- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بلبل
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بلبل
۴٫۳
(۵۵)
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم. جوانهای امروزی میخواهند همه چیز را درباره همهکس بدانند. آنها فکر میکنند همینکه درمورد مشکلی حرف بزنیم، آن مشکل حل میشود. من متعلق به نسل کمحرفتری هستم. همنسلهای من ارزش فراموشی را میدانند، ما فریبایی بازآفرینی را میشناسیم.
MoonRiver
«ولی عشق باید قویتر از نفرت باشه، وگرنه هیچ آیندهای برای ما وجود نخواهد داشت.»
حوریا
همیشه فکر میکردم چیزی که میخواهم این است که دوست داشته شوم و تحسین شوم. حالا فکر میکنم شاید مایل باشم که شناخته شوم.
Yasaman
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
حوریا
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
Yasaman
میگویم: «مردها داستانهارو میگن،» این درستترین و سادهترین جوابی است که میشود به سؤال او داد. «زنها با اون کنار میان. برای ما، این جنگ در سایه بود. وقتی تمام شد، هیچکس برای ما شادی نکرد، هیچ خبری از مدال یا یادبودی توی کتابهای تاریخ نبود. ما در طول جنگ، کاری رو کردیم که باید میکردیم، و وقتی جنگ تمام شد، ما تکههای باقی مونده رو برداشتیم و دوباره زندگی رو از سر گرفتیم.
ترنج
حالا میدانم که چه چیزی مهم است، و آن چیزی نیست که من از دست دادهام. چیزی که اهمیت دارد، خاطراتم است. زخمها التیام مییابند. عشق پایدار است.
ما باقی میمانیم.
Ma_Az
هرچه به پایان سالهای عمر خودم نزدیکتر میشوم، میفهمم که اندوه، مثل پشیمانی، در دی. ان. ای ما لانه میکند و تا ابد بخشی از وجود ما باقی میماند.
Judy
همواره اول کاری را انجام میداد و بعد به عواقب آن فکر میکرد، شاید به این خاطر بود که سالها حس کرده بود تنهاست.
mh.mirvakili
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
Judy
جوانهای امروزی میخواهند همه چیز را درباره همهکس بدانند. آنها فکر میکنند همینکه درمورد مشکلی حرف بزنیم، آن مشکل حل میشود. من متعلق به نسل کمحرفتری هستم. همنسلهای من ارزش فراموشی را میدانند، ما فریبایی بازآفرینی را میشناسیم.
Judy
تو برای من نور خورشیدی در تاریکی. و زمین زیر پایم.
Yasaman
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
Parinaz
درست وقتی ایزابل موهای بلند و پرپشتش را جمع کرد و در مشت گرفت، ویان گفت: «ایزابل این کار رو نکن.» ولی ایزابل عبوسانه به صورت جذاب کاپیتان خیره شد، موهایش را قیچی کرد و دسته بلند دم مانند موهای بلندش را به او داد. «فکر میکنم داشتن هر چیز زیبایی باید برای ما ممنوع باشه، مگه نه کاپیتان بک؟»
حوریا
حالا میدانم که چه چیزی مهم است، و آن چیزی نیست که من از دست دادهام. چیزی که اهمیت دارد، خاطراتم است. زخمها التیام مییابند. عشق پایدار است.
ما باقی میمانیم.
حوریا
«میدونی، من عاشق خواهرم هستم. یا میخوام باشم. آخه چطور درست وقتی درمورد چیزی توافق نداریم، این رو فراموش میکنم؟»
mh.mirvakili
ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم.
Mary gholami
در این زندگی طولانیام اگر چیزی آموخته باشم اینست که: ما در عشق مییابیم که میخواهیم چه کسی باشیم، و در جنگ میفهمیم چه کسی هستیم. جوانهای امروزی میخواهند همه چیز را درباره همهکس بدانند. آنها فکر میکنند همینکه درمورد مشکلی حرف بزنیم، آن مشکل حل میشود. من متعلق به نسل کمحرفتری هستم. همنسلهای من ارزش فراموشی را میدانند، ما فریبایی بازآفرینی را میشناسیم.
Zahra Taa
اندوه، مثل پشیمانی، در دی. ان. ای ما لانه میکند و تا ابد بخشی از وجود ما باقی میماند
LeNa
همیشه فکر میکردم چیزی که میخواهم این است که دوست داشته شوم و تحسین شوم. حالا فکر میکنم شاید مایل باشم که شناخته شوم.
Sophie
ویان مرگ را میشناخت. حزن و اندوهی که تکهتکهات میکند و تو را تا ابد شکسته رها میکند.
Sophie
«شما دخترا بخشی از نسلی خواهید بود که ادامه میده. که به یاد میاره؛ خاطرات اتفاقاتی که افتاده به راحتی فراموش نمیشن.
Sophie
شاید برای اینکه رهایش کند، بزرگترین شجاعت زندگیش را نیاز داشت.
Sophie
گذشته شفافیتی دارد که دیگر نمیتوانم در زمان حال آن را پیدا کنم.
mt
ناگهان فهمید که یک زن میتواند با یک انتخاب، همه زندگیش را تغییر بدهد و موجودیت خودش را ریشهکن کند.
mt
او نمیفهمید که عشق میتواند چه زوایای تاریکی داشته باشد، اینکه بعضی وقتها پنهان کردن عشق، چطور میتواند زیباترین کاری باشد که کسی ممکن است انجام بدهد.
حوریا
همنسلهای من ارزش فراموشی را میدانند،
mh.mirvakili
ایزابل... اون نمیدونه چطور شکست رو بپذیره. سالها خودش رو به دیوار سرد بیعلاقگی پدرم کوبید و سعی کرد علاقه اون رو به دست بیاره
mh.mirvakili
«ایزابل شکستناپذیر به نظر میرسه. اون یه پوسته فولادی داره، اما این پوسته از یه قلب مثل پشمک محافظت میکنه.
mh.mirvakili
هرچه به پایان سالهای عمر خودم نزدیکتر میشوم، میفهمم که اندوه، مثل پشیمانی، در دی. ان. ای ما لانه میکند و تا ابد بخشی از وجود ما باقی میماند.
nina61
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۴۰ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۴۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان