بریدههایی از کتاب گوژپشت نتردام
۴٫۰
(۴۶)
بر دیوارها جز نقش چند شاخهی رعنای زنبق که با بوتههای گل سرخ به هم بسته شده و به سال ۱۴۳۴ به دست (ماتیو بی ترن) نقاشی شده بود چیزی دیده نمیشد، ولی این پرده نقاشی غذای بسیار ناچیزی بود.
نیلوفر🍀
«جایی که به زنان احترام میگذارند، خدایان شاد میشوند، جایی که زنان را تحقیر کنند نماز و دعا فایدهای ندارد
sepid sh
ـ اگر آب سرد نبود خودم را غرق میکردم!
R.R
آنچه را که در روبهرو به دنبالش میگردی در پشت سر نهادهای!
R.R
«مانو» در این باره چه میگوید:
«جایی که به زنان احترام میگذارند، خدایان شاد میشوند، جایی که زنان را تحقیر کنند نماز و دعا فایدهای ندارد ـ دهن زن همواره چون آب جاری و نور خورشید پاک است. زن باید نامی دلپذیر و نرم و وهمانگیز داشته باشد، نام زن باید با حروف صدادار کشیده منتهی شود.»
mari
باید زندگی روزمره را به نحوی گذرانید حتی زیباترین اشعار اسکندریه نیز ارزش تکه پنیری ندارند.
mari
آدمی هر چند بیایمان باشد دقایقی فرا میرسد که در آن به معبدی که در دسترس اوست توسل میجوید.
mari
هر چه عشق دور از عقل باشد ریشهاش محکمتر است.
warawara
درد شدید نیز به مانند شادی فراوان بسیار کم دوام است، قلب آدمی مدتها نمیتواند به یک قطب باقی بماند.
mari
«جایی که به زنان احترام میگذارند، خدایان شاد میشوند، جایی که زنان را تحقیر کنند نماز و دعا فایدهای ندارد
pardis
«نتردام» امروز چون جمجمهای است که کاسههای چشم آن برجا است ولی در آن اثری از نگاه نیست.
sepid sh
یونانیان به تعداد چشمههای خود خدایان داشتند، شماره خدایان ایرانی نیز با ستارگان آسمان برابر بود.
R.R
درد شدید نیز به مانند شادی فراوان بسیار کم دوام است، قلب آدمی مدتها نمیتواند به یک قطب باقی بماند.
م.ظ.دهدزی
آدمی هر چند بیایمان باشد دقایقی فرا میرسد که در آن به معبدی که در دسترس اوست توسل میجوید.
م.ظ.دهدزی
در زندگی لحظاتی پیش میآید که در آن زنان نیروی مافوق بشری پیدا میکنند.
م.ظ.دهدزی
قرون وسطی استادانه به کار میرفت بر دیوارها دیده میشد از آن جمله بود:
unde: In de?-homo Homini Monstrum
Astra' Castra' Nomen' Numen-
Spere aude. Flat ubi vult.
در آن میان کلمات بیمعنایی نیز از قبیل (آنانگوفاگیا) که شاید اعتراض تلخ به رژیم سخت کلیسا بود به چشم میخورد و یا پند و امثال سادهای درباره انضباط جامعهی روحانیون نظیر Cone lestem dominum terrestrem dicito dommuni بر آن نقش شده بود.
ری
آدمی هر چند بیایمان باشد دقایقی فرا میرسد که در آن به معبدی که در دسترس اوست توسل میجوید.
pardis
درس اخلاقی که از تاریخ میتوان گرفت آن است که هوسها و شهوات همواره فرجام بدی دارد!
pardis
در زندگی لحظاتی پیش میآید که در آن زنان نیروی مافوق بشری پیدا میکنند
pardis
بورژواهای پاریس به خوبی میدانستند که برای حفظ آزادی شهر تنها توسل به خدا یا تقدیم دادخواست به شاه کافی نیست، از این رو همواره در انبار عمارت شهرداری چند خمپارهانداز زنگزده آماده داشتند.
نیکو👷♀️
قطرهای شراب رنگ جام آبی را عوض میکند و برای عوض کردن خوی و رفتار جمعی از زنان زیبا نیز که مردی را در میان گرفتهاند حضور زن زیباتری لازم است.
نیکو👷♀️
او پی میبرد که انسان غیر از مطالب مورد بحث «سوربن» و اشعار «هومر» به مهر و محبت نیز نیازمند است برایش مسلم میشد که زندگی بدون عشق و محبت ارابه خشک و پرصدایی بیش نیست
م.ظ.دهدزی
تغییر شکل اندیشه بشر ملازم با تغییر شکل بیان آن است از این رو ایدهی اساسی نسلهای مختلف هرگز با مواد مشابهی ثبت نمیشود.
م.ظ.دهدزی
کتابهای خطی بسیار نااستوارند! اما بناهای باشکوه، کتاب محکمی هستند که سالیان درازی پابرجا میمانند! برای انهدام هر کتاب خطی وجود ترک مشعل به دستی کافی است، اما انهدام بناهای باشکوه فقط از دست انقلابهای اجتماعی و ارضی ساخته است.
م.ظ.دهدزی
«کتاب مایه انهدام ابنیه میشود.»
اختراع صنعت چاپ بزرگترین حادثهی تاریخ بشر و مادر انقلابها است. به این وسیله شکل بیان انسان کاملاً عوض میشود با اختراع چاپ اندیشهی بشر شیوهی کهنهای را به یک سو نهاده و شیوهی نوی برمیگزیند.
م.ظ.دهدزی
با استفاده از چاپ افکار بشر جاودانیتر شده و به صورت پدیدهای فرار، غیرقابل تصرف و انهدامناپذیر درمیآید. از این پس دیگر اندیشه بشر جزیی از هوای محیط است. در دورهی حکمروایی معماری، فکر انسان فقط به صورت کوه بلند بالایی از قرن به قرن دیگر منتقل میگردید، ولی اینک به صورت دستهای از پرندگان است که به سرعت برق و باد به هر طرف روی آورده و هوا و مکان را اشغال میکنند.
م.ظ.دهدزی
وقتی آتش خاموش شد، خاکستر سرد میشود.
م.ظ.دهدزی
ـ چوبهی دار ترازویی است که بر یک کفه آن انسان و بر کفهی دیگرش دنیا و مافیها قرار دارد. چه خوب است که انسانیت را برگزینم.
م.ظ.دهدزی
صدای ناقوس عصر مرا به هوش آورد، برخاستم و پا به فرار نهادم ولی هیهات! چیزی در روح من افتاده بود که دیگر نمیتوانست به پا خیزد. چیزی بر من غلبه کرده بود که یارای گریز از آن نداشتم.
م.ظ.دهدزی
آیا میدانی از آن پس میان من و کتابهایم چه چیزی حایل بود؟ تو، سایهی تو، تصویر تجلی درخشان تو که روزی در میدان از برابرم گذشته بود، ولی این تصویر رنگ دیگری داشت. تیرهتر، غمانگیزتر و تاریکتر بود درست به مانند دایره سیاهی که ناظر بیاحتیاط پس از خیر شدن به قرص خورشید تا مدتها میبیند.
م.ظ.دهدزی
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۸۴ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومان