بریدههایی از کتاب جابهجایی دو انقلاب؛ چرخشهای امر دینی در جامعهی ایرانی
۳٫۸
(۱۷)
اگر بخواهید وضعیت اجتماعی ایران را کاملاً درک کنید چنین فرض نمایید که عدهای دور هم نشسته به یکدیگر زور میدهند و فشار وارد میسازند. هم خودشان زیر منگنه هستند هم دیگران را زیر منگنه میگذارند و تدریجاً آنان که تاب مقاومتشان کمتر است، در هم تکیده و خُرد میشوند.
1258580
از دیگر سو روشنفکران که در مواجهه با تندروریهای شیخ فضلالله و همراهانش خواستند مسئله را حل کنند، صورت مسئله را از بین بردند. ابتدا سنگ چاپ آنان را توقیف کردند. به گفته تقیزاده آنها آنجا باشند و ما هم اینجا. چون افاقه نکرد به قتلش برخاستند. پاسخ به این سؤال که شیخ فضلالله به دردِ دین به جوخه اعدام سپرده شد یا براساس آمال و اغراض سیاسی، در یک کار پژوهشی نیست اما این اتفاقهای روشن تاریخی که شاه برای بهتوپبستن مجلس به استخاره روی میآورد؛ روشنفکران برای اعدام شیخ فضل الله به تکفیر او میپرداختند؛ ملکالمتکلمین واعظ، قاتل اتابک را منجی و شهید راه وطن مینامید؛ و فرقهٔ چپگرای متأثر از تفکرات سوسیالیستی روسیه و قفقازِ دموکرات، محمدعلیشاه را با توسل به «قسم به قرآن» تهدید به قتل میکند، آیا اساساً بازتابدهندهٔ تعارضی نبود که میان شرع و عرف در دل مشروطیت ایران جریان داشت و اکنون به صورت هرجومرجی لجامگسیخته خود را نشان میداد؟
1258580
س. ج. و. بنیامین نخستین سفیر ایالات متحده امریکا در ایران درخصوص قدرت معنوی علمای مذهب و پیوند شگرف آنان با جامعه مینویسد:
سربازان گارد محافظ سفارت امریکا در تهران به من میگفتند با آنکه از طرف شاه مأمور حفاظت جان من و اعضای من شدهاند اگر حاج ملاعلی کنی (مرجع تقلید زمان) به آنان دستور دهد بدون درنگ من و اعضای سفارت را خواهند کشت؛ اگرچه علما عموماً چنین احکامی را صادر نمیکنند».
سیّد جواد
سخنان آیتالله خمینی با گفتمانی ساده و قابل فهم درحالیکه مردم با لحن خشک و گفتار رسمی محمدرضا پهلوی نمیتوانستند رابطه برقرار کنند؛ روحیهٔ سازشناپذیر او که در جریان انقلاب با هیچ گروهی ائتلاف نکرد؛ دوری از وطن که چهرهای رؤیایی از وی میساخت، همه و همه سرانجام رویارویی شاه و ملت را پدیدار ساخت و نظام سلطنتی را از بیخوبن برافکند بدون اینکه شاه آن بفهمد چرا ملت علیه او به قیام برخاسته است.
mahdi
آرو نوا مینویسد: «نادرشاه نمایندگان روحانیت شیعه را نزد خود احضار کرد و از آنها پرسید درآمدهای سرشار موقوفات چگونه به مصرف میرسد. آنها اظهار داشتند که این درآمدها به مصرف مواجب روحانیان، نگهداری مدارس و مساجد متعدد میرسد؛ مساجدی که هر لحظه در آنها صدای دعا برای پیروزی دولت در جنگ و ترقی آن بلند است. نادر پاسخ میدهد که به احتمال قوی دعای آنها مستجاب نمیشود، زیرا پنجاه سال است که مملکت رو به زوال میرود و از متجاوزان و بلواگران تقریباً شکست خورده است. اکنون هم خدا فقط اسلحه جنگجویان را لایق لطف خود دانسته؛ جنگجویانی که حاضرند جان خود را برای دفاع و شرافت مردم فدا کنند.
1984
در بسیاری از زندانها زندانیهایی بهعنوان انباردار، اموال کلیه زندانیان را جمع میکنند و به هرکس به اندازه احتیاجش میدهند و بسا که مازادش را هم به پاسبان ببخشند. کاری را که در زندان میشود کرد، در خارج از زندان نیز ممکن است.
Travis
این کتاب در پاسخ به یک پرسش ساده نوشته شد. چرا در جامعه سنتی و عقبمانده ایرانی دوره قاجاریه، انقلابی مدرن و در جامعه نوشدهٔ ایرانی دوره پهلوی، انقلابی مذهبی رخ داد؟ مگر نه این است که با تغییر فرماسیونهای اجتماعی از سمت جامعه دهقانی به شیوه تولید سرمایهداری نقش مذهب کمرنگ میشود؟
سیّد جواد
در سال ۱۲۸۳ شمسی وزیر امور خارجه روسیه به وزیرمختار جدید آن کشور در تهران میگوید: «محافظت از تمامیت قلمرو شاه مهمترین هدف ما است. ما بدون آنکه خودمان ادعاها و مطالبات ارضی داشته باشیم به قدرتهای دیگر نیز چنین اجازهای نمیدهیم و به این ترتیب بهتدریج تمام نقاط ایران را زیر سلطه خواهیم آورد، بیآنکه علائم ظاهری استقلال آن را نقض کنیم یا به ساختار داخلیاش دست بزنیم».
1984
توماس هربرت در سفرنامه خود مینویسد: مردم این عهد نیز همچون پادشاه خویش به شرابخواری عادتی عجیب داشتند. وی در سفری به شیراز مینویسد: «میان ایرانیان و ترکان تفاوت بسیار است. ترکان بهواسطهٔ قوانین شرعی از نوشیدن مسکرات اجتناب میکنند و آن را پنهانی مینوشند اما ایرانیان کنونی (به همان شیوه قدیم) به افراط و در ملأ عام میگساری میکنند. این امر سابقهای طولانی دارد. آنطور که پلوتارک در زندگینامه اردشیر مینویسد ایرانیان به افراط شراب مینوشیدند و عاشق جادو بودند».
1984
گوبینو که در دوره ناصرالدینشاه از ایران دیدن کرده است مینویسد:
عادت به رباخواری لجامگسیختهها، قرضهای دائمی، تدابیر نامشروع، بیاعتمادی و زرنگیهای ماهرانهْ ایرانیان را بهشدت سرگرم میکند ولی به افزایش سطح اخلاقی آنان کمک نمیکند. زندگی همه افراد این ملت دائماً به تحریک و دسیسه میگذرد. هیچکس فکری جز این در سر ندارد که به هر وسیلهای شده است از زیر بار تعهداتش شانه خالی کند. اربابان حقوق نوکرانشان را نمیپردازند. نوکرها نیز تا بتوانند از ارباب میدزدند. دولت به کارمندانش حقوق نمیپردازد و به جای پول به آنها قبض (حواله) میدهد و کارمندان نیز مال دولت را میدزدند و رشوه میگیرند. سرتاپای سلسلهمراتب اجتماعی آکنده از تقلب بیاندازه و بیحد و حصر است.
جواد
گوبینو که در دوره ناصرالدینشاه از ایران دیدن کرده است مینویسد:
عادت به رباخواری لجامگسیختهها، قرضهای دائمی، تدابیر نامشروع، بیاعتمادی و زرنگیهای ماهرانهْ ایرانیان را بهشدت سرگرم میکند ولی به افزایش سطح اخلاقی آنان کمک نمیکند. زندگی همه افراد این ملت دائماً به تحریک و دسیسه میگذرد. هیچکس فکری جز این در سر ندارد که به هر وسیلهای شده است از زیر بار تعهداتش شانه خالی کند. اربابان حقوق نوکرانشان را نمیپردازند. نوکرها نیز تا بتوانند از ارباب میدزدند. دولت به کارمندانش حقوق نمیپردازد و به جای پول به آنها قبض (حواله) میدهد و کارمندان نیز مال دولت را میدزدند و رشوه میگیرند. سرتاپای سلسلهمراتب اجتماعی آکنده از تقلب بیاندازه و بیحد و حصر است.
جواد
گوبینو که در دوره ناصرالدینشاه از ایران دیدن کرده است مینویسد:
عادت به رباخواری لجامگسیختهها، قرضهای دائمی، تدابیر نامشروع، بیاعتمادی و زرنگیهای ماهرانهْ ایرانیان را بهشدت سرگرم میکند ولی به افزایش سطح اخلاقی آنان کمک نمیکند. زندگی همه افراد این ملت دائماً به تحریک و دسیسه میگذرد. هیچکس فکری جز این در سر ندارد که به هر وسیلهای شده است از زیر بار تعهداتش شانه خالی کند. اربابان حقوق نوکرانشان را نمیپردازند. نوکرها نیز تا بتوانند از ارباب میدزدند. دولت به کارمندانش حقوق نمیپردازد و به جای پول به آنها قبض (حواله) میدهد و کارمندان نیز مال دولت را میدزدند و رشوه میگیرند. سرتاپای سلسلهمراتب اجتماعی آکنده از تقلب بیاندازه و بیحد و حصر است.
جواد
«حکومتهای دیگر فقط در امور اجتماعی و سیاسی مردم خود دخالت میکنند و کاری به امور شخصی مردم ندارند»؛ میگوید:
به این حکومتها ربطی ندارد هرکس توی خانه خودش هر کاری میکند. اگر در خانه خودش هم قماربازی بکند چکار دارد، اگر بله بیاید خلافِ مثلاً نظم به جا بیارد آن وقت حکومتها میآیند سراغش. اسلام همان در منزل خودتان که خلوت هستید آنجا با شمار کار دارد، در توی عائلهتان که چند نفر هستید باز کار دارد. شما میآیید توی همسایهتان با شما نسبت به همسایهتان کار دارد، با همشهریتان باز کار دارد، با هممذهبیهاتان هم همه اینها را آداب دارد یعنی اسلام اینطور نیست که مثل حکومت اسلامی فقط حکومت باشد، اسلام یک صورتش حکومت است، یک ورقش باب حکومت است... یک طرف دیگر باب ساختن این انسان است از حیث معنویات.
mahdi
آنچه درحقیقت درونمایهٔ شعر فارسی را در دو دهه پایانی نظام سلطنتی شکل داد، خستگی مفرط از مدرنیته و بنیانهایش بود و انسان ظاهرشده در شعر شاعران این دوره، انسانی معترض و عصیانگر علیه زندگی مدرن بود...
Travis
داستان از این قرار است: مذهب شیعه در ابتدای شکلگیری خود مذهبی درونی و رازورانه بود؛ اما بهتدریج با گسترش مناسک شیعی و غلبه بُعد شعائری آن بر مجموعه باورداشتها، در دوره صفویه، منجر به تغییر و تحول در بنیانهای مذهب شیعه شد. در جریان این تحول بهتدریج آموزههای شیعی به سمت سیاست و اجتماع کشیده شد و از عرفان و اندیشههای صوفیانه فاصله گرفت. در طی دوره صفویه، دستگاه دینی شیعه قوّت گرفت و بهتدریج قدرت علما همردیف با قدرت پادشاهان جلوهگر شد. پادشاهان رؤسای دولتی مستأصل و درمانده شدند و علما سروران اجتماعیشدند که اغلب امور اجتماعی را در اختیار گرفتند.
1984
علاوه بر ساختار و تشکیلات پیچیده قومی و محلی که باعث ناتوانی دولت در کارویژههای نفوذ، کنترل و تخصیص منابع میشد، رهبران مذهبی نیز مانع عمدهای به شمار میآمدند. رهبران مذهبی تا پیش از تشکیل دولت صفوی نیز از قدرتی مثالزدنی در جامعه ایرانی برخوردار بودهاند؛ اما تشکیل دولتی برپایه مذهب شیعه قدرت علمای شیعه را افزون بخشید. علمای مذهبی در سرتاسر دوران برآمدن صفویان تا انقلاب مشروطه اگرچه قدرت سیاسیشان کم و افزون میشد؛ اما کارویژههای مهمی از قبیل معاملات، ازدواج، حل نزاع، تقسیم ارث و... را برعهده داشتند و به تعبیری این امور همه احوال مردم را دربرمیگرفت.
1984
اغلب تاریخنگاران علیرغم خودکامگی شاهعباس، دوره فرمانروایی او را از گذشتگان و جانشینان خود پررونق دانستهاند. بهطوری که جان فوران حتی میگوید ایران در زمان شاهعباس امپراتوری بزرگتر از تزار روسیه، عثمانی و هندوستان بود. درحالیکه همچنانکه عباس امانت بررسی کرده است پادشاه نیرومندی همچون ناصرالدینشاه در توازن میان قدرتهای سیاسی با شکست روبهرو میشد.
1984
«شاهعباس پادشاهی سختگیر بود و از آنجا که این سختگیری با خودکامگی توأم شده بود، گاه از محدوده تأمین مصالح قدرت سیاسی فراتر میرفت. سختگیری شاهعباس در فرمانروایی و کشورداری تا حدی بود که حتی فرزندان خود را کشت یا کور کرد. او شهره شدن سرداران و بزرگان کشور را بههیچوجه تحمل نمیتوانست کرد و اگر از آن میان کسی پرآوازه میشد بر او حسد میبرد و به بهانهای او را از میان بر میداشت».
1984
شاید همین استنادکردنها به اصول قانون اساسی بود که عینالسلطنه را واداشت بنوسید:
حکمای فرنگستان این قوانین را دانهدانه و مادهبهماده جاری کردند چنانکه همهکس میداند، اما عقلای مملکت ما اولاً «لفظ» مشروطه را باعث علم و ثروت و آبادی و غیره و غیره دانسته است و ذلت شاه و قدرت خود را باعث همهچیز و همین قدر که قوانین فرانسه یا دولت دیگر را ترجمه کرده و به صحه شاه رسانیده چاپ کرده به مردم {عرضه} دارند تمام کارها درست و اصلاح میشود. کسی نمیگوید این قوانین بد است اما هر مادهای موقعی داشت که انشاءالله بدهند نه آنکه یک مرتبه روی مردم را باز کرده مملکت را هرجومرج کنند. (ت
کاربر ۲۲۲۴۹۳۴
بهرغم آنکه پهلویها تلاش میکردند جامعه ایرانی را با شتاب به سمت مدرنیته سوق دهند، اما انگبین صفرا افزود و در برابر جامعهای که در برابر آمال مدرنیته و دستاوردهایش احساس گناه میکرد در هم شکست؛ بنابراین یک وارونگی بزرگ تاریخی در جامعه ایران رقم خورد. به نحوی که انگار جامعه ایرانی مسیری برعکس پیمود. منطق تحلیلهای اجتماعی به ما میگوید: «ابتدا میبایست انقلاب اسلامی رقم میخورد، سپس رضاشاه به ظهور میرسید و سرانجام انقلاب مشروطه با آمالهایش هویدا میشد؛ اما مردم ایران جهتی عکس پیمودند». کدام منطق این جابهجایی تاریخی را توجیهپذیر میسازد؟
1984
سوم؛ روحانیت ازجمله مهمترین مخالفان جمهوریخواهی در ایران بوده است، اما سرنوشت تاریخی ایران این بود که نخستین حکومت جمهوری در ایران توسط روحانیون رقم بخورد. در طول دورههای دراز صفویه و قاجاریه و حتی دوره فترت میان این دو، روحانیت مفسّر سلطنت و سلطنت مقوّم دیانت بوده است.
1984
برپایه گزارههایی که درباره مذهب و جامعه مفصلبندی شده است، استدلال کردهام که مذهب شیعه به مرور زمان و در کشاکش قدرت و تاریخ به سمت اجتماعیشدن پیش رفته؛ به نحوی که با وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ به آخرین مرحله از تجلی اجتماعی خود رسید. کنترل مستقیم قدرت توسط مذهبی که در ابتدای راه، حکومت غیرمعصوم را جایز میشمرد ازجمله ثمراتی است که این تجربه بزرگ فراهم آورد
1984
به گفته فروید خدایان و مذهب کارکردی جبرانکننده دارند. آنها بر این باورند که خداوند محرومیتهایی را که فرهنگ بر اثر سرکوبی و تنظیم کششهای غریزی بر آنها تحمیل میکند، جبران میسازند بنابراین دین کاملاً با اخلاق عجین است.
دین با ارائه تصویری از نظم جهانی که در آن هر چیز معنایی دارد و سر جای خودش قرار گرفته و هیچچیز خودسرانه و تصادفی نیست، نقش جبرانکنندهاش را ایفا میکند. همه گناهان در درازمدت در مواقع مقتضی مکافاتشان را دریافت خواهند کرد. کنشهای این افراد نظم اخلاقی را بیاعتبار و نابود نمیسازد. بدون این باورداشت نظم اخلاقی فرو میریزد.
1984
قدرتهای بزرگ عمدتاً تلاش داشتند تا به صورت نامحسوس در عرصه سیاسی ایران نفوذ کنند. چنین تلاشی در دربار صفویه آغاز شد و در دوره قاجاریه فزونی گرفت؛ چنانکه در طی دوره سلطنت ناصرالدینشاه، استقرار روابط حسنه با دو کشور انگلستان و روسیه با مشقتهای سیاسی فراوانی همراه بود و ناصرالدینشاه قبول کرده بود که دوام سلطنتش منوط به تواناییاش در جلب رضایت دو همسایه قدرتمند در امور داخلی و خارجی است.
1984
شواهد تاریخی فراوانی در دست است که نشان میدهد اسماعیل بهعنوان «ولی» بر مسند قدرت قرار گرفت. افزودن نام اسماعیل به اذان بهعنوان ولیالله شاهدی بر این مدعاست.
1984
دیدگاه شاهعباس اول به مذهب پررمز و راز است. از منظری سیاسی وی بعد از سرخوردگی از قزلباشها به جنبش نقطوی روی آورد اما مدتی بعد آنان را نیز سرکوب کرد. همچنانکه از نقطه نظر شخصی، او رفتار دوگانه و پر از رمز و رازی را در پیش گرفت. ازیکسو خود را بنده شاه ولایت عباس یا کلب آستان علی نامید و پای پیاده به مسافرت به مشهد رفت اما در همان حال روز بیستویکم ماه رمضان در حضور سفیر روسیه شراب نوشید تا قدرت خود در مقابل رعایای خویش به پادشاه آن کشور به اثبات برساند و یا برخلاف آموزههای دینی، علمای دربار را مجبور ساخت تا عمه زیبارویش را به عقد او در آورند.
1984
در دوره شاهعباس سیاحانی همچون «دلاواله» از مراسم سنگزنی نیز سخن گفتهاند. براساس گزارش وی دستههای عزاداری درحالیکه سنگ به دست داشتند به زد و خورد میپرداختند و مرتب تکرار میکردند، حسین، حسین، حسین، حسین. کوتف این مراسم را در ده روز محرم مشاهده کرده است.
1984
ایرانیان به احکام نجوم سخت معتقدند، و هرچه از نیک و بد پیش آید در نتیجه گردش موافق یا مخالف اجرام سماوی میپندارند. هر زمان دو ستاره که به اعتقاد آنان سعد است به هم نزدیک شوند، ساعت خوبست، و هر وقت دو ستاره نحس کنار هم افتند ساعت نحس است. آنان با اینکه از قدیمترین زمان به داشتن دانش و هنر شهره آفاق بودهاند به بسیاری از خرافات و اوهام که زاییده جهل و نادانی است اعتقاد کلی دارند؛ چنانکه در جوامع بشری زمان حال هیچ ملتی به قدر آنان معتقد به سحر و جادو و طلسم و تعویذ نیست. در نظرشان هر روز ممکن است سعد یا نحس باشد.
1984
ملت ما کل ارباب خدمت را و کل ارباب مناصب سلطنت را اهل ظلمه میشمارند. مادامی که این اعتقاد در نیت ملی باقی است، مغایرت باطنی فیمابین ملت و سلطنت جاوید است... سبب این مغایرت فیمابین ملت و سلطنت علماست. علما در امزجه و طبایع مردم آنقدر تصرف دارند که مردم بلابحث و ایراد به حرف ایشان گوش میدهند و از سلطنت باطناً تنفر میورزند. سبب آنکه علما مرجع ناسند و آیا به چه سبب مرجع ناس شدهاند به سبب آنکه امر مدافعه که اعظم شروط سلطنت است در دست ایشان است و حوایج مردم از علما رفع میشود و سلطنت امر عارض است. درحقیقت عمّال سلطت نسبت به علما به منزله چاکرانند که باید احکام ایشان را مجری دارند...
1984
تقریباً بیشتر محققان در این نکته اشتراک نظر دارند که سهم دهقانان و روستاییان در انقلاب اسلامی عملاً قابل چشمپوشی است. واقعیت هم همین است. بدون شک زندگی دهقانان مشقتبارترین زندگی قشرهای اجتماعی در ایران بوده اما همواره ممکن است رابطه مستقیمی میان رنج آدمیان و اعتراض آنان وجود نداشته باشد. جیمز فریزر که در قرن نوزدهم به خراسان ایران سفر کرده مینویسد: هیچ طبقهای از مردمان نیست که وضعشان از کشاورزان و زارعان زمین در ایران، تصویری غمانگیزتر از ستم و بیدادگری را نشان دهد. آنان پیوسته تحت نظام زورگویی و بیعدالتی زندگی میکنند و هیچ راه فراری هم از آن ندارند
1984
حجم
۴۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۴۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
قیمت:
۱۶,۵۰۰
تومان