
بریدههایی از کتاب آهستهخوانی: مجموعه شعر کوتاه
۳٫۸
(۲۱)
او به دریاهای بیماهی میاندیشد
من به ماهیهای بی دریا.
سپهر
یک شهروند مضطرب،
یک کارمند گیج
یک شاعر سرگشته،
یک انسان بیرؤیا؛
تنهایی من شکلهایی مختلف دارد.
سپهر
گاه با خاطرههای دیروز
گاه دلواپسی آینده؛
لحظه، بسیار عزیز است
حرامش نکنی!
مهران کاسبوطن
چشمهایت را ارسطو هم اگر میدید
دست بر میداشت از عقلِ ملال آور
بیخیالِ منطق محزون خود میشد
قهوه مینوشید
عشق میورزید
«فن شعر» ش را به طرز دیگری شاید...
مهران کاسبوطن
تا کی
در شعرهای من بهدنبال خودت هستی؟
یکبار هم
در شعرهای من
به دنبال خود من باش.
لطفاً مرا آهستهخوانی کن!
ویرا
دست آن کودک
که ول شد در شلوغی خیابانها...
طعم آن دستم.
مهران کاسبوطن
تنهای ما تنهاست
دلهای ما با هم
دل، از تو لبریزست
تنهای تنها هم.
ویرا
من از عشق داغم
و از داغ سرشار.
سپهر
نه این باران
که هر باران دیگر
بیتو
باران نیست.
ویرا
بهار، لبخندی است
که از لبان تو تکثیر میشود
در باغ.
ویرا
تو اینجا نیستی
تمام نیمکتهای جهان خالی است.
ویرا
- چای یا قهوه؟
- نه عزیزم
چشمهای تو!
ویرا
گریبان را که بگشایی
اجابت میشود دستم.
هوای چیدنِ ماه است در باران پاییزی.
ویرا
اندازه باران...
ـ چه میگویم؟
اندازه احساس یک کودک به باران
دوستت دارم.
ویرا
باد
با خود میبَرَد ما را
ناگهان
ما را بهخود میآوَرَد
باران.
ویرا
تقویم ما، تمام ورقهایش
تعطیل هم که باشد
هر روز ذهن من
در دفتر حضور شما تیک میخورد.
ویرا
آفتابِ تراویده در مهرگانم!
خون دلتنگی توست
در رگانم.
ویرا
از همین بادی که میآید
خوب میفهمم
عطر تو یک شهر را دیوانه خواهد کرد.
ویرا
اگر باران
نگاهت را بلد باشد
به اقیانوس هم راضی نخواهد شد.
ویرا
خیره باشی به کسی
بعد... ای داد ای داد
خیرگی درد بدی است.
ویرا
کسی این قدر بارانی
کسی این قدر نارنجی...
فقط پاییز گه گاهی
شبیه توست.
ویرا
گاه با خاطرههای دیروز
گاه دلواپسی آینده؛
لحظه، بسیار عزیز است
حرامش نکنی!
ویرا
ازین دشوارتر، اما
زمستانهای بسیاری است در یادش
کلاغ پیر.
مهران کاسبوطن
مثل گلدان که دلتنگ نور است
مثل صحرا که دلتنگ باران
آآآآآآآآی دلتنگی من!
ویرا
و عشق و مرگ
از ابتدای خلقت آدم
کاری بهغیر خاطرهسازی نداشتند.
ویرا
خانههای نیمساز
شهر را
خسته میکنند
عشقهای ناتمام
روح را.
Sheyda Shojaei
برفپاککنها
از پسِ دلتنگی من بر نمیآیند.
Sheyda Shojaei
عکس با خاطره معنی دارد
کوه با ابر، زمین با باران
عشق با اندوهش.
Sheyda Shojaei
تاریخ را برای چه باید خواند؟
وقتی که جای عشق
در لابلای این همه اوراق خالی است.
ویرا
ابر هم
از فرط دلتنگی نمیداند
سر به دامانِ کدامین کوچه بنبست...
جمعههایم لعنتیتر میشود بی تو.
ویرا
حجم
۱۲۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۱۲۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان