بریدههایی از کتاب شغل مورد علاقه
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱۲ رأی
۳٫۹
(۲۱۲)
ما نباید بهخاطر سردرگمیهایمان خود را سرزنش کنیم. فرهنگ ما برایمان معضل بسیار بدی بهبار آورده است: به ما وعده داده که مشاغلی رضایتبخش وجود دارند، اما بدبختانه به ما این آمادگی را نداده که چگونه استعدادها و سلایق خود را کشف کنیم.
mortaza.j
ما عموماً حسادت را یک احساس مولد نمیدانیم. اما هر بار که دچار حسادت میشویم شانسی به ما رو کرده است تا بدانیم چه چیزهایی ما را از اعماق وجود جذب میکنند. وقتی حسادتهایمان را بادقت و جزئیات بیشتری بررسی کنیم، میتوانیم بفهمیم که احساس میکنیم دچار چه فقدانی هستیم و با توجه به این نکته، بیندیشیم که باید چه هدفی برای خود برگزینیم.
فرنوش
هر شخصی که به او حسادت میورزیم، دارای قطعهای از پازلی است که وقتی کامل شود آیندهٔ محتمل ما را به تصویر میکشد. هر بار که صفحات روزنامه را ورق میزنیم یا در رادیو آخرین اخبار را در مورد پیشرفتهای شغلیِ همکلاسیهای قدیمیمان میشنویم و احساس حسادت میکنیم، باید بدانیم که در همین احساسها سرنخهایی وجود دارند که اگر آنها را بهدرستی گرد آوریم آنگاه چهرهتصویری از «خویشتن حقیقی» ما نقاب از رخ برمیافکند. به جای اینکه از این عواطف فرار کنیم، باید با آرامش تمام یک پرسش حیاتی و رهاییبخش را از همهٔ آن حسادتها بپرسیم: «از شما چه چیزی میتوانم بیاموزم؟»
فرنوش
ما هماکنون چیزهای بسیاری میدانیم، اما نمیدانیم که آنها را میدانیم؛ زیرا در فن گردآوری و تفسیر تجربیاتمان هیچ آموزشی ندیدهایم
plato
یکی از چیزهایی که بازتابی کوچک اما مهم از این رویکرد است، این عادت ماست که از کودکان حتی وقتی بچهاند میپرسیم که میخواهند وقتی بزرگ شوند چهکاره شوند. این پیشفرض ضعیف اما واضح در کار است که در میان گزینههایی که کودک به آنها ابراز علاقه میکند (فوتبالیست، مدیر باغ وحش، فضانورد و غیره) نخستین بارقههای لرزانِ آن ندای درونی را میشنویم که تقدیر ازلیِ کودک را اعلام میکند. گویا اصلاً برایمان عجیب بهنظر نمیرسد که انتظار داریم یک بچهٔ چهار و نیمساله درکی از هویت خویش در بازار کارِ بزرگسالان داشته باشد.
مبین
بسیار غرورشکن است که بدانیم بسیاری از دستاوردهای بزرگ حاصل استعداد یا مهارت فنی نبودهاند، بلکه صرفاً حاصل نوعی شادابیِ غریبِ روح اند که آن را اعتمادبهنفس میخوانیم.
MSadra
بدتر آنکه تصور میکنیم «کشف رسالتمان در زندگی» کشفی است که همهٔ ما باید بتوانیم در مدت زمانی کوتاه به آن دست یابیم و (به لطف پیشگامان دیندار و هنرمندمان) اعتقادمان بر این است که برای کشف این رسالت یکسره باید انفعال پیشه کنیم: تنها کار لازم این است که برای فرارسیدنِ لحظهٔ الهام منتظر بمانیم؛ تا شوقی درونی یا غریزهای شورمندانه فرا برسد ــ همارز مدرنِ غرش تندر یا ندایی آسمانی ــ که ما را بهسوی مثلاً شغل تخصصیِ درمان بیماریهای پا و یا مدیریت زنجیرهٔ تأمین هدایت کند.
plato
در کودکی به تحلیل خوشیهایمان نمیپردازیم، اما تقریباً فقط در کودکی است که احساس لذت بیواسطه و شدید به ما دست میدهد. بعد از کودکی وارد بیابانِ دورهٔ بلوغ میشویم، بهتدریج بازیگوشی کنار میرود و به دنبال موقعیت اجتماعی میافتیم و در نهایت جذب نظام اقتصادی میشویم. وقتی به بزرگسالی میرسیم اینکه چه چیزی میتواند واقعاً به ما لذت بدهد در پایینترین درجهٔ اولویتهایمان قرار میگیرد.
jim.ech
ما عموماً حسادت را یک احساس مولد نمیدانیم. اما هر بار که دچار حسادت میشویم شانسی به ما رو کرده است تا بدانیم چه چیزهایی ما را از اعماق وجود جذب میکنند. وقتی حسادتهایمان را بادقت و جزئیات بیشتری بررسی کنیم، میتوانیم بفهمیم که احساس میکنیم دچار چه فقدانی هستیم و با توجه به این نکته، بیندیشیم که باید چه هدفی برای خود برگزینیم.
کاربر ۶۶۵۲۵۵۶
کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند. از این رو کاملاً منطقی و قابلدرک است که ندانیم باید سراغ چه کاری برویم. و در واقع اینکه متوجه شویم جواب این پرسش را نمیدانیم یکی از نشانههای مهم بلوغ است، بهجای اینکه با این فکر آزارنده بر خودمان رنجهای بسیار تحمیل کنیم که قاعدتاً باید جواب این سؤال را بدانیم.
فاطمه
ما نباید بهخاطر سردرگمیهایمان خود را سرزنش کنیم
I'm 26
«هر حرکت بیادبانه شرارتی درونی را برملا میکند».
Z🪐
تصور کنید موتزارت آزمون میرز ــ بریگز را انجام میداد. پس از اینکه به سؤالها پاسخ میداد، احتمالاً به وی از این جنس توصیهها میشد: «شغل بهینه برای شما آنهایی هستند که مستلزم کار تخیلورزانه با ایدهها و طراحیها هستند. از جملهٔ این مشاغل اینها هستند: هنرها، بازیگری، نویسندگیِ خلاقانه و همچنین طراحی تجسمی، گریزاندیشی (تفکر بر اساس حس ششم)، خلاقیت شغلی، همکاری یا آغاز کار با ایدههای جدید و کار در موقعیتهایی که هیچ مجموعه دستورالعمل مشخصی در کار نیست. نمونههایی این از مشاغل چنین هستند: طراح گرافیکی، مشاور آموزشی، برنامهریز جشنها، مدیر ارتباطات عمومی». این توصیهها خیلی فاصله دارد با اپرای دون ژوان یا کلارینت کنسرتو در لا ماژور.
مرلین
در بخش عمدهای از تاریخ بشر، این تصوری خارقالعاده و غیرعادی محسوب میشد که هر انسانی قرار است (به جای اینکه صرفاً همسر یا شوهر خویش را تحمل کند) عاشق شریک زندگیاش باشد. ازدواج اساساً هدفی عملگرایانه داشت: مثل یکپارچه کردن دو قطعه زمینِ مجاور، یافتن کسی که بتواند خوب شیر گاو بدوشد یا نسل سالمی از فرزندان به دنیا بیاورد. عشق رمانتیک چیز دیگری بود ــ چه بسا برای یک شخص پانزدهساله در حد یک تابستان چیز بدی نبود، یا اگر کسی در بزرگسالی طالب عشق میبود با کسی بهجز همسرش این اتفاق میافتاد، آنهم تازه پس از تولد هفتمین فرزندش.
هما
تفاوت بین ذهن خلاق و ذهن فاقد خلاقیت این نیست که شخص خلاق افکاری متفاوت در سر دارد، بلکه شخص خلاق درونیات ذهنیاش را جدیتر میگیرد.
علیرضا
در حالی که برخلاف آنچه این تصور تأسفبار و سرکوبگرانهٔ رسالت به ما میگوید، کاملاً منطقی ــ و حتی نشانهٔ سلامت ــ است که استعدادهای خویش را نشناسیم و ندانیم آنها را چگونه به کار بگیریم. طبیعت انسان آنقدر پیچیده، تواناییهای هر فرد آنقدر غامض و بهسختی قابلِ تعریف دقیق و اقتضائات زمانه آنقدر بیثبات است که کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند.
plato
این حقیقت را از یاد نبریم که هنگامی بیشترین خدمت را به دیگران میکنیم و بیشترین سهم را در جامعه خواهیم داشت که پرتخیلترین و اصیلترین جنبههای شخصیِ وجودمان را وارد شغلمان کنیم. تصمیمگیری بر حسب وظیفه، درآمدی حداقلی را برایمان تضمین میکند اما تنها کار خالصانه و پرلذت است که به موفقیتهای عظیم میانجامد.
Masoumeh Torabi
چه بسا زمانی فرا برسد که کمکم فرزندان تهدیدی برای جایگاه والدین خویش شوند، البته نه بهواسطهٔ تنبلی و تنآسایی، بلکه برعکس: بهواسطهٔ موفقیتهای بزرگی که فرزندان را از خانه جدا میکند
آنا جمشیدی
کاملاً منطقی ــ و حتی نشانهٔ سلامت ــ است که استعدادهای خویش را نشناسیم و ندانیم آنها را چگونه به کار بگیریم. طبیعت انسان آنقدر پیچیده، تواناییهای هر فرد آنقدر غامض و بهسختی قابلِ تعریف دقیق و اقتضائات زمانه آنقدر بیثبات است که کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند
maedeh.kj
شغل مورد علاقه
مجموعه مدرسهٔ زندگی
نویسنده: آلن دوباتن
مبین
شغلی رضایتبخش است که بهنحوی ظریف و غیرمستقیم اما کلیدی تقریباً واجد پژواکهایی از لذاتی باشد که پیش از این در کودکی آنها را تجربه کردهایم.
محمدجعفر مغنی
ما باید نسبت به حسادت دیگران بلندنظر باشیم: زیرا سرچشمهٔ آن وجود وجهی ضعیف و شکننده در دیگران است. اما چنین اتفاقی همچنین به این معناست که لزوماً همیشه از جانب کسانی که انتظارش را داریم، تشویق و حمایت دریافت نمیکنیم؛ نه به این دلیل که بر خطا هستیم، بلکه اتفاقاً برحق بودنِ ما روی اعصاب دیگران است. چه بسا طوری بار آمدهایم که همیشه احساس کنیم خطا از جانب ماست، اما باید با خونسردی فاصلهٔ روانیِ خودمان را حفظ کنیم تا حواسمان باشد که چه بسا این حرفها همه از سر خودخواهی باشد و بدانیم که هر تغییر شغلی امکان دارد باعث اختلاف با نزدیکانمان شود
فاطمه یکتا
«هر انسان باید هر روز صبح قورباغهای را قورت دهد تا مطمئن شود در باقیِ روز با چیز تنفرآورتری روبهرو نمیشود»
علیرضا
ممکن است طبیعی بهنظر برسد که گاهی اینطور سختگیرانه با خودمان حرف بزنیم، اما چه بسا فردی دیگر در موقعیتی کاملاً مشابه گفتگوی درونیِ کاملاً متفاوتی در سرش جریان یابد و او توان این را مییابد که حتی به فراتر از نتیجهای برسد که تصورش را میکرد. در هر صورت دستیابی به موفقیت تا حد زیادی منوط به اعتمادبهنفس است: باور به این که هیچ دلیلی وجود ندارد که موفقیت از آنِ ما نباشد. بسیار غرورشکن است که بدانیم بسیاری از دستاوردهای بزرگ حاصل استعداد یا مهارت فنی نبودهاند، بلکه صرفاً حاصل نوعی شادابیِ غریبِ روح اند که آن را اعتمادبهنفس میخوانیم. این حس اعتمادبهنفس در نهایت چیزی نیست جز نسخهٔ درونیشدهٔ اعتمادی که دیگران به ما داشتهاند.
میثم
هر شخصی که به او حسادت میورزیم، دارای قطعهای از پازلی است که وقتی کامل شود آیندهٔ محتمل ما را به تصویر میکشد.
مبین
اگر فقط یک سال از عمرتان باقی مانده بود، چه میکردید؟
narges
فرهنگ ما برایمان معضل بسیار بدی بهبار آورده است: به ما وعده داده که مشاغلی رضایتبخش وجود دارند، اما بدبختانه به ما این آمادگی را نداده که چگونه استعدادها و سلایق خود را کشف کنیم. هدف این کتاب این است که سهمی داشته باشد در تصحیح معضلی تاریخی که خاموش و بیصدا زندگی ما را تحلیل میبرد و امیدهای برحق ما را نقش بر آب میکند.
plato
مدرنیته بیشمار انتخاب پیش رویمان گذاشته است، اما این اصل تراژیک را فراموش کرده است که ما هرگز بهقدر کافی در مورد خودمان و جهان شناخت نداریم که بتوانیم همیشه دست به انتخابهای درست بزنیم
محمدجواد
موانع امروزی، دیگر فقدان آموزش یا عدم امکانِ اطلاع یافتن از فرصتها نیست: بلکه مانع اصلی این است که نمیتوانیم به تحلیل دقیقی از قابلیتهایمان دست یابیم و برای پرورش این قابلیتها نیز بهدرستی راهنمایی نمیشویم.
شرقی غمگین
بزرگی و عظمت از کجا سرچشمه میگیرد، چه در کسبو کار چه در سیاست، چه در علم و چه در هنرها؛ و پاسخ وی بهشکلی حیرتانگیز تقریباً به هدف زد. نوابغ کسانی اند که میدانند چگونه دروننگری کنند و به احساسات و ایدههای خود اعتماد داشته باشند: امرسون میگوید «باور داشتن به افکار خویشتن، باور داشتن به آنچه در ژرفای دلتان برایتان حقیقت است حق همهٔ انسانهاست و این است نبوغ». گرچه همیشه این وسوسه در کار است که باور داشته باشیم دیگران قاعدتاً پاسخ را میدانند، اما فرد مبتکر «میآموزد که چگونه آن تشعشع نور که در ذهنش بارقه میزند را از درون تشخیص داده و به نظارهاش بنشیند، بیش از شکوه و درخشش آسمان شاعران و حکما... ما در هر اثر نبوغآمیز، حضور افکار طردشدهٔ خویش را تشخیص میدهیم: همین افکار هستند که با شکوهی غریب بهسوی ما بازمیگردند».
FerFerism
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان