بریدههایی از کتاب رفته، عزیزم، رفته
۴٫۱
(۱۱۲)
ما ثروتمندترین و پیشرفتهترین تمدن در طول تاریخ هستیم و نمیتونیم از نابود شدن یه بچه توی یه وان حموم توسط سهتا روانی جلوگیری کنیم. چرا؟»
alireza
اون تا مدتها خیلی میترسی
Motahareh.S
در این کشور روزانه گم شدن صدوبیستوسه کودک گزارش میشود.
از این میان، بخش زیادی مربوط به ربوده شدن توسط یکی از والدین است که از دیگری جدا شده
min
مهم نیست که کسی ظاهر خود را چقدر خوب ساخته باشد، چون به هر حال باطنش پدیدار خواهد شد.
حــــ♡ـــــدیث
طبق تجربههایی که با زنان داشتم، اگر مدتی با یک زن صمیمی شوید، معمولاً اولین چیزی که در او نادیده خواهید گرفت زیباییاش است.
samira
پل را دیدیم که پشت لکسوس آر ایکس ۳۰۰
Motahareh.S
تجاوز یه تخلف لحظهاییه. آدم رو از درون میسوزونه و اون لحظهای که داره اتفاق میافته آدم رو تبدیل میکنه به هیچ؛
Mitra
«حرفهای اون مادرها رو شنیدی. نحوهٔ برخوردش با ناپدید شدن دخترش رو دیدی. شرط میبندم که هر روز آماندا رو اذیت میکرده، منظورم خشونت و تجاوز نیست، بلکه با بیعاطفگی نسبت بهش، این کار رو میکرده. اون داشت مثل آرسنیک بچه رو از درون نابود میکرد. آره هلن دقیقاً مثل آرسنیک عمل میکنه.»
Mitra
حتی اگه زندگی من خوب باشه، باز هم دنیا هنوز یه جای مزخرف و پر از آدمهای شیطانصفته. میفهمی؟
anis maysami
«گاهی اوقات. آدم میتونه توی مغزش فرو کنه که یکی رفته، اما توی قلب آدم هیچوقت کاملاً... همهچیز حل نمیشه.»
Negin
هنگامی که اکثر مردم دنیا بیدار هستند آنها خواباند و هنگامیکه اکثر مردم خواباند آنها بیدارند
.
بوی هوای بیرون که از پنجره داخل میآمد، مرا به یاد دوران نوجوانیام انداخت، روزهای طولانی و آسانی که به شبهایی طولانی و آسان ختم میشدند.
Roya
سکوت مرگ که با خود یک قطعیت نیز به همراه دارد؛ سکوتی است که میدانید باید به آن عادت کنید؛ اما سکوت ناشی از گم شدن یک کودک چیزی نیست که دلتان بخواهد به آن عادت کنید؛ از قبول آن خودداری میکنید و به همین دلیل در مقابلتان فریاد سر میدهد.
سکوت مرگ میگوید، بدرود. سکوت گمشده میگوید، مرا پیدا کن.
mahboob
اما هنوز هم هر روز در لحظاتی به انجی نگاه میکنم و از درد شیرینِ چشم دوختن به او، سوزشی کشنده در قفسهٔ سینهٔ خود حس میکنم.
با لبخند گفت: «چی؟»
بهآرامی گفتم: «هیچی.»
به من زل زد و گفت: «من هم دوستت دارم.»
«واقعاً؟»
«آره، واقعاً.»
elham1395
انجی گفت: «آخرین باری که خوابیدین کی بوده؟»
لبخند محوی زد و گفت: «اگه چرت زدنهای کوتاهم رو حساب نکنم، چند روزی میشه که نخوابیدم.»
رابرت
ستوان دویل و رئیس پلیس کوئینسی مانند دزدها عمل میکردند ـهرکدام در ماشین خود و در حالی که چراغهای ماشین خاموش بودند، در تاریکی دور معادن میچرخیدند.
پل گفت: «دعا کنیم که با هم تصادف نکنن.»
Mitra
به این فکر کردم که چرا باید به یک بچهٔ هشتساله اجازه داده شود به اندازهای در این دنیا زندگی کند که مجبور شود چنین اتفاقات وحشتناکی را در آن تجربه کند.
به مجسمهٔ مسیح نگاه کردم که بالای پرستشگاه طلایی دستان خود را کامل باز کرده بود.
بهآرامیگفتم: «یه بچهٔ هشتساله. این رو توضیح بده.»
نمیتونم.
نمیتونی یا نمیخوای؟
جوابی داده نشد. خدا همیشه میتواند ساکت بماند.
Mitra
انجی گفت: «پس اینجا بودنش منطقییه.»
بروسارد که چشمانش بر روی آینه ثابت مانده بودند، گفت: «برای چی؟»
محدثه
مدرسهها هیچ کاری انجام نمیده.»
من گفتم: «عمومیها نمیدن.»
«عمومی؟ به احمقهایی که این روزها از مدارس خصوصی خارج میشن، یه نگاه بنداز. تا حالا با یکی از اون عوضیها حرف زدی؟ ازشون بپرسی اخلاق چیه، میگن یه مفهوم. ازشون بپرسی نجابت چیه، میگن یه کلمه. به تمام این بچهپولدارها نگاه کن که به خاطر فروش مواد مخدر با معتادهای پارک مرکزی درگیر میشن. مدرسهها هیچ کاری انجام نمیدن چون والدین هیچ کاری انجام نمیدن، چون والدین اونها هم هیچ کاری انجام ندادن و هیچکس هیچ کاری انجام نمیده،
samira
«گاهی اوقات. آدم میتونه توی مغزش فرو کنه که یکی رفته، اما توی قلب آدم هیچوقت کاملاً... همهچیز حل نمیشه.»
مریم طباطبایی
تمام شب رو گریه میکرد. فکر کنم به خاطر این گریه میکرد که شاید بتونه غم خودش رو کمتر کنه
رابرت
حدود دو سال بود که با انجی زندگی میکردم. تا جایی که میدیدم بیشتر از من به پوشش خود اهمیت نمیداد، اما من پیراهنهایی داشتم که بهنظر میرسید نیم ساعت پس از خریدنشان، ماشین از رویشان گذشته، اما او جورابهایی از دوران دبیرستان داشت که هنوز کاملاً نو بهنظر میرسیدند. زنان و لباسهایشان معمولاً من را به این صورت شگفتزده میکردند، اما اینیکی از آن اسراری بود که هیچگاه نتوانسته بودم حل کنم
Mitra
ما مردم بوستون خشک هستیم و خیلی به اطراف خود اهمیت نمیدهیم، اما برای یک جای پارک آدم نیز میکشیم.
گوتییرز و مولن و چند جانور دیگری که طی روزهای آینده آنها را تعقیب کردیم، این مشکل را نداشتند. هر زمان و هر جایی که میخواستند و برای هر مدتی که دلشان میخواست، پارک دوبل میکردند.
Mitra
در سنین پایینتر و بهعنوان فرزند مردی مشروبخوار که قسم میخورد هیچگاه لب به مشروب نمیزند، قسم خوردم که در مقابل مهرهٔ قرمز، سردی خون و تمایل به یکنواختی صدا مقاومت کنم. انتخابی که همیشه معتقد بودم ما را از حیوانات متمایز میکند. یک میمون نمیتواند کنترل کردن اشتهای خود را انتخاب کند، یک انسان میتواند. پدر من در برخی لحظات ترسناک، تبدیل به حیوان میشد. من از اینگونه بودن امتناع کردم.
samira
انجی چطور میتوانست این کار را انجام دهد، همیشه برای من جالب بود ـدر تماس و دوست بماند، و مردی را که دو سال پیش دور انداخته مجبور کند برایش کاری انجام دهد. من اگر خوششانس بودم میتوانستم به دوستدختر سابقم زنگ بزنم و توستر خود را از او پس بگیرم. شاید لازم باشد که بر روی تکنیکهای جدایی خود کار کنم.
Mitra
ریچل میگوید مقیاس سنجش یک شخص، مردن نیست.
یک نفر میپرسد پس مقیاس سنجش یک شخص چیست؟
ریچل میگوید کشتن.
سکوتی در بار حکمفرما میشود و تمام مردان به ریچل خیره میشوند، صدای آرامش با آنچه درون چشمانش دیده میشود، همخوانی دارد، چیزی که اگر کسی از نزدیک به او نگاه کند، میتواند باعث آشفتگیاش شود.
zaynab bayat
«همونطور که میبینین احتمالاً به این دلیل که معادن راههای فرار ناپایانی دارن، اونجا رو انتخاب کردن.»
پل زیر لب گفت: «ناپایان، چه کلمهٔ خوبی.»
Mitra
طبق تجربههایی که با زنان داشتم، اگر مدتی با یک زن صمیمی شوید، معمولاً اولین چیزی که در او نادیده خواهید گرفت زیباییاش است. در اصل میدانید که این زیبایی وجود دارد، اما مقدار ظرفیت احساسی شما با توجه به این نکته که میتواند شما را ازخود بیخود کند، کاهش مییابد، آن هم در حالی که از آن لبریز و شگفتزده است
elham1395
«هیچوقت نمیشه مردم رو شناخت، مگه نه؟ فهمیدن مردم، امکانپذیر نیست. نمیشه درک کرد که چه چیزی باعث میشه کارهایی رو که انجام میدن انجام بدن. نمیشه مثل اونها فکر کرد. اگه روش فکر کردنشون مثل روش فکر کردن تو نباشه اونوقت با عقل جور درنمیآد. درسته؟»
Violette
«مردمی که آزار دادن دیگران رو انتخاب میکنن، نمیتونم درک کنم. منظورم مردمی نیستن که جواب خشونت رو با خشونت میدن. تو این مورد همه به یه اندازه گناهکارن. منظورم مردمی هستن که بدون هیچ انگیزهای بقیه رو آزار میدن. مردمی که از زشتی لذت میبرن. مردمی که دلشون میخواد همه رو غرق در کثافت خودشون کنن.»
Zeinab
حجم
۳۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
حجم
۳۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان