بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خط چهار مترو | طاقچه
تصویر جلد کتاب خط چهار مترو

بریده‌هایی از کتاب خط چهار مترو

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأی
۳٫۷
(۷)
قطار پیدایش می‌شود. چراغ‌هایش سیاهی تونل آن سر ایستگاه را روشن می‌کند. می‌ایستی کنار خط قرمز. خطی که نباید از آن جلوتر بروی. حریم، حریم ایمن تو و این‌ آدم‌ها که ردیف کنارت ایستاده‌اند. «چه کیفی داره آدم پاشو از خط قرمز رد کنه...»
مرضیه
بنویسید تا به آرامش دست‌ یابید!
مرضیه
«به قول فرهاد تنهایی آدمو از این رو به اون رو می‌کنه.»
مرضیه
«گفتم که از نظر مذهبی نمی‌دونم، ولی ما یه روایت ایرانی و زرتشتی داریم به نام اَرداویراف‌نامه...» می‌گوید: «چی چی نامه؟!» «اَر... دا... ویراف‌نامه. سرگذشت سفر ارداویراف، یکی از بزرگان دین زرتشت، به اون دنیا‌ست. اگه درست یادم باشه ارداویراف‌ در سفرش به بهشت و دوزخ و برزخ جایی به نام همستگان می‌ره که بین بهشت و جهنمه و آدمایی رو که کارای خوب و بدشون، گناه و صوابشون، با هم برابره، تا وقتی که یه تصمیمی براشون گرفته بشه اون‌جا نگه می‌دارن. درست مثل اعراف. گمونم حاج‌خانم فکر می‌کرد این‌جا یه جاییه مثل اعراف.»
صبا۶۴
حیف آن سال‌ها که می‌خواستی خودکشی کنی و مترو هنوز راه نیفتاده بود، وگرنه این هم می‌شد یک گزینه برای تست هزارجوابی. «مگه خودکشی هزار راه داره؟» چرا ندارد، دارد.
مرضیه
من ساکت‌تر از همیشه کنار پنجره نشسته‌ام و به باران که دیگر شُرشُر می‌بارد، نگاه می‌کنم. شیشۀ اتوبوس بخار گرفته. با دستم یک قلب می‌کشم و بغلش می‌نویسم: مازیار. بعد زود پاکش می‌کنم.
مرضیه
«تنهایی راحت نیست. مخصوصاً برای یه زن. یه وقتی ما تنهایی رو انتخاب می‌کنیم و یه وقتی هم تنها گذاشته می‌شیم. این‌جا نمون وگرنه تنها گذاشته می‌شی.»
مرضیه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان