کار خودش را می‌کند و «شعوری» پشت آن نیست و نقشه و طرحی ندارد و این فقط خود انسان است که می‌تواند به زندگی‌اش معنایی ببخشد، آن هم صرفآ با زندگی کردنش، یا به تعبیر خود کامو، با جرعه‌جرعه نوشیدنش.
Ahmad
کامو از همه چیز نازی‌ها بدش می‌آمد. از نژادپرستی‌شان، از یهودستیزی‌شان، از توتالیتاریسمشان، از خونسردانه آدم‌کشتنشان.
Rose water
مورسو در پایان رمان بیگانه درمی‌یابد که وضع او که زندانی محکوم به مرگ است تفاوتی اساسی با سرنوشت هیچ انسان دیگری ندارد زیرا: «فقط یک سرنوشت باید مرا انتخاب کند، و همراه با من میلیاردها آدم ممتاز دیگر... دیگران هم همگی روزی محکوم به مرگ خواهند شد.»
شلاله
اگر خداوند رحمتش را از بخش عمده بشریت دریغ می‌دارد، پس نیازی جدّی هست که بی‌کمک خداوند در خدمت نفرینیان باشیم.
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
خدایان فکر کرده‌اند که این سرنوشت لاعلاج او را درهم خواهد شکست، امّا سیسوفوس، در روایت کامو، نیرومندتر از خدایان است. او با اشتیاقی لجوجانه دل به کارش می‌دهد و بیچارگی‌اش را هم نمی‌پذیرد، و بدین‌ترتیب خدایان را به مسخره می‌گیرد. کامو می‌نویسد: «سرنوشتی نیست که نتوان با تمسخر و تحقیر بر آن غلبه کرد»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
«می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. در انتظار داوری واپسین نمانید. این داوری همه‌روزه روی می‌دهد»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
«می‌خواهم راز بزرگی را برایتان فاش کنم. در انتظار داوری واپسین نمانید. این داوری همه‌روزه روی می‌دهد»
Amirreza Mahmoudzadeh-Sagheb
خلاصه، ما وارثان آدم و حوّا موجودات سقوط‌کرده‌ای در جهان سقوط‌یافته هستیم.
Ghzllee79
آرمان انسانِ پوچ، حال و توالی حال‌هاست
محمد رضا مددی
آدم‌ها چنان سرگرم ایفای نقش‌های روزانه‌شان در کار همسری، پدری، مادری، دوستی، شغلی و غیره می‌شوند که دیگر نمی‌توانند پوچی را ببینند. اکثر آدم‌ها زندگی می‌کنند و می‌میرند بی‌آنکه با فهم‌ناپذیری جهان رویارو شوند. امّا بعضآ پرده توهّم فرو می‌افتد و قدرت دفاعی آدم‌ها درهم می‌شکند:
هـ.ن
منظور کامو از «آزادی» تجربه زیستن فارغ از اعتنا به هر چیز جز خود زندگی است.
هـ.ن
کامو می‌گفت مارکسیسم و اتحاد شوروی خطری جدی‌تر از سرمایه‌داری غربی برای آزادی، شأن، و خوشبختی بشری هستند. تقریبآ در همین زمان، سارتر به نتایجی درست مخالف نتیجه کامو رسید. پس از ردوبدل کردن چند نامه تلخ علنی، دوستی آن دو پایان یافت.
Travis
در طاعون، کامو گناه را به گردن جهل می‌اندازد. در انسان طاغی، گناه را به‌گردن ایدئولوژی‌های منحط می‌اندازد. و در سقوط می‌گوید خودخواهی طبیعت انسان را از بنیان معیوب کرده است.
Kamyab Farahani

حجم

۱۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۴۴,۱۰۰
۳۰%
تومان