بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خودکامگی و خودکامگان در تاریخ ایران؛ تحلیلی اجتماعی فرهنگی از تاریخ سیاسی ایران | طاقچه
تصویر جلد کتاب خودکامگی و خودکامگان در تاریخ ایران؛ تحلیلی اجتماعی فرهنگی از تاریخ سیاسی ایران

بریده‌هایی از کتاب خودکامگی و خودکامگان در تاریخ ایران؛ تحلیلی اجتماعی فرهنگی از تاریخ سیاسی ایران

۳٫۴
(۹)
اندیشهٔ نادرست، عمل نادرست به‌دنبال خود دارد؛ زیرا کژرَوَی از کژاندیشی نشأت می‌گیرد و آدمی مشکلی بیرون از خود ندارد جوامع نیز مشکلی بیرون از خود ندارند. اصولاً این خود از مشکلات است که کسی مشکل را به بیرون از خود نسبت دهد.
1258580
هرچند سیره‌نگاران درباری، بعدها نسب خاندان صفوی را به امام موسی کاظم (ع) هفتمین پیشوای شیعیان رسانیدند، ولی ریشهٔ مذهبی خاندان صفوی شبهه‌ناک است. زیرا مادر شاه اسماعیل یک زن مسیحی از نوادگان امپراطور ونیز بود و اجدادش از شیخ صفی گرفته تا خواجه علی صوفیان سنی شافعی مذهب بودند و پیشوند نام همه آن‌ها شیخ بود و خود شیخ‌صفی کُرد تبار بود و اشعاری به‌زبان آذری (زبان قدیم آذربایجان) بدو نسبت می‌دهند و این در زمان خواجه علی، نیای پنجم شاه اسماعیل بود که خاندان صفوی به شیعه گرویدند. بعداً که به سلطنت رسیدند، سید هم شدند. شاه اسماعیل که نیا، پدر و برادرش در جنگ اهل تسنن کشته شده بود حساسیت خاصی داشت.
1258580
در طول تاریخ ایرانی همواره از مرز و بوم و موجودیت خود دفاع کرده و هرگز آغازگر حمله به هیچ کشوری نبوده است حتی در تاریخ اساطیری، همیشه این تورانیان هستند که به ایران هجوم می‌آورند و ایرانیان به دفاع بر می‌خیزند.
maryam mafakheri
همواره جریان‌های تندرو و بی‌منطق و خشک‌اندیش پس از مدتی به ضدخود تبدیل می‌شوند. به‌دیگر سخن تغییر ماهیت به ضد خود می‌دهند. خوارج در آغاز دشمن سرسخت و آشتی‌ناپذیر بنی‌امیه و در رأس آن‌ها معاویه بودند تا آن‌جا که به‌خاطر قبول حکمیت از سوی امام علی (ع)، آن بزرگوار را سازشکار دانسته، تکفیر کردند؛ ولکن همین تندروان به‌مرور به خدمت معاویه درآمدند و در راه تحکیم حکومت اموی دست به جنایت آلودند. سران قتلهٔ سیدالشهدا (ع)، افرادی همانند شبث‌بن‌ربعی و شمربن‌ذی‌الجوشن از خوارج بودند و عمربن‌سعد از بی‌طرف‌ها به‌شمار می‌رفت. حزب توده که در آغاز شعارهای تند ضد سرمایه‌داری و سلطنت می‌دادند و شادروان دکتر محمد مصدق را نوکر استعمار و سرسپردهٔ دربار می‌خواندند، به‌مرور بسیاری از آن‌ها به خدمت نظام سلطنت در آمدند و حتی شماری از توده‌ای‌ها از تئوریسین‌های نظام پهلوی شدند و با ساواک همکاری کردند.
1258580
تیمور با آگاهی از این تمایل جنگ‌طلبانه و ستیزه‌جویانه اقوام طرفدار خود اغلب مسائلی بی‌معنا و گاه نامفهوم و پیشِ پا افتاده و حتی خنده‌آور را دستآویز یورش خود به مناطق مختلف قرار میداد و صرف‌نظر از ظاهر دعوی تنها هدفش از این ایلغارها غارت و چپاول حاصل دست‌رنج مردمان بود و بس. اصولاً افرادی مثل چنگیز و تیمور برای انحراف اذهان از تضادهای داخلی به کشورگشائی روی می‌آوردند و چون موفق می‌شدند تضادهای داخلی از میان می‌رفت ولکن اگر در مسیر خود با مانع جدی روبه‌رو می‌شدند قطعاً تضادهای درونی ادامه و استمرار حکومت آن‌ها را با دشواری مواجه می‌ساخت. این شیوهٔ خودکامگان در طول تاریخ است که برای انحراف اذهان از مشکلات داخلی به فرافکنی پرداخته به بحران‌سازی در روابط خارجی می‌پردازند.
1258580
قزلباش که پیش از ظهور صفویه در عرصهٔ سیاست. دراویش خانقاه‌ها بودند از جمله غلاه شیعه به‌شمار می‌رفتند که به اولوهیت ائمهٔ اطهار سلام‌الله اجمعین به‌خصوص حضرت علی‌بن‌ابیطالب (ع) قائل بودند. اینان هر چند در انجام واجبات دین همانند اقامهٔ نماز و گرفتن روزه و غیر هم سستی و کاهلی بلکه بی‌اعتنائی می‌کردند ولکن در اظهار محبت به خاندان عصمت و طهارت و انجام عزاداری به‌خصوص برای سیدالشهداء (ع) افراط می‌نمودند. اکنون که نزدیک چهارصد سال از سقوط صفویه می‌گذرد، لکن تأثیر این سلسله و حاکمیت ۱۵۰ سالهٔ قزلباش در این کشور، بر فرهنگ این جامعه هنوز هم کاملاً محسوس و ملموس است و هم‌اینک نیز هستند کسانی که ظرف سال نه یک رکعت نماز می‌خوانند و نه پایشان به مسجد می‌خورد و نه مهر در خانه‌شان پیدا می‌شود و نه قبلهٔ خانه خود را می‌شناسند ولکن در دههٔ محرم و عاشورا در سینه‌زنی و عزاداری و علامت‌برداری به افراط می‌گرایند.
1258580
در یک جامعهٔ استبداد زده، هیچ‌کس جرأت ندارد تا شخصیت واقعی خود را بروز دهد. همه نقش بازی می‌کنند و نمود هر کسی غیر از بودش است؛ همه تظاهر می‌کنند به‌خصوص در مسائل سیاسی و مذهبی که در نهایت به زیان حاکمیت تمام می‌شود. در دوران ستمشاهی آن‌چه شاه و آمریکا را غافل‌گیر کرد این بود که از ظاهر رفتار و گفتار مردم به اشتباه می‌پنداشتند که همگان از اوضاع راضی‌اند.
maryam mafakheri
از علل عمدهٔ قانون‌گریزی، بلکه قانون‌ستیزی ایرانیان، همین ریشه‌های تاریخی است و علت این‌که تا کنون در این کشور نهادهای مدنی پا نگرفته، همین رخدادهای اسفناک تاریخ ماست. غزنویان، سلجوقیان، خوارزم‌شاهیان، مغولان و تیموریان که چندین قرن متوالی بر ایران حکمرانی کردند از ایرانیان فرهنگ و مدنیت فرا گرفتند ولکن به جامعهٔ ما سمِّ مهلک بی‌فرهنگی و خشونت را تزریق کردند. چه دنیای ما دنیای تأثیر و تأثر است. ایران به اینان فرهنگ آموخت و آن‌ها برای ایران هنجارشکنی آوردند.
maryam mafakheri
تراژدی غم‌بار و اسفناک بشر در این است که هرگز نمی‌تواند گذشته را باز گرداند و یا از نو بازسازی کند و یاحداقل از حافظهٔ تاریخ پاک و محو سازد.
سپیده دم اندیشه
وقتی مذهب در خدمت سیاست قرار می‌گیرد و تقوا خادم سیاست‌مداران می‌شود، احزاب و گروه‌ها، شوره‌زار جزمیت و دگم‌اندیشی می‌شوند و هر استعداد و قابلیتی را جوانه نزده می‌خشکانند و چون کسی وارد هر جریان سیاسی شود باید عقل خود را بیرون گذاشته و با عشق و ایثار و دل سپردن به رهبران، وارد جریان شود؛ زیرا در ایران فکر کردن و تصمیم‌گرفتن و امریه صادر کردن، از آنِ رهبران است و مطیع محض بودن، ایثار کردن، از جان و جهان گذشتن، از آنِ پیروان؛ گویی تا کسی به رهبری نرسد فاقد عقل و فکر و حتی احساس و اندیشه است؛
samianoosheh
در دستگاه حکومتی سامانیان افراد و شخصیت‌هایی با تمایلات و گرایش‌های فکری و مذهبی مختلف در کمال آرامش و امنیت به‌سر می‌بردند "تا آن‌جا که امیر نصر سامانی و وزیر دانشمند و دانش‌پرور او ابولفضل بلعمی و شماری از سران حکومت از هواداران مذهب اسماعیلیه بودند."
maryam mafakheri
ایلغار و تُرک‌تازی موجب نهادینه شدن خشونت در جامعه می‌شود و استمرارش باعث می‌گردد تا خشونت امری متعارف، متداول و عادی و معمولی جلوه کند و وسوسهٔ قدرت روح و روان تحقیر شده همگان را تسخیر می‌کند و ابلیس شوم شهوت از آدمیان موجوداتی نابه‌کار و تباهی‌گر می‌سازد هر کسی در حوزهٔ عمل خود به‌خشونت می‌پردازد و سبعیت، بهیمی‌گری، دَدمنشی و دژخویی، همگانی و همه‌گیر می‌شود. شاه و سلطان در سطح کشور، حکام و فرمانروایان در حیطه و حوزهٔ فرمانروائی خود، خوانین و فئودال‌ها در «اقطاعات» و «تیول» های خویش، کشاورز روستایی و پیشه‌ور شهری نسبت به زن و بچه و کارگر و مُزدبگیر خود با خشونت رفتار می‌کنند. همگان بد اخلاق و بد برخورداند. ظالم‌نوازانی مظلوم‌گداز، ضعیف‌کشانی قلدرپرور در برابر ستمبارگان تسلیم محض‌اند و با ضعیفان بیرحمی قسی‌القلب، اینجاست که صداقت قربانی تملق می‌شود و پاکی رنگ می‌بازد، بلکه رنگ نیرنگ به‌خود می‌گیرد.
maryam mafakheri
در سال‌های پایانی سلجوقیان، فساد و تباهی میان کارگزاران دولتی، به‌صورت چشمگیری افزایش یافت، چون اصولاً خودکامگی موجب انسداد عقل و انحصار قدرت و استبداد مطلق می‌شود، برعکس در یک نظام باز و مردم‌سالار، گردش معقولانهٔ قدرت موجب می‌شود تا افراد لایق و شایسته بر سر کار بیایند و کارگزاران نیز که از همان آغاز کار می‌بینند مبنا و معیار ترقی، کاردانی، کارآیی، شایستگی، وارستگی و کوشائی و صداقت است می‌کوشند با جدیت امور محوله را به نحو احسن انجام دهند؛ در صورتی که در نظام خودکامه، مبنا و پایه ترقی نه بر اساس ضابطه بلکه نشأت گرفته از رابطه و وابستگی است. کارگزاران عملاً می‌بینند که نیازی به کارآیی و کاردانی ندارند. این خود طبیعی است هنگامی‌که ناشایستگان مصدر کار شوند برای حفظ موقعیت پوشالی خود، تن به هر خفت و خواری می‌دهند و به هر ترفند و نیرنگی دست می‌زنند در نتیجه به‌مرور عزت نفس انسان‌ها از میان می‌رود و صداقت و درستی رنگ می‌بازد و تباهی و پلیدی همچون بیماری مسری و واگیر به همه جا سرایت می‌کند.
maryam mafakheri
یژگی‌های بارز جنبش‌هائی از قبیل اسماعیلیه، اسطورهٔ قدسی بودن پیشوایان و مبری بودن داعیان از هر گونه خطا و لغزش بود. اینان گمان می‌کردند که رهبران، دارای نیروئی معجزه‌آسا هستند. باورهایشان که اندیشه‌های اشراقی و رمزی را که از مذاهب گنوسی مانوی و بدعت‌های گوناگون ایرانی و مسیحی و یهودی اخذ شده بود، منعکس می‌ساخت رهبران را دارای الهام خداوندی و بری از هرگونه سهو و خطا می‌پنداشتند. اینان هر چند از نارضامندی اجتماعی و آرزوهای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی مردم به‌نهایت بهره‌جوئی می‌کردند ولی فاقد هدف‌های بزرگ اجتماعی و اقتصادی بودند.
maryam mafakheri
اصولاً افرادی مثل چنگیز و تیمور برای انحراف اذهان از تضادهای داخلی به کشورگشائی روی می‌آوردند و چون موفق می‌شدند تضادهای داخلی از میان می‌رفت ولکن اگر در مسیر خود با مانع جدی روبه‌رو می‌شدند قطعاً تضادهای درونی ادامه و استمرار حکومت آن‌ها را با دشواری مواجه می‌ساخت. این شیوهٔ خودکامگان در طول تاریخ است که برای انحراف اذهان از مشکلات داخلی به فرافکنی پرداخته به بحران‌سازی در روابط خارجی می‌پردازند.
maryam mafakheri
اصولاً شاه اسماعیل، شاه عباس و نادر شاه و دیگر شاهان مستبد، خود نیز قربانی محیط استبدادپرور ایران بودند زیرا آنان از موهبت عظمای نظارت مردمی محروم بودند. چاپلوسانِ نانبه نرخ روز خور با تملق‌ها و گزافه‌گوئی‌ها، آنان را از راه صواب منحرف ساخته و دچار بیماری توهم خودبزرگ‌بینی کردند تا از برج عاج قدرت، مردم را حقیر و ناچیز ببینند. مردم هر عصری در کج‌روی‌های زمامداران خود سهیم‌اند.
maryam mafakheri
یک نکته ظریف دیگر هم در خصوص جنگ چالداران مورد تغافل قرار گرفته و آن اینستکه در جنگ چالدران سلاح پیشرفته، تکنیک و تاکتیک قویتر و توانمندتر و فرماندهی آزموده، برایمان و ایثار چیره گشت و اشکار شد که ایمان جنگ آوران و رزمندگان هر اندازه مانند ایمان قزلباش در جنگ چالدران ژرف و نیرومند باشد در برابر سلاح پیشرفته آتشین کار از پیش نمی‌برد و باز آشکار گشت که تکنیک و تاکتیک قزلباش نسبت به قوای عثمانی عقب‌مانده‌تر و کهنه‌تر است.
maryam mafakheri
از علل عمدهٔ قانون‌گریزی، بلکه قانون‌ستیزی ایرانیان، همین ریشه‌های تاریخی است و علت این‌که تا کنون در این کشور نهادهای مدنی پا نگرفته، همین رخدادهای اسفناک تاریخ ماست. غزنویان، سلجوقیان، خوارزم‌شاهیان، مغولان و تیموریان که چندین قرن متوالی بر ایران حکمرانی کردند از ایرانیان فرهنگ و مدنیت فرا گرفتند ولکن به جامعهٔ ما سمِّ مهلک بی‌فرهنگی و خشونت را تزریق کردند. چه دنیای ما دنیای تأثیر و تأثر است. ایران به اینان فرهنگ آموخت و آن‌ها برای ایران هنجارشکنی آوردند. متأسفانه این روال همیشگی تاریخ ماست که هر از چند گاهی ایلی بیابان‌گردِ دور از مدنیت پا در رکاب کرده به‌سوی فلات ایران تاخت می‌آورد به‌گونه‌ای که ما در طول تاریخ سه‌هزار ساله خود (به‌طور متوسط) در هر ۲۰- ۳۰ سال، با یک تهاجم خارجی مواجه بوده‌ایم.
سپیده دم اندیشه
مطلق‌گرایی و استبداد استمرار سده‌ها خودکامگی بر همه‌چیز ما تأثیر گذاشته و اَنگ و نشان خود را زده است؛ چه در زیر سلطهٔ استبداد همگان باید خود را با معیارهای حاکمیت انطباق دهندکه این امر موجب افزایش تقیه و تظاهر می‌گردد. خودکامگی، جامعه‌ای هم‌شکل، هم‌رنگ، یکدست، یک‌عقیده و هم‌سلیقه می‌خواهد. مثلی است معروف که می‌گویند: خواهی نشوی رسوا، هم‌رنگ جماعت شو، چه رعایت هم‌رنگی در حکم وفاداری و ایمان تلقی می‌گردد و کسانی که شرایط هم‌شکلی و هم‌رنگی را نمی‌پذیرند ساختارشکن، نابه‌هنجار، باغی، طاغی و یاغی قلمداد گشته مطرود و منکوب می‌شوند در چنین وضعی مردم به‌منظور هماهنگی با معیارهای حاکمیت به تظاهر روی می‌آوردند.
maryam mafakheri
اقدام نظامی ایذائی یعنی باقی گذاشتن زمین سوخته برای دشمن به هنگام عقب‌نشینی و تهیه آب و علیق و علوفه برای چهارپایان به وقت پیش‌رَوی بلای دیگری بود که بر سر مردم بیچاره می‌آمد؛ برای نمونه "خرابی‌هایی را که سپاه سنجر در سال ۴۹۴ هجری/۱۱۰۱ ق به هنگام عبور از قومس برای پیوستن به برادرش در ری به بار آورد آن‌چنان شدید و طاقت‌فرسا بود که موجب قحطی و شیوع آدم‌خواری در میان مردم گردید." بدیهی است چنین وضعیت اسفناک و رقت‌باری موجب می‌شد تا مردم از نظر روحی خرد شوند و بنیه اقتصادیشان به شدت تحلیل برود و از نظر عاطفی فروغ محبت و انسانیت کم سو می‌شد و وضع به‌گونه‌ای در می‌آمد که مردم آمادهٔ پذیرش هر کسی می‌شدند که بتواند صلح و آرامش را بدانان هدیه کند؛ این وضعیت موجب گسترس و تعمیق فساد در کل جامعه، بالأخص حکومت، می‌شد؛ به‌ویژه در سال‌های پایانی سلجوقیان، فساد و تباهی میان کارگزاران دولتی، به‌صورت چشمگیری افزایش یافت
maryam mafakheri
از آن‌جا که اسماعیلیه از آغاز بر پایهٔ رهبرستایی و شخصیت‌پردازی، پایه‌ریزی شده بود بی‌گمان در هستهٔ مرکزی خود جرثومهٔ فساد را نهفته و مکتوم داشت که به‌مرور به‌بار می‌نشست و تباهی به‌بار می‌آورد و همچون سرطان ارکان تشکیلات آنان را فراگرفت پایه و اساس فرقه اسماعیلیه مبتنی بر تمرکز قدرت، انحصارطلبی، شخصیت‌پردازی، رهبر ستایی، غافل‌کشی، معارضه وسرکوب هرگونه دگر اندیشی بود، هر چند اینان به یک مجموعهٔ ارزش‌ها باورمند بودند ولکن برای حفظ یا به‌نام گسترش آن‌ها اعمال هر شیوه و روشی را مطلوب و پسندیده می‌شمردند در صورتی که برای حفظ ارزش‌ها نمی‌توان و نباید به هر روشی دست یازید که این خود نقضِ غرض است. زیرا روش‌ها برای حفظ ارزش‌هاست و ارزش‌ها به نوبهٔ خود باید در روش‌ها متجلی و محقق شوند. بنابر این ریشهٔ تباهی‌گری فدائیان اسماعیلیه به طرز برداشت آن‌ها از اسلام و تشیع بر می‌گردد
maryam mafakheri
باید ریشهٔ شکست ایران خوارزم‌شاهی از مغول را در سده‌های پیش جست‌وجو کرد. واقعیت این است که ایران خوارزم‌شاهی از درون تهی شده بود. جامعه‌ای که قرن‌ها زیر سلطهٔ خودکامگان بوده و هیج مدخلیتی در تعیین سرنوشت خود نداشته، اقوام بیابانگرد بی‌فرهنگ او را زیر سیطرهٔ ظالمانهٔ خویش نابود کرده بودند، ناگاه با یک بلای ناگهانی روبه‌رو می‌شود؛ طبیعی است که نمی‌تواند واکنش لازم را از خودشان نشان دهد. استمرار خودکامگی طی سده‌ها مردم را از خود بیگانه و نسبت به‌دیگران بی‌تفاوت ساخته بود؛ از این‌روی هنگامی که خبر کشت و کشتار مغولان در شهرها و روستاهای دیگر به گوش مردم می‌رسد، بی‌تفاوت و بی‌خیال، دست روی دست می‌گذارد تا مغول را پشت درب خانهٔ خود می‌بیند، آن‌گاه از سرناگزیری و با دستپاچگی، دست به دفاع و ایستادگی می‌زند.
maryam mafakheri
اصولاً شاه اسماعیل، شاه عباس و نادر شاه و دیگر شاهان مستبد، خود نیز قربانی محیط استبدادپرور ایران بودند زیرا آنان از موهبت عظمای نظارت مردمی محروم بودند. چاپلوسانِ نانبه نرخ روز خور با تملق‌ها و گزافه‌گوئی‌ها، آنان را از راه صواب منحرف ساخته و دچار بیماری توهم خودبزرگ‌بینی کردند تا از برج عاج قدرت، مردم را حقیر و ناچیز ببینند. مردم هر عصری در کج‌روی‌های زمامداران خود سهیم‌اند.
maryam mafakheri
ملت ایران در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود همواره بهای سنگینی برای خام‌اندیشی‌ها، خیال‌بافی‌ها و رؤیاپردازی‌ها و نادیده انگاشتن واقعیت‌ها توسط رهبران خودکامه پرداخته است. از عظمت‌طلبی‌های میان‌تهی خسروپرویز گرفته تا خودبزرگ‌بینی‌های سلطان محمد خوارزم‌شاه و قرمطی‌کشی‌های محمود غزنوی تا افراط‌کاری‌ها و سنی‌کشی‌های شاه اسماعیل و نادانی‌ها و جهالت‌های فتح‌علی‌شاه قاجار، همگی را ملت زجردیده و بلاکشیدهٔ ایران تاوان داده است.
maryam mafakheri
شیوه صوفی‌گری در شخصیت پردازی با باور دیرینه ایرانیان به فره ایزدی شاهان، در هم آمیخته فرهنگ منحط و گمراهگر کیش شخصیت را پدید آورده بود در نتیجه وی را وجود ملکوتی می‌پنداشتند از این‌روی هر چند "گناه شکست چالداران متوجه شاه اسماعیل است که مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت ولی او نیز قربانی ستایش‌ها و تملق‌های مردمی بود که بر پایه اعتقاد ناصواب از او بت ساختند و آن بت خود ساخته را پرستیدند
maryam mafakheri
شیوه صوفی‌گری در شخصیت پردازی با باور دیرینه ایرانیان به فره ایزدی شاهان، در هم آمیخته فرهنگ منحط و گمراهگر کیش شخصیت را پدید آورده بود در نتیجه وی را وجود ملکوتی می‌پنداشتند از این‌روی هر چند "گناه شکست چالداران متوجه شاه اسماعیل است که مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت ولی او نیز قربانی ستایش‌ها و تملق‌های مردمی بود که بر پایه اعتقاد ناصواب از او بت ساختند و آن بت خود ساخته را پرستیدند گروهی از ایرانیان به‌ویژه قزلباش که مریدان و هواخواهانش بودند در زیاده روی و تحسین نابخردانه از شاه اسماعیل به او مقام مقدس مذهبی و اولوهیت بخشیدند و بدون اندیشیدن درباره این حقیقت بدیهی که او نیز مانند یکایک آنان در معرض خطا و تقصیر قرار می‌گیرد جان و هستی خود را در راه مقاصد او فدا کردند و رنج‌ها و زیان‌ها متحمل شدند."
maryam mafakheri
ولکن در عمل با خلفای ستمباره زراندوز و دنیاپرست اموی و عباسی مواجه شدند که با خیره‌سری و ناپاک‌دلی، فرامین اسلامی را زیر پا می‌نهادند. امویان یک حکومت شوونیستی عربی را جایگزین حکومت اسلامی ساختند. مردمان غیر عرب را حتی اگر اسلام می‌آوردند شهروند درجهٔ دو محسوب می‌داشتند و آنان را به نام موالی می‌خواندند این موالی زندگی دشوار و سخت حقارت آمیزی داشتند اعراب آن‌ها را به کنیه، که نشانه حرمت بود، نمی‌خواندند. با آن‌ها در یک صف راه نمی‌رفتند کنار یک سفره نمی‌نشستند در جنگ اجازه نمی‌دادند سوار اسب شوند و باید پیاده در نبرد شرکت کنند؛ زیرا عرب جنگ را کار خویش می‌دانست. گمان می‌داشت که موالی برای کارهای پست رفو کردن کفش و دوختن جامه و رُفتن راه اعراب آفریده شده است
محمد طاهر پسران افشاریان
اعراب که در پرتو اسلام به قدرت رسیده بودند، دچار غرور خودبزرگ‌بینی شده و خود را برتر و بالاتر از غیر عرب می‌پنداشتند. به‌خصوص امویان که اعراب را برتر از دیگر ملل و قریش را برتر از دیگر اعراب و خود را برتر از حتی قریشیان می‌دانستند. نزدیک یک قرن که چهارده تن از بنی‌امیه بر مسند خلافت نشستند، غیر از دو تن (معاویهٔ دوم و عمربن‌عبدالعزیز)، همه خلفای اموی افرادی بی قید به دین و مذهب بودندو اسلام را تنها تا آن‌جا که حاکمیت آنان را تضمین کند پذیرا بودند امویان از همان آغاز تا توانستند با اسلام به مبارزه و ستیز پرداختند و در فرجام که از سر ناگریزی و با اکراه در برابر قدرت اسلام تسلیم شدند از همان زمان در صدد استفادهٔ ابزاری از اسلام بر امدند و دین را وسیلهٔ قدرت و سیادت خود بر جامعهٔ مسلمین قرار دادند.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجاج‌بن‌یوسف و زیادبن‌ابیه و پسرش عبیدالله‌بن‌زیاد مصدر کار شدند و بر مردم ستم روا داشتند. اصولاً امویان به جای حکومت اسلامی یک نظام شوونیستی عربی را جایگزین کرده و مردم غیر عرب را استخفاف و تحقیر می‌کردند این امر موجب گرایش ایرانیان به گروه‌های مخالف امویان از جمله خوارج و تشیع گردید. ناراضیان و مخالفان حکومت اموی، که بیش‌تر این دو گروه بودند، به‌سوی ایران آمده و این‌جا را مأمن امن و پناه‌گاه مطمئنی برای خود پنداشتند ظلم و تبعیض امویان جامعه را به حال انفجار رسانیده و هر روز بر دامنه نارضامندی مردم افزوده‌تر می‌شد. در این میان درگیری هاشمیان و امویان بر سر خلافت هر روز شدیدتر می‌شد. که هاشمیان به دو گروه علویان و عباسیان تقسیم شدند
محمد طاهر پسران افشاریان
امویان نسبت به کل مسلمانان آن‌روز اقلیتی سازمان‌یافته بودند که سال‌ها در دوران خلافت عمر و عثمان مزهٔ ریاست و حاکمیت و رفاه و مزایای ناشی از قدرت را چشیده بودند و به‌صورت سازمان‌یافته و متشکل ثروت و قدرت و حاکمیت و حکومت را در انحصار خود گرفته و از همهٔ امتیازهایی که قدرت به‌همراه می‌آورد برخوردار و بهره‌مند بودند؛ از جمله پس از سال‌ها در راس حکومت شهرهای مختلف بودن به اندازهٔ کافی تجربه اندوخته و این تجربه را در راستای پیشبرد اهداف خود به‌کار گرفتند. آنان‌که از سال‌های پایانی خلافت عمر و در طول خلافت عثمان کلیهٔ پست‌ها و مناصب را اشغال کرده بودند حلاوت و شیرینی ثروت و قدرت در دهانشان مزه کرده بود. از این‌روی وقتی طوفان انقلاب از درون دل ناراضیان جامعهٔ اسلامی وزیدن گرفت و امام علی (ع) در راس حکومت قرار گرفت. امویان که وضعیت و موقعیت خود را سخت در خطر دیدند متحد گشتند و این اتحاد حول محور معاویه متمرکز شد تا آن‌جا که شماری سر سپرده و گوش به‌فرمان وی شدند.
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان