بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار

بریده‌هایی از کتاب سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۴۰ رأی
۳٫۷
(۴۰)
جایی بودم بین مرگ و زندگی. زندگی می‌کردم اما تنها به این دلیل که نمی‌توانستم آن را متوقف کنم.
Gh.
فاجعه نه ساده است و نه ناگهانی. یعنی هم ترکیب چند چیز است و هم ذره ذره اتفاق می‌افتد. در کتاب نوشته‌شده‌بود معمولا چند چیز باید به هم بچسبند تا فاجعه‌ای رخ‌دهد. نوشته شده‌بود از این نظر فاجعه مثل خوشبختی است. در خوشبختی هم چند چیز باید همزمان اتفاق بیفتد تا کسی خوشبخت شود.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیده‌اند و هر لحظه ممکن است از هم متلاشی شوند اما در فاجعه اگر چیزها به هم چسبیدند دیگر هیچ وقت از هم جدا نمی‌شوند؛ چون وقتی اتفاقی افتاد دیگر نمی‌توان آن را به حالت اول برگرداند.
مادربزرگ علی💝
یه جایی خوندم فقط احمق‌ها نظرشون برنمی‌گرده. خودت که می‌دونی من هرچی باشم احمق نیستم
سایه
این‌که هیچ نداشتن از کم داشتن بهتر است. وقتی کسی چیزی ندارد، آن را ندارد دیگر، اما وقتی کمی از آن را داشته‌باشد ظاهرا چیزی دارد اما درواقع ندارد.
Emma
چرا پدرم معتقداست زن‌ها نباید سیگار بکشند. مطمئنا به خاطر ضرر یا اعتیادش نیست. اگر پدرم نگران ریه‌ها یا اعتیاد است، چرا خودش روزی دو پاکت سیگارمی‌کشد؟ نوید می‌گوید پدرم از این‌که زنی سیگار بکشد احساس خوبی ندارد چون با تمام وجود فکرمی‌کند وقتی زنی سیگارمی‌کشد از خطی نامریی عبورکرده‌است که به نظر پدرم هرگز و هرگز و هرگز زن‌ها نباید از آن عبورکنند. اما چه خطی؟ واقعا چه خطی؟ سعی‌کردم بدون این که مسئله را پیچیده‌کنم بفهمم واقعا این چه خطی است که مردها با سیگارکشیدن از آن عبور نمی‌کنند اما زن‌ها از آن می‌گذرند؟
پارسی :)
اگر به هر دلیل می‌خواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم.
سایه
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته‌ای/ در کلمه‌ای انگار/ در عین/ در شین/ درقاف/ در نقطه‌ها.
sosoke
جایی بودم بین مرگ و زندگی. زندگی می‌کردم اما تنها به این دلیل که نمی‌توانستم آن را متوقف کنم. البته دلیل محکمی هم برای ترک آن نداشتم.
az_kh
نه آن قدر محکم که مرا بکشد و نه آن قدر آرام که بتوانم درست نفس بکشم. جایی بودم بین مرگ و زندگی
asemaneyejan
فاجعه نه ساده است و نه ناگهانی. یعنی هم ترکیب چند چیز است و هم ذره ذره اتفاق می‌افتد. در کتاب نوشته‌شده‌بود معمولا چند چیز باید به هم بچسبند تا فاجعه‌ای رخ‌دهد. نوشته شده‌بود از این نظر فاجعه مثل خوشبختی است. در خوشبختی هم چند چیز باید همزمان اتفاق بیفتد تا کسی خوشبخت شود. پول تنها کافی نیست. عشق تنها کافی نیست. شهرت تنها کافی نیست. اما اگر همهٔ این‌ها با هم باشند شاید بشود گفت کسی خوشبخت شده است. از نظر نویسنده، تنها تفاوت آن‌ها شاید این باشد که در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیده‌اند و هر لحظه ممکن است از هم متلاشی شوند اما در فاجعه اگر چیزها به هم چسبیدند دیگر هیچ وقت از هم جدا نمی‌شوند؛ چون وقتی اتفاقی افتاد دیگر نمی‌توان آن را به حالت اول برگرداند.
Gh.
وقتی از خواب بیدار می‌شی و هنوز زنده‌ای خودش یه معجزه‌س، داداش. اگر تا ظهر نمیری یه معجزهٔ دیگه‌س. صبح روز بعد که بیدار می‌شی باز یه معجزه‌س. منظورش اینه. یعنی همین که زنده‌ای معجزه‌س. پس معجزه چیه، داداش؟
pegah
گفت: «یادم اومد! یادم اومد اون یارو چی گفت.» گفتم: «کی؟ کی، چی گفت!؟» - «همون که از گوش مرخص بود. گفت اولش همه می‌خواهیم توی فیلم آرتیست باشیم و نقش اول بازی‌کنیم اما آخر سر همه می‌شیم سیاهی‌لشکر. می‌شیم کتک‌خورِ فیلم. من که می‌گم طرف زد تو خال. قبول‌داری؟»
Emma
اگر به هر دلیل می‌خواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم.
farnaz Pursmaily
حرف که می‌زنی/ من از هراس طوفان/ زل می‌زنم به میز/ به زیرسیگاری/ به خودکار/ تا باد مرا نبرد به آسمان./ لبخند که می‌زنی/ من ــ عین هالوها/ زل می‌زنم به دست‌هات/ به ساعت مچی طلایی‌ات/ به آستین پیراهنت/ تا فرو نروم در زمین./ دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته‌ای/ در کلمه‌ای انگار/ در عین/ در شین/ درقاف/ در نقطه‌ها.
faatemeehyd
اگر به هر دلیل می‌خواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم. نگار
پارسی :)
پیرزن گفت: «تا همین دیروز گمون‌می‌کردم حبیب‌الله‌خان زنده‌س. مرده بود، اما من خیال می‌کردم زنده‌س. نمی‌دونستم دیگه. تا وقتی نمی‌دونی کسی مرده انگار برای تو زنده‌س.
پارسی :)
از آن خاطره‌هایی که الیاس اسم‌شان را گذاشته بود خاطرات کثیف. می‌گفت کثیف‌اند چون جایی از ذهن را آلوده می‌کنند.
پارسی :)
انگار لحظات قبل از خوشی‌ها از خود خوشی‌ها دلپذیرترند.
ترنج
انگار لذت خود تعطیلات از لذت انتظاری که در چهارشنبه برای‌شان می‌کشم کم‌تر است. انگار لحظات قبل از خوشی‌ها از خود خوشی‌ها دلپذیرترند.
pegah
انگار لحظات قبل از خوشی‌ها از خود خوشی‌ها دلپذیرترند.
ملی‌کا
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته‌ای/ در کلمه‌ای انگار/ در عین/ در شین/ درقاف/ در نقطه‌ها.
sosoke
از آن خاطره‌هایی که الیاس اسم‌شان را گذاشته بود خاطرات کثیف. می‌گفت کثیف‌اند چون جایی از ذهن را آلوده می‌کنند.
sosoke
اگر به هر دلیل می‌خواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم.
Emma
از تلفن زدن متنفرم. دلیل روشنی ندارم اما از این که وقتی با کسی حرف می‌زنم به جای نگاه‌کردن به او مجبور شوم به میز یا دیوار یا دست‌هایم خیره‌شوم، بیزارم.
farnaz Pursmaily
تقریبا هروقت این نقاشی‌ها را می‌بینم با صدای بلند توی مغزم فریاد می‌زنم: «پس این بهشت‌ها کدوم جهنمی هستند؟»
farnaz Pursmaily
دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته‌ای/ در کلمه‌ای انگار/ در عین/ در شین/ درقاف/ در نقطه‌ها.
farnaz Pursmaily
اتفاقی بود که افتاده بود و حالا این اتفاق لحظه‌به‌لحظه از من دور می‌شد و تبدیل می‌شد به خاطره؛ به یکی از خاطراتی که هرگز دلم نمی‌خواهد بعدها آن را به یادبیاورم. از آن خاطره‌هایی که الیاس اسم‌شان را گذاشته بود خاطرات کثیف. می‌گفت کثیف‌اند چون جایی از ذهن را آلوده می‌کنند. اسم بعضی از خاطرات را هم گذاشته بود خاطرات معطر. می‌گفت وقتی آن‌ها را به یادمی‌آوریم انگار رایحهٔ خوشی می‌پیچد توی روح و ذهن‌مان.
ترنج
توهم این که همهٔ آدم‌های توی خیابان و پیاده‌رو از تو خوشبخت‌ترند. این که همهٔ آدم‌های توی ماشین‌های دیگر ــ دست‌کم در این لحظه که تو داری با سرعت نور در چاهی بی‌انتها فرومی‌روی ــ در وضعیت کشندهٔ تو نیستند.
ترنج
اگر به هر دلیل می‌خواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم.
faatemeehyd

حجم

۱۱۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۱۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰
۵۰%
تومان