بریدههایی از کتاب لیلی و مجنون
۴٫۵
(۴۲۸)
بییاد توام نفس نیاید
با یاد تو یاد کس نیاید
Maedeh
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز اندک تو جهان شود پر
S
مجنون چو ندید روی لیلی
از هر مژهای گشاد سیلی
Eluna
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
Nika
گر هفت گره به چرخ دادی
هفتاد گره بدو گشادی
Nika
جانی و عزیزتر ز جانی
"Shfar"
من بددل و راه بیمناکست
چون راهنما توئی چه باکست
ka'mya'b
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش براد حالی
💚ƒムイ£ო£み.ⓐ💚
میسوخت به آتش جدائی
نه دود در او نه روشنائی
mahdie
از طاقچه دو نرگس جفت
بر سفت سمن عقیق میسفت
پروین اعتصامی
مائیم و نوای بینوائی
بسمالله اگر حریف مائی
Mj Frj
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
hojjat
من کین شکرم در آستین است
ریزم که حریف نازنین است
Nafas
آرام گهی درون ندیدم
دانم که هر آنچه ساز کردند
بر تعبیهایش باز کردند
هرچ آن نظری در او توان بست
پوشیده خزینهای در آن هست
آن کن که کلید آن خزینه
آساره
گر مرگ رسد چرا هراسم
کان راه بتست میشناسم
hojjat
چون زلزله ریزد آب ساید
درزی زخریطه واگشاید
وان درز به صدمههای ایام
وادی کدهای شود سرانجام
آساره
من کار ترا به سایه دیده
تو سایه ز کار من بریده
پروین اعتصامی
به نام ایزد بخشاینده
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کار گشای هر چه هستند
نام تو کلید هر چه بستند
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بیحجت نام تو مسجل
ای هست کن اساس هستی
💕Adrien💕
یا شربت لطف دار پیشم
یا قهر مکن به قهر خویشم
گر قهر سزای ماست آخر
هم لطف برای ماست آخر
hojjat
در جستن آن نگار دلجوی
پروین اعتصامی
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
ای کار گشای هر چه هستند
نام تو کلید هر چه بستند
Laya Bedashti
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگر چه من نمانم
از چشمه عشق ده مرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
mahdie
در نوبت بار عام دادن
باید همه شهر جام دادن
Nafas
دارم به خدا امیدواری
کز غایت ذهن و هوشیاری
آنجات رساند از عنایت
کماده شوی بهر کفایت
alchemist
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقه زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقه عشق جان فروشم
بیحلقه او مباد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
پروین اعتصامی
معروف شوی به نیکنامی
Nafas
صبح از گل سرخ دسته بسته
روزم به نفس شده خجسته
پروانه دل چراغ بر دست
من بلبل باغ و باغ سرمست
Nafas
چون راهنما توئی چه باکست
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
میکوشم و در تنم توان نیست
کازرم تو هست باک از آن نیست
گر لطف کنی و گر کنی قهر
پیش تو یکی است نوش یا زهر
شک نیست در اینکه من اسیرم
کز لطف زیم ز قهر میرم
یا شربت لطف دار پیشم
یا قهر مکن به قهر خویشم
گر قهر سزای ماست آخر
هم لطف برای ماست آخر
تا در نقسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
وآن دم که نفس به آخر آید
هم خطبه نام تو سراید
بهنام محمودی
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رها کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
معجزه ی سپاسگزاری
حجم
۱۴۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۱۴۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان