فرهنگهایی برای مرگ وجود دارد. در گذر از مرز، فرد مرگ را تغیر میدهد. مرگ را تغیر میدهد، زیرا دیگر نمیتوان آنجا از همان مرگ سخن گفت، یا نمیتوان به همان زبان سخن گفت. رابطه با مرگ در این سوی کوههای پییرنه مانند آن سوی آن نیست؛
پویا پانا
چه وقت در «تنگنا» نیستیم؟ اگر مرگ تنگناست، زندگی هم همان نیست؟
پویا پانا
«طوری زندگی میکنید که انگار برای همیشه زندگی خواهید کرد، اندیشهٔ ناپایداری هرگز از سرتان نمیگذرد، توجهای به زمانی نمیکنید که دیگر سپری شده؛ آن را چنان از دست میدهید که انگار خودتان به اختیار آنرا به دور افکندهاید، درعین حال همان روزی را که به کسی یا کاروفعالیتی هدیه میدهید، میتواند آخرین روز زندگیتان باشد. تمام ترسهایتان، ترسهای میرایان است، تمام آرزوهایتان، اما آرزوهای نامیرایان (...) این فراموشی ابلهانهٔ میرایی است که تصمیمگیریهای خردمندانه را به سالهای پنجاه یا شصت بیندازد و بخواهد زندگی خود را از سنوسالی آغاز کند که شمار اندکی به آن رسیدهاند.!»
پویا پانا