- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب باخ
- بریدهها
بریدههایی از کتاب باخ
۳٫۰
(۲۲)
روحالله گفت:
یعنی توی این مملکت فقط شما بیدارید، بقیه خوابند؟
نمیدانم روحالله میخواست عمو را به حرف بیاورد یا قصد دیگری داشت... عمو توی همان حالت گفت:
آن سالی که جنگ شد، فرض ما این بود که همه خوابند. اینجوری کارها انجام میشود، وقتی فرض بگیری همه خوابند.
Aa Sharifi
فکّه اسم عام این منطقه است. اینجایی که من ایستادهام اسم دیگری دارد. بلدچی این اسم را به بچههای اطلاعات عملیات گفته بود. اینجا اسمش قبورالابطال بود، یعنی مقتل دلیران...
شهید زهره بنیانیان
یاد مانور افتادم. روحالله با بچههای بسیج رفته بود مانور. کلاشینکف دستش بود با فشنگ واقعی. روحانی از سازمان آمد. جیالایکس ترمز زد. توی بیابان قم بود. یکی از سربازها آمد در جیالایکس را باز کرد. روحانی بسیج پیاده شد. روحالله رفت جلو. گلنگدن را کشید. به روحانی بسیج گفت:
برو تو جیالایکس.
رفت توی جیالایکس. گفت:
حالا پیاده شو.
روحانی پیاده شد. روحالله خشاب را درآورد. اسلحه را تحویل داد. گفت:
انقلاب کردیم که دیگر کسی برای کسی در باز نکند.
rez1.314
این قاعدهاش است. هر کس میرود سراغش فکر میکند دیر آمده. نگران نباش. هزاران سال میگذرد. همه توی دیریم الان.
Mahtab
شبها به دلیل علاقهٔ روحالله به آهنگهای باخ، از بلندگوی بالای نفربر باخ پخش میکردیم. بنده خدا باخ فکر نمیکرد روزی آهنگهایش از چنین جایی پخش شود؛ تویشان پرلودها و فوگها هم بودند. انگار که ساعت دوازده شب نسیم وزیده باشد در دانشگاه؛ اینطور باخ به جسم و روحمان میخورد.
Mahtab
شبها به دلیل علاقهٔ روحالله به آهنگهای باخ، از بلندگوی بالای نفربر باخ پخش میکردیم. بنده خدا باخ فکر نمیکرد روزی آهنگهایش از چنین جایی پخش شود؛ تویشان پرلودها و فوگها هم بودند. انگار که ساعت دوازده شب نسیم وزیده باشد در دانشگاه؛ اینطور باخ به جسم و روحمان میخورد.
Mahtab
ولی شبش همه چیز به هم ریخت؛ یعنی عموابراهیم برنامه را به هم ریخت و به هم ریختگی تا امروز هم ادامه داشته است و خدا میداند کی درست شود.
Mahtab
گفته بود: «صدای آوینی بوی آشتی میدهد.»
• Khavari •
حکومت به اسم حزباللهیها تشکیل شده، پس آنهایی که ادّعا میکنند اینجوریاند باید از همهٔ سادهتر زندگی کنند. ساده یعنی مصرف پایین و در سطح مردم سطح پایین.
کاربر ۲۹۲۱۱۹
هر نوع تشابهی تصادفی نیست، اتفاقی شاید
محمدمهدی
جنگ برای شما یعنی عقاب صحرا و باخ باخ... یعنی کشتن و گردوخاک کردن. دیگر به این کاری ندارید که همین مردمی که برایشان جنگیدید، آب ندارند بخورند. اولویتها را درک نمیکنید.
محمدجواد
آن سالی که جنگ شد، فرض ما این بود که همه خوابند. اینجوری کارها انجام میشود، وقتی فرض بگیری همه خوابند.
محمدجواد
شهدا هم خالباز بودند. نبودند که دستچین نمیشدند.
محمدجواد
علی باطلی را که به حق تمسّک کند میزند، چه برسد به ما که به باطل تمسّک کردیم...
محمدجواد
یادت باشد هیچ وقت هیچ مادر شهیدی را به مراسمی نبری. اگر میخواهی ادای احترام کنی، خودت برو خانهشان.
کنارش ایستادم و چشم از صورتش برداشتم و به همانجایی نگاه کردم که او نگاه میکرد:
چرا روحالله جان؟
چون مادر شهید را جوریْ جنسِ مراسمت میکنی.
من ینتظر
حجم
۱۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۱۶۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰۷۰%
تومان