بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صوفیانه ها و عارفانه ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب صوفیانه ها و عارفانه ها

بریده‌هایی از کتاب صوفیانه ها و عارفانه ها

۴٫۰
(۹)
منِ به راستی ناچیز، مدیونِ همهٔ کسانی هستم که صمیمانه کوشیدند که از من چیزی بسازند. نادر ابراهیمی
مادربزرگ علی💝
پرسیدم: "تمدّن" چیست؟ گفت: آنگاه که یک کوخ از کوخ‌های روستاییان، چنان استوارْ ساخته شود که به قدر یک کاخ از کاخ‌های فرمان‌روایانْ دوام آوَرَد، آنگاه می‌توان از تمدّن، سخن گفت؛ واِلّا، قصر سلاطین که همیشه مجلّل و مستحکم بوده است و جامهٔ شاهان، همیشه گران‌بها و زربفت.
Ali Yeganeh
یا احمد! ایثارْ بر لقمه، کارِ سگان است. مردان، جان و زندگی ایثار کنند.
Ali Yeganeh
دینی که نتواند به انقلابْ بکشاند و دیگرگون کند دین نیست
وحید
باید میان "اسلام"‌ و "عرب"، مرز قاطعی ترسیم کرد، و هرگز در هیچ شرایطی از یاد نَبُرد که "اندیشهٔ اسلامی"به معنای "اندیشهٔ عربی" و حتّی "اندیشهٔ سامی" نیست، و اگر سپاهیان ایران، به دلائل موجّه، از سپاهِ عرب شکست خوردند، مردم ایران هرگز از مردم عرب شکست نخوردند. مردم ایران، که دمادم به امیدِ یافتنِ یک اندیشهٔ نو و نجات‌بخش، به مذهبِ مانی، مذهبِ مزدک، مذهب مسیح، و حتّی مذهب بودا پناه برده بودند و سرخورده بودند، آنچه را که می‌جستند، در لحظه‌های جان کندنِ نظام ساسانی، در تفکّر اسلامی یافتند: "عدالت، برابری، آزادی"
sam S
و هیچ مردی در تاریخ نیامد که چون مولای مُتقّیانْ علی (ع)، دلش دریای غم باشد، چشمش چشمهٔ خُشکی ناپذیر اشک __ با آن های های گریستن‌ها و به گردون رسیدنِ فریادهای "یارب، یارب!" نیمه شبانه‌اش، و آن تنهاییِ عظیمِ خوف‌انگیزش، که او را تا حدِّ تنها انسانِ انسانیّتْ پذیرفته بر سراسرِ سرزمین خدا بالا می‌بُرد... آیا مولا علی (ع) مردی بود که در حسرتِ رسیدن به حکومت چند روزهٔ دنیا زار بزند؟ آیا او از اینکه جلالی نداشت جُز جلالِ غمبارِ روح، فریاد می‌کشید؟ کدام دشمن، حتّی جرئت می‌کند که چنین بگوید؟ علی (ع) از سقوط ارزشها می‌گریست، و از اینکه پیامی چنان دگرگون کننده، بر زمین نرسیده چون قطره‌یی باران در صحرای عربستان فرو رفته بود، و از ظلمِ حاکم بر جامعه، و از فساد مُسلّط
مریم اژدری
اسلام، یک اندیشه بود، نه یک ملّت، نه یک سپاه. بعدها که این اندیشه پا گرفت و جا افتاد، ما شدیم "ملّتِ حاملِ این اندیشه"، ملّتِ مُفسّرِ قرآن، تحلیل‌گرِ مقاصدِ اسلام، و صاحب تفکّرِ خلّاقِ اسلامی، و ما شدیم به کارْبَرنَدهٔ این اندیشه در راستای رشد فرهنگ ملّی و اشاعهٔ علم و کشف مجهولات،
sam S
عرفان، به دلیلِ همان گستردگیِ بی‌نهایتش، و مرزناپذیری‌اش، و چه‌بسا حدّ و رسم‌ناپذیری‌اش، همچون دهانی‌ست گشوده به مقدارِ نامعلوم __ از صفر تا بی‌نهایت __ که از یک سو گشودگیِ لازم را برای پذیرش یک دانهٔ شِکر ندارد، و از سوی دیگر جمع اقیانوس‌های عالم را لقمهٔ ناچیزی می‌پندارد. عرفان می‌تواند هر حرکتی، اندیشه‌یی، و عملی را به نوعی توجیه کند یا نکند، بپذیرد یا نپذیرد.
Ali Yeganeh
دکتر رزمجو بر این اعتقاد است که در ایرانِ بعد از اسلام، ابتدا، عطف به یک مجموعه دلائل، حماسه پدید می‌آید و "انسانِ کامل حماسی" پرورده می‌شود، و آنگاه، به هنگامِ افولِ حماسه، باز هم با توجّه به یک مجموعه دلائل، رُشد ادبیّاتِ عرفانی آغاز می‌شود و ساختِ "انسان کاملِ عرفانی"؛ یعنی "تصوّفِ ایرانی" ادامه‌دهنده‌یِ راهِ "حماسهٔ ایرانی"ست و "اَبَرانسانِ صوفی" جانشینِ "اَبَرمردِ حماسه".
Ali Yeganeh
ابویزید، مردی را پُرسید: چه پیشه داری؟ گفت: خَرْ بنده‌ام. گفت: خدایْ خَرْ تو را مرگ دهاد تا بندهٔ خدا باشی نه بندهٔ خَر.
خوانا
اسلام، یک اندیشه بود، نه یک ملّت، نه یک سپاه. بعدها که این اندیشه پا گرفت و جا افتاد، ما شدیم "ملّتِ حاملِ این اندیشه"، ملّتِ مُفسّرِ قرآن، تحلیل‌گرِ مقاصدِ اسلام، و صاحب تفکّرِ خلّاقِ اسلامی، و ما شدیم به کارْبَرنَدهٔ این اندیشه در راستای رشد فرهنگ ملّی و اشاعهٔ علم و کشف مجهولات، وما شدیم مصداقِ همان آیه که شعوبی‌ها، عزیزترین سرودشان بود.
وحید
دین زرتشتی، در عهد آخرین سلاطینِ ساسانی، علّتِ وجودی و محتوای معنوی خود را از دست داده بود. وظائفی داشت که به انجام رسانده بود؛ یک دورهٔ طولانیِ تاریخی را زیر چتر فلسفهٔ خود گرفته بود؛ مردم را به کار، به نیکی و پاکی فراخوانده بود؛ و سرانجام به جایی رسیده بود که از درونْ پوک شده بود. تواناییِ ارشاد نداشت، و قدرتِ مقابله. دیگر حفظ آن به هیچ بهانه‌یی ممکن نبود. کارکردی نداشت تا بُردی داشته باشد. بدون شک، زیبایی‌هایی داشت و نیروهایی، که به کمک آنها امکان پیشبرد فرهنگ ملّی و تعالی بخشیدن به اندیشهٔ انسانی، به تمرّد و انقلابْ کشاندنِ دردمندان و ستم‌دیدگان وجود نداشت؛ و دینی که نتواند به انقلابْ بکشاند و دیگرگون کند دین نیست.
sam S
آیا عرب‌ها، به هنگام حمله به ایران، چنین و چنان کردند؟ بله کردند؛ امّا اگر پای اسلام درمیان نبود هم عرب‌ها، هر گاه که می‌توانستند، چنین و چنان می‌کردند، و ما هم می‌کردیم __ با عرب‌ها؛ و چه‌بسا خیلی هم بدترش را.
razieh.mazari
پس، اگر عُلما و بزرگانِ امروز و فردای مملکتِ ما مصلحت می‌بینند، رها کنیم این اصطلاحِ نامیمونِ "دری" را و به جای آن "خاوری" را بنشانیم؛ زبان خاوری یعنی همان زبانِ زیبایی که بعدها، با شتاب، از خراسانْ حرکت کرد، به سراسر ایران زمین سفر کرد، و در شیرازْ لنگری عظیم انداخت.
مریم اژدری
و دینی که نتواند به انقلابْ بکشاند و دیگرگون کند دین نیست.
میم حا یا الف
و این ستم، بنی‌اُمیّه بِنا نهاد و بنی‌عبّاس پی گرفت، و این دو گروه، گسستگیِ همه‌سویهٔ خود را از مفاهیم عدالت‌خواهانه و مساوات‌طلبانهٔ اسلامی، برمَلا کردند.
میم حا یا الف
(برخی از نویسندگانِ تاریخ‌های مدرسه‌یی چنین جلوه داده‌اند که مردم ما، برای نخستین‌بار، زمانی با عرب‌های مهاجمِ بیرحمِ خشنِ وحشی روبرو شدند که عرب‌ها اسلام را با خود آورده بودند؛ بِنابراین، این بیرحمی و خشونت می‌توانسته ارتباطی با اسلام داشته باشد؛ حال آنکه به شهادت همین تاریخ‌ها، سپاهیان ایران، به فرمانِ شاهانِ ساسانی، چندین و چندبار، تهاجماتِ سرشار از خشونتی به سرزمین‌های عرب‌ها کرده بودند __ و در مواردی، کاملاً بی‌علّت یا به عللِ شرم‌آور. ما پیش از ظهورِ اسلام، از این بِدِه‌بستان‌های بیرحمانه با عرب‌ها بسیار داشته‌ییم، و بارها هم خشونت و بیرحمی و کشتارهای دسته‌جمعی و سوزاندن و ویران کردن از جانبِ سپاهیان ما بوده است.
میم حا یا الف
اسلام در ایران شکوفا شد، عرفان در اسلام.
میم حا یا الف
و از این‌روست که به اعتقاد ما، هر انسان واقع‌گرا و حقیقت‌جو، یک انسان آرمان‌خواه نیز در درون خود دارد؛ و میان واقع‌گرایی و آرمان‌خواهی، آن فاصله‌یی که جمعی از جامعه‌گرایان مُدّعی آن هستند، هرگز وجود نداشته است __ همانطور که میانِ عاطفه‌گرایی و عقل‌گرایی. بماند!
میم حا یا الف
دین زرتشتی، در عهد آخرین سلاطینِ ساسانی، علّتِ وجودی و محتوای معنوی خود را از دست داده بود. وظائفی داشت که به انجام رسانده بود؛ یک دورهٔ طولانیِ تاریخی را زیر چتر فلسفهٔ خود گرفته بود؛ مردم را به کار، به نیکی و پاکی فراخوانده بود؛ و سرانجام به جایی رسیده بود که از درونْ پوک شده بود.
tadai
دینی که نتواند به انقلابْ بکشاند و دیگرگون کند دین نیست.
نفیس
عرب‌ها، ایرانیان را مغلوب نکردند؛ اسلام ایران را گشود، که می‌بایست گشاده شود، و می‌شد
ulsar
ایرانیان، شک نیست که در نقاطی، پایدارانه و دلاورانه در مقابل عرب‌ها ایستادند؛ امّا این، هرگز به معنای ایستادن در مقابل دینی که سخن از مساواتِ در یادگیری، در کار، در درآمد، و در برخورداری از مواهبِ زندگی می‌گفت و رهبرانش با جامهٔ فقیرانه و شکم گرسنه در کوی و برزن می‌گشتند، نبود؛ ایستادگی در برابرِ جسمِ دشمن بود؛ دشمنی که قبلاً بارها در مقابل سپاهیان ما تا پای جان ایستاده بود و درهم شکسته بود.
ulsar
عرب‌ها، البته، از پِی پیداییِ اسلام، تظاهر می‌کردند به اینکه مالک این اندیشه هستند؛ حال آنکه ایشان، هرگز، هرگز هیچ حقّی بر اسلام نیافتند. بِنا بر اصول و فلسفهٔ اسلام، پیامبر، موجودی‌ست الهی، متعلّق به سراسر جهان و همهٔ زمان‌ها. هیچکس، مالک اسلام نیست؛ امّا "نزد خدا، پرهیزگارترینِ ملّت‌ها، عزیزترینْ هستند؛ و نزد خدا، با فرهنگ‌ترین ملّت، پرهیزگارترین است".
ulsar
امّا اساسی‌ترین و جدّی‌ترین سخن ما __ که بر آن پای می‌فشاریم __ در نخستین دقایقِ این مکالمات، این است که باید میان "اسلام"‌ و "عرب"، مرز قاطعی ترسیم کرد، و هرگز در هیچ شرایطی از یاد نَبُرد که "اندیشهٔ اسلامی"به معنای "اندیشهٔ عربی" و حتّی "اندیشهٔ سامی" نیست، و اگر سپاهیان ایران، به دلائل موجّه، از سپاهِ عرب شکست خوردند، مردم ایران هرگز از مردم عرب شکست نخوردند.
میم حا یا الف
امّا اساسی‌ترین و جدّی‌ترین سخن ما __ که بر آن پای می‌فشاریم __ در نخستین دقایقِ این مکالمات، این است که باید میان "اسلام"‌ و "عرب"، مرز قاطعی ترسیم کرد، و هرگز در هیچ شرایطی از یاد نَبُرد که "اندیشهٔ اسلامی"به معنای "اندیشهٔ عربی" و حتّی "اندیشهٔ سامی" نیست، و اگر سپاهیان ایران، به دلائل موجّه، از سپاهِ عرب شکست خوردند، مردم ایران هرگز از مردم عرب شکست نخوردند.
میم حا یا الف
رهبری اسلام و حکومت اسلامی، به سرعت، از کف بزرگانی که با حضرت پیامبر پیمان بسته بودند و راه و رسم او را می‌شناختند و آرمان‌های او را ادراک می‌کردند، به دستِ بدکاران، بیشترْ پرستان و ثروت‌اندوزان، عاشقانِ غارت و شهوت افتاد. جنگ ایرانیان با استعمارگرانِ عرب، جنگِ اندیشهٔ اسلام پویا با شبه اسلام بود.
میم حا یا الف
عرب‌ها، ایرانیان را مغلوب نکردند؛ اسلام ایران را گشود، که می‌بایست گشاده شود، و می‌شد __ حتّی بدون ورود یک عرب به خاک ایران، که در بخش‌هایی، اصولاً عرب‌نشین بود.
میم حا یا الف
دلائلی وجود دارد که نشان می‌دهد مردمِ دورترین روستاهای خراسان هم به هنگامِ حملهٔ عرب‌ها با اسلام آشنا بوده‌اند
میم حا یا الف
در اینجا حرف از زبان عربی‌ست و قدمتِ اعتبار آن نزد ما. واژگانِ عربی، در حقیقت، مِلکِ ماست، سرزمینِ ماست، گهوارهٔ رُشدِ اندیشه‌های ماست، تکیه‌گاه بخش عمده‌یی از فرهنگِ ملّیِ ماست، پایگاهِ پروازهای فلسفی _ مذهبی شاعرانهٔ ماست، سرچشمهٔ بهشتیِ کلامِ حافظانهٔ ماست، مولوی‌وارْ تَرَنُّم کردنِ ما، سعدی صفتْ گل افشاندنِ ما، عطّارانه سرودن ما، نیماوارْ ویران کردن و از نو ساختنِ ما، سلام ما، عشق ما، ایمان ما، همّت و غیرت ما، و اَلوداع ماست. تا همین امروز هم که بیابیم و بجوییم؛ می‌بینیم که خون گرمی که در رگهای زبان فارسی جاری‌ست، محصولِ یک ترکیبِ مبارکِ تاریخی‌ست.
میم حا یا الف

حجم

۷۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

حجم

۷۷۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

قیمت:
۹۷,۵۰۰
تومان