بریدههایی از کتاب این عاشقانههای کوچک یک روز بزرگ میشوند
۲٫۹
(۷)
رد لبهایت روی گونهام
این
قشنگترین خالکوبی دنیاست
سیّد جواد
روسریات را
سرت کن!
این مرد
بهاندازهی کافی
پریشان هست
سیّد جواد
چای را که آوردی
خودت هم بنشین!
من
چای قندپهلو دوست دارم
سیّد جواد
نقشه جغرافیا را قبول ندارم!
هر جا که تو رفتهای
دورترین نقطهی دنیاست
سیّد جواد
باد
موهایت را
تکان میدهد
باد
چقدر
ازانگشتان من
خوشبختتراست
سیّد جواد
هر بار میپرسی:
چقدر دوستم داری؟
با یک بوسه جوابت را میدهم
من از همان بچگی عادت داشتم
با کوتاهترین راهحل
به درستترین جواب برسم
سیّد جواد
خدا تو را آفرید
تا عاشقت شوم
amid :)
تو
نذری بیاور
من
در را باز میکنم
تولبخندبزن
من
من
م م ن...
بشقاب شکست!
plato
هنوز وسط کوچه خم میشوم
باز بودن بند کفشهایم را
بهانه میکنم
تا تو
با چادر گلدارت بیایی و
رد شوی...
هنوز
بند کفشهایم را
پروانهای میبندم!
سیّد جواد
زمستان
گرمترین فصل سال است
وقتی
درختها لباسهایشان را
درمیآورند
و تو
برای اولین بار
دستم را میگیری
سیّد جواد
پیراهنم
فقط با معجزهی
انگشتان تو
دهان باز میکند
سیّد جواد
قطارها مسافر میبرند
کلاغها خبر
تو با قطارها رفتی
لعنت به همهی کلاغها
باران
برای یکبار هم که شده
از ته قلبت
بگو دوستت دارم
تفنگی که دقیق نشانه نرود
میتواند عمری
یک نفر را عذاب دهد
plato
حیاط
پرشده از عطر میوهها
پیراهنت
رویبندرخت
چکه میکند؟
سیّد جواد
حرفهایت شیرینند
آنقدر که
مورچهها
راه خانهی ما را
پیداکردهاند!
سیّد جواد
تو
تابلویی زینتی بودی
من
روزنامهای که دور آن پیچید
و زمانه
دستهای مردی ثروتمند!
سیّد جواد
عجیب نیست
درآمدن خرگوش یاکبوتر
ازکلاه یک شعبدهباز
وقتی تو
ازلای موهایت
بهاررا
بیرون میآوری
amid :)
به تو نزدیکم
چون تنی برهنه
به چاقو
چون درختی دستنخورده
به یادگاری
قلبی در من است
که فقط
تو آن را میبینی
سیّد جواد
بیاو
به چنارهای پارک رحم کن
بیچارهها
میوه که نمیدهند
حداقل
قرارهایمان را
ازپایشان
برندار
سیّد جواد
خورشید
روسریاش را
پهن کرده روی میز
گنجشکها
سروصدایی به پا کردهاند که نپرس
ماندهام
چایی اول صبحم را
با شکرخندهات بخورم
خنده لبت!
سیّد جواد
حجم
۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۳,۰۰۰
تومان