نویسندگان جوان و نوکار، یا نویسندگانی که مایلاند همیشه کیفیتِ متعالی آثار خود را حفظ کنند، هرگز شتابی در تبدیل " هَر" جرقّهیی به طرح، و هر طرحی به داستان یا قصّه نشان نمیدهند. صبوری، صبوری، صبوریِ بیحساب. این، مهمترین مسألهٔ ما در مسیر خلق و تولید ادبیات است.
H.H.
هرگز نویسندهیی که مصمّم است طرحی را به اجرا درآورد، آن را __ در مرحلهٔ طرح__ برای دیگران حکایت نمیکند و فشارهای درونی خود را بیهوده از دست نمیدهد.
H.H.
نبوغ، به اعتقاد ما، چیزی جز کوشش مداوم و سرسختانه و پیگیرانه، به اضافهٔ شرایط مناسب نیست. نبوغ همان ایمان است در شرایط؛ ایمان به اینکه باید چنین کاری __ که بهراستی شُدنیاست اما بسیار دشوار است__ بشود.
و ایمان، پدیدآورنده و سازندهٔ بسیاری از شرایط است.
نبوغ، درک مسئولیتی عمیق است که از لحظهٔ پیدایی تا دم مرگ، صاحب خود را رها نمیکند و دست از سر او برنمیدارد.
نبوغ، درکِ نیاز به خدمت کردن است و مفید بودن و تعهد و وظیفهیی را بر عهده گرفتن.
mah_s
اگر ما میخواهیم از جمله کسانی باشیم که شبها، بچّهها با زمزمهٔ ملایم و مهربان قصّهها یا اشعار ما به خواب بروند و فردا، هشیار و آگاه، برخیزند تا در خدمت ستمدیدگان و دردمندان درآیند، و برخیزند تا هزار قیامت بهپا کنند، و برخیزند تا جهان را از نو بسازند و جهانی بسازند قابل زیستن و خوش زیستن __ نه آنگونه که استعمارگران و ستمکاران و راهزنان و مالپرستان و بدکاران و دژخیمان میخواهند__ در این حال، ملازمهٔ نوشتن، رنج بُردن است و درد کشیدن است و خون خوردن و تحمّل کردن و سخت کوشیدن و تا آخرین نفس، عابدِ راستین باقی ماندن...
mah_s