بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عاشقانه ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب عاشقانه ها

بریده‌هایی از کتاب عاشقانه ها

امتیاز:
۳.۹از ۳۱ رأی
۳٫۹
(۳۱)
سَرَت را قدری بیاور جلو تا باز هم آهسته‌تر بگویم: بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، مُعتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلماتِ مُرده، تو را در خود غرق‌کنند و فروببرند. تو در کوچه‌ها انسان خواهی‌شد نه در لابه‌لای کتاب‌ها.
maryam_z
کاری‌کُن که با آن‌ها حرف‌بزنی. فهمیدن کفایت نمی‌کند
دلتنگِ ماه
تو به آوازِ گرگ‌ها عادت می‌کنی.
یك رهگذر
من پیش از این بارها گفته بودم که التماس شُکوه زندگی را فرو می‌ریزد. تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
دلتنگِ ماه
میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آن‌کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد.
حکیمی
بازگشت، مَحَبّت را خراب نمی‌کند
دلتنگِ ماه
لبخند بزن دختر! آن گنجشک‌ها را نگاه‌کُن و لبخند بزن! این عکس، صدها سال خواهدماند.
یك رهگذر
من تو را عاشقم نه خاطراتت را
حــق پرســت
انسان، در این راهِ دراز با این کولبار سنگین حقّ است که گهگاه، در اعصاب و عضلاتِ خود احساس کوفتگی کند. عیبی نیست. مُهم این است که بتواند جایی برای نشستن، سفره گستردن، سر بر بالشِ محبّت نهادن، به تحلیلِ عللِ درد و خستگی پرداختن انتخاب کند، و بعد، زنده‌تر از پیش، تازه‌نفس، سرشار، حرکت‌کند. عظمت، در یکنواختی حرکت نیست، در تداومِ حرکت است، در باقی‌ماندنِ میل به حرکت، در ایمان به حرکت، و بازگشتِ به حرکت.
maryam_z
من هرگز نمی‌گویم در هیچ لحظه‌یی از این سفرِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من می‌گویم: به امیدْ بازگردیم قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند.
حــق پرســت
تو هرگز به‌خاطر وطنی که به عادتِ دوست‌داشتنش مُبتلا شده‌یی، به‌جان نخواهی‌جنگید.
Ali Yeganeh
تا شکنجه هست، هیچ نقطه‌یی از جهان اَمن نیست.
حــق پرســت
عزیز من! زندگی، بدون روزهای بَد نمی‌شود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم. امّا، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو می‌ریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان می‌شکنند، و درختْ استوار و مقاوم برجای می‌ماند. عزیز من! برگهای پاییزی، بی‌شک، در تداوم‌بخشیدن به مفهومِ درخت و مفهوم‌بخشیدن به تداومِ درخت، سهمی ازیادنرفتنی دارند...
شاعر آیینه‌ها
کودک، عاشقِ مادر نیست، محتاجِ مادر است. عشق، احساسی و کلامی کودکانه نیست.
حــق پرســت
نمازی که از روی عادتْ خوانده‌شود، نماز نیست، تکرار یک عادت است:
n re
هرگز به من نگفتی که زیر کوهی از کتاب دست‌وپا می‌زنی؛ وَاِلّا برای زندگی با تو، شرطِ ترکِ اعتیاد می‌گذاشتم. تو زندگی را خوانده‌یی، لَمس‌نکرده‌یی. تو در طول و عرضِ خاکِ مُقدّسِ زندگی راه نرفته‌یی، فقط زندگی را وَرَق‌زده‌یی و بَر زندگی حاشیه نوشته‌یی. جنگلِ تو کاغذی‌ست، تفنگِ تو کاغذی، اعتقاد تو به مردم، اعتقادی کاغذی و پارگی‌پذیر. تو، عطرها را خوانده‌یی، دشت‌ها را خوانده‌یی، نگاهِ مُلتمسِ بچّه‌ها را خوانده‌یی... کتاب، عاشق نمی‌شود، آواز نمی‌خوانَد، پای نمی‌کوبد، به دریا نمی‌زَنَد، دردِ مردُم را حس‌نمی‌کند...
زهرا۵۸
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه می‌دانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
mjr0924
گُل، مثل دریا، تو را در خود غرق می‌کند.
حــق پرســت
یک کندو عسل، به‌قدرِ یک قطره محبّت شیرین نیست.
hiba
کدام دیر؟ کدام دیر عزیز من؟ برای عاشق، زمان وجود ندارد تا حضورش باعث‌شود که دیر یا مختصری دیر به قرارگاه برسد. من هزارسال است که زیر باران ایستاده‌ام؛ در برابر کعبه، زیرِ تیغِ برهنهٔ آفتاب؛ در سنگر، به انتظارِ لحظهٔ موعودِ جاری در تمامی لحظه‌ها؛ در تَنِ توفان، بر فراز بلندترین امواج
حــق پرســت
احتیاط باید کرد. همه‌چیز کهنه می‌شود، و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز. بهانه‌ها جای حسّ عاشقانه را خوب می‌گیرند. اینطور است. همیشه هم اینطور بوده.
حــق پرســت
هرچه شهری بزرگ‌تر باشد، روحِ انسان‌های ساکن در آن شهر کوچک‌تر می‌شود و مصرفی‌تر. کوه‌ها را دریاب! دشت‌ها، جنگل‌ها و دریاها را دریاب! در حاشیهٔ دشتی بنشین، کنارهٔ کویری را بپیما، تَن به دریا بسپار، ارتفاعی را زیرپا بیاور، شاید بتوانی از راهِ تزکیهٔ روح، شهرها را هم نجات‌بدهی؛ و بچّه‌ها را.
شاعر آیینه‌ها
مرا تصدیق‌کنی یا انکار، مرا سرآغازی بپنداری یا پایان، من در پایانِ پایان‌ها فرو نمی‌روم. مرا بشنوی یا نه، مرا جست‌وجو کنی یا نکنی، من مَردِ خداحافظی همیشگی نیستم. بازمی‌گردم؛ همیشه بازمی‌گردم.
n re
نفرین، بی‌ریاترین پیام‌آور درماندگی‌ست.
مسلم عباسپور
چقدر تأسّف‌انگیز است ویران‌شدن چیزی که خوبْ‌بودنش را مؤمنیم.
hiba
یک ملّت همیشه می‌تواند خوشبخت‌تر از آنچه هست باشد؛ امّا برای فرد، خوشبختی، حدّوحسابی دارد.
•سیب•
عاشق، زمزمه می‌کند، فریاد نمی‌کشد.
حــق پرســت
عشق، تَن به فراموشی نمی‌سپارد مگر یک بار، برای همیشه. جامِ بلور، تنها یک بار می‌شکند. می‌توان شکسته‌اش را تکّه‌هایش را نگه‌داشت؛ امّا شکسته‌های جام آن تکّه‌های تیزِ بُرَّنده دیگر جامْ نیست.
حــق پرســت
نباید بگذاریم که عشق، همچون کبوتری سپید، بُلندپرواز، نقطه‌یی در آسمان باشد. اگر عشق را از جریانِ عادی زندگی جداکنیم از نانِ برشتهٔ داغ، چای بهارهٔ خوشْ‌عطر، قوطی کبریت، دستگیره‌های گُلدار، و ماهی تازه عشق، همان تخیّلاتِ باطلِ گذرا خواهدبود
حــق پرســت
زمانی‌که کودکی می‌خندد، باور دارد که تمامِ دنیا در حالِ خندیدن است، و زمانی‌که یک انسانِ ناتوان را خستگی از پای درمی‌آورد، گمان می‌بَرَد که خستگی، سراسرِ جهان را از پای درآورده‌است. چرا ناامیدان، دوست‌دارند که ناامیدی‌شان را لجوجانه تبلیغ‌کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سَرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچ‌گرایان، خود را، برای اثباتِ پوچ‌بودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می‌جنگیم، پاره‌پاره می‌کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری‌شان به تن و روحِ دیگران سرایت‌کند، دلیل بر رذالتِ بی‌حسابِ ایشان نیست؟
حــق پرســت

حجم

۳۶۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۳۶۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
تومان