بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از کاپ تا کیپ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از کاپ تا کیپ

بریده‌هایی از کتاب از کاپ تا کیپ

نویسنده:رضا پاکروان
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۵۷ رأی
۴٫۴
(۵۷)
«اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
⠀⠀⠀
اگر این ماجرا دوباره در داغستان و ایران و مصر و صحرا و بقیه جاهای وحشی دیگر تکرار می‌شد، چه؟ این فکر ناراحتم می‌کرد.
سیّد جواد
سوار شد و ماشین را روشن کرد و موقع بستن در چشمکی به من زد و با سرعت ۳۲۰ کیلومتر در ساعت به تهران برگشت.
سیّد جواد
دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد!
bezzad
همه کار می‌کنم تا بتوانم سرِ ۱۰۰ روز در کیپ تاون باشم، در این شکی نیست. اما بعد از آن چه؟ بعد چه می‌شود؟
sumit
هنگامی که فکر انسان آرام و روشن و عزمش راسخ است، رکاب زدن طولانی رضایت‌بخش می‌شود.
سیّد جواد
«به‌گمانم شما خبر ندارید، چون چند روزه که تو بیابان بوده‌اید، سودان وضعش خیلی خرابه.» در حیاط سنگی هتلی در خرطوم نشسته بودیم و آب می‌خوردیم و از هوای خنک شب که عضلات کوفته‌مان را آرام می‌کرد، لذت می‌بردیم. دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
zsmirghasmy
وقتی ملتی زیر یوغ دیکتاتوری زندگی می‌کند، مسافر این را در همه‌جا احساس می‌کند. فضا خشک و جدی یا شاید سرد و بی‌روح است،
sumit
در اتیوپی روز از نیمه‌شب شروع نمی‌شد، از موقع طلوع خورشید شروع می‌شد. به این ترتیب، به وسط روز ساعت ۱۲ نمی‌گفتند، بلکه ساعت ۶ می‌گفتند، چون که خورشید ۶ ساعت پیش درآمده بود. چیز دیگری که ما را بیشتر سردرگم می‌کرد، این بود که در اتیوپی سال ۱۲ ماه نداشت، ۱۳ ماه داشت.
سیّد جواد
این سفر چنان زندگی مرا مصروف خود کرده بود که به زندگی من بدل شده بود.
sumit
دوستم مدحت همان‌طور که قول داده بود، به دیدنمان آمده بود و داشت درباره تظاهرات و شورش‌هایی که چند روز اخیر در پایتخت رخ داده بود، برایمان حرف می‌زد. «اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
Darush
علتش را نمی‌توانم توضیح دهم. شاید چون، تحت نام قبلی‌اش، حبشه، یکی از معدود کشورهای آفریقایی بود که در طول مبارزات آفریقا استقلال به‌دست آورد؛ شاید چون گذشته از شش سالی که ضمیمه ایتالیا شده بود، در مقابل هیچ قدرتی سَر خَم نکرده بود؛
sumit
چون هنوز در زندگیی که همیشه می‌خواسته‌ام، سیر می‌کنم: ماجراجویی، خلاقیت، پرورش آگاهی، نوشتن، فیلم‌سازی، مدرسه‌سازی و بالاتر از همه، زندگی کردن
sumit
این از خصوصیات عجیب سفرهای طولانی بدون وقفه است. معمولا به‌نظر می‌آید که این انسان نیست که حرکت می‌کند بلکه جهان است. چرخ‌های دوچرخه‌های او به جلو نمی‌روند، فقط موقعیت او را در حینی که سیاره زیر پایش می‌چرخد، حفظ می‌کنند، او را به کشورهای جدید و ملاقات آدم‌های جدید می‌فرستند و کسانی را که می‌شناسد می‌کشند و می‌برند و از او دور می‌کنند.
fahime
قاهره ــ شاید خطرناک‌ترین شهری که در سراسر سفر با آن روبه‌رو شده بودیم ــ
سیّد جواد
چندان نگران اقامتگاه نبودیم، راحت کیسه‌خوابمان را پهن می‌کردیم و می‌خوابیدیم، زیر ستاره‌ها، این را فقط کسی که در کویر بوده درک می‌کند.
sumit
وقتی ملتی زیر یوغ دیکتاتوری زندگی می‌کند، مسافر این را در همه‌جا احساس می‌کند. فضا خشک و جدی یا شاید سرد و بی‌روح است، فشار روحی صامتی بر همه دیدارها و گفت‌وگوها سنگینی می‌کند. مردم راست می‌ایستند و کمتر در چشم آدم خیره می‌شوند، آرام حرف می‌زنند، حرف‌های‌شان را پیش از بر زبان آوردن مزمزه می‌کنند. کشورهایی که می‌توانیم آزاد به‌شمار بیاوریم ـیعنی کشورهای دموکراتیک ــ حالت خاصی در فضایشان احساس نمی‌شود. آزادی مثل فشار بلافاصله تشخیص داده نمی‌شود چون کسانی که صاحبش هستند آن را بدیهی تلقی می‌کنند و نه می‌شود به سادگی به آن بی‌اعتنا بود نه فراموشش کرد
شراره
پی بردم که فقط برای اینکه بتوانم خودم باشم یک‌چهارم دور دنیا را طی نمی‌کردم، برای این طی می‌کردم که بتوانم به بهترین وجوه شخصیت خود دست پیدا کنم. و این وجوه نمی‌بایست با هر ناملایمی می‌رنجید و از کوره در می‌رفت. به‌عکس می‌بایست بیشترین بهره را از زندگی و از این
نور
من بی‌حرکت سر جای‌ام مانده بودم و برخلاف باران سیل‌آسا که با صدایی کرکننده به چادرم می‌کوبید، آرام و عمیق نفس می‌کشیدم. اثری از پایان گرفتن طوفان به چشم نمی‌خورد. سال‌ها بود آن‌طور به وجد نیامده بودم.
sumit
نروژ محل خوبی برای تمرین تحمل این تنهایی بود. در جاده‌هایش تقریبآ ترافیک وجود نداشت
sumit
چون تابستان بود دروازه‌های ضدیخ ــ در زمستان این دروازه‌ها بسته‌اند تا آب وارد تونل نشود و یخ نزند و فقط موقعی باز می‌شوند که ماشینی نزدیک می‌شودــ تمام مدت باز بودند و ما به سهولت رد شدیم.
sumit
آذربایجان کوچک‌ترین کشوری بود که از نورکاپ تا کیپ تاون می‌بایست در آن رکاب می‌زدم
sumit
شهرهای کوچکی چون سلفچگان، دودِهَک، دلیجان و مِیمِه در میان کوه‌های بی‌پایان می‌آمدند و می‌رفتند، هرچند ما به‌ندرت در آن‌ها ایست می‌کردیم.
sumit
من به معجزه اعتقادی ندارم. اما به تصادف‌های خارق‌العاده اعتقاد دارم و اعتقاد دارم که سفر امکان بروز این تصادفات را زیاد می‌کند.
sumit
اصل قضیه قیمت بنزین است. دولت مدتی بود برای بنزین سوبسید می‌داد اما حالا می‌گوید که دیگر برایش مقدور نیست و قیمت یکشبه بالا رفت. می‌دانید تظاهرکننده‌ها چه‌کار کردند؟ چندتا پمپ‌بنزین رو آتش زدند! می‌دانید دولت چه جوابی بهشان داد؟ اینترنت را قطع کرد! رفیق، مجازات خیلی عجیبیه! ببین، من کشورم‌رو دوست دارم، اما یواش‌یواش داریم ترسناک می‌شیم!»
Hossein Forouzan
پول طبیعت بی‌نهایت اغواگرانه‌ای دارد و هنگامی که ماده اصلی کار روزمره انسان را تشکیل می‌دهد، اغواگری‌اش صدچندان می‌شود.
شراره
بیشتر لذت سفر از برنامه‌ریزی ناشی می‌شود، از پیش‌بینی چیزی که فرد تازه از راه رسیده ممکن است انتخاب کند، از چیزی که می‌شود دید و تجربه کرد و پیشاپیش دوست داشت
نور
«عجیب نیست که یک‌چهارم دور دنیا را طی کنی فقط برای اینکه بتوانی خودت باشی.» و پی بردم که فقط برای اینکه بتوانم خودم باشم یک‌چهارم دور دنیا را طی نمی‌کردم، برای این طی می‌کردم که بتوانم به بهترین وجوه شخصیت خود دست پیدا کنم. و این وجوه نمی‌بایست با هر ناملایمی می‌رنجید و از کوره در می‌رفت. به‌عکس می‌بایست بیشترین بهره را از زندگی و از این دنیا می‌گرفت، دنیایی که هنوز چیزهای بسیاری داشت که باید می‌دیدم.
Hossein Forouzan
سفر از موقعی که فهمیدم برای رکورد انجامش نمی‌دهم و فقط برای دل خودم است، به‌مراتب لذت‌بخش‌تر شد.»
Hossein Forouzan
سفر بسیار کمتر از آنچه کسانی که اهل سفر نیستند تصور می‌کنند صرافت طبع لازم دارد. چه با قدم‌های استوار به درون نامسکونی‌ترین نقاط بروید یا کوله‌تان را بردارید و برای تابستان به سواحل تای بروید، همیشه از پیش برنامه‌ای برای سفر وجود دارد و آن برنامه دقیق و موشکافانه است، چه مسافر به این اعتراف کند چه نکند. هیچ‌کس صرفآ بلیت نمی‌خرد و در کشوری دوردست فرود نمی‌آید و بدون سرنخی که اولین مسافرخانه‌اش یا جای دیدنی‌اش یا پیاله‌فروشی‌اش کجاست از فرودگاه بیرون نمی‌رود. بیشتر لذت سفر از برنامه‌ریزی ناشی می‌شود، از پیش‌بینی چیزی که فرد تازه از راه رسیده ممکن است انتخاب کند، از چیزی که می‌شود دید و تجربه کرد و پیشاپیش دوست داشت.
Hossein Forouzan

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۴۹,۰۰۰
۱۰۴,۳۰۰
۳۰%
تومان