بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب انسان ۲۵۰ ساله (حلقه دوم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب انسان ۲۵۰ ساله (حلقه دوم)

بریده‌هایی از کتاب انسان ۲۵۰ ساله (حلقه دوم)

۴٫۵
(۷۶۴)
هر واقعه‌ای را جداگانه انسان حساب کند، چیزی ملتفت نمی‌شود؛ باید نگاه کند، ببیند این ترتیب کار چگونه است؛ چطور مدبرانه، هوشیارانه، با محاسبهٔ صحیح همهٔ این کارها انجام گرفته است.
چڪاوڪ
علی امتیازش این بود که در حصار «خود» گرفتار نبود. «من» برای او هیچ مطرح نبود، آنچه برای او مطرح بود وظیفه بود و هدف بود و جهاد فی‌سبیل‌الله بود و خدا بود.
Hadith
آن‌کسانی‌که در قرآن شما می‌بینید «اَلَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» تعبیر می‌شود، اینها منافقین نیستند، «اَلَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ»؛ البته منافقین هم عده‌ای جزو «اَلَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» اند، اما هرکسی که «اَلَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ» است؛ یعنی در دل، بیماری دارد، که جزو منافقین نیست؛ گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعف‌های اخلاقی، یعنی ضعف‌های شخصیتی، یعنی هوس‌رانی، یعنی میل به خودخواهی‌های گوناگون، اینهاست؛ که اگر جلویش را نگیری، اگر خودت با آن مبارزه نکنی، همین، ایمان را از تو خواهد گرفت، تو را از درون پوک خواهد کرد. ایمان را که از تو گرفت، دل تو شد بی‌ایمان، ظاهر تو باایمان است؛ آن‌وقت اسم چنین کسی چیست؟ منافق! اگر دل شما، دل ما خدای‌نکرده از ایمان تهی شد، درحالی‌که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانی‌ست، پایبندی‌ها را از دست دادیم، دلبستگی‌های اعتقادی و ایمانی را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان مثل سابق همان حرف‌ها را می‌زند که قبلاً می‌زد حرف‌های ایمانی را این می‌شود نفاق؛ آن‌هم می‌شود خطرناک.
H.H.
خودِ پیغمبر جزوِ اولین کسان یا اولین کسی بود که آمد بیل را دستش گرفت، شروع کرد پی مسجد را کندن. نه به‌عنوان یک کار تشریفاتی، نه! واقعاً، شروع کرد کارکردن و عرق‌ریختن
میـمْ.سَتّـ'ارے
من نمی‌دانم شما هیچ‌وقت رئیس یک مجموعهٔ کاری بودید، تا بدانید مسئولیت یک مجموعه، معنایش چیست؟ انسان واقعاً بیچاره می‌شود در یک شرایطی.
boly
غربت ائمه علیهم السلام به دوران زندگی این بزرگواران منتهی نشد، بلکه در طول قرن‌ها، عدم توجه به ابعاد مهم و شاید اصلی از زندگی این بزرگواران، غربت تاریخی آنها را استمرار بخشید.
حــق پرســت
در نظام نبوی، پایهٔ همه چیز، دانستن، شناختن، آگاهی و بیداری‌ست.
حــق پرســت
در شدیدترین مراحل، امیرالمؤمنین ایستاد؛ هیچ برایش مطرح نبود که اینجا خطر است. بعضی‌ها با خودشان فکر می‌کنند که ما خوب است جان خودمان را حفظ کنیم تا بعداً برای اسلام مفید واقع بشویم، امیرالمؤمنین هرگز خودش را با این‌گونه معاذیر فریب نداد و نفْس والای امیرالمؤمنین فریب‌بخور نبود. در تمام مراحلِ خطر در خطوط مقدم، امیرالمؤمنین حاضر بود.
hiba
وجود امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام از جهات متعدد، برای همهٔ نسل‌های بشر، در شرایط گوناگون یک درس جاودانه و فراموش‌نشدنی‌ست؛
آفتاب
امامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب ادارهٔ جامعه، درمقابل انواع و اقسام مدیریت‌های جامعه که از ضعف‌های انسانی، از شهوات انسانی، از نخوت و فزون‌طلبی انسانی سرچشمه می‌گیرد.
Hadith
زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند؛ در راه خودسازی معنوی و اخلاقی تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه از هر نوع جهاد و مبارزه‌ای پیش‌قدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملاتِ کم‌ارزش، بی‌اعتنا باشد؛ عفت و عصمت و طهارتش در حدی باشد که چشم و نظرِ هرزهٔ بیگانه را به‌خودی‌خود دفع کند؛ در محیط خانه، دل‌آرام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایهٔ آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را ازلحاظ روانی تربیت کند؛ انسان‌های بی‌عقده، انسان‌های خوش‌روحیه، انسان‌های سالم ازلحاظ روحی و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا بکنند، مردان و زنان و شخصیت‌های جامعه را به‌وجود بیاورد. از هر سازنده‌ای، مادر سازنده‌تر و باارزش‌تر است. بزرگ‌ترین دانشمندان، ممکن است یک ابزار بسیار فوق پیچیدهٔ الکترونیکی را مثلاً به‌وجود بیاورند، موشک‌های قاره‌پیما را به‌وجود بیاورند، وسایل تسخیر فضا را به‌وجود بیاورند؛ هیچ‌کدام از اینها اهمیت این را ندارد که کسی یک انسان والا به‌وجود بیاورد و او، مادر است. این، آن الگوی زن اسلامی‌ست.
محمدحسین
هیچ‌کس بر هیچ‌کسِ دیگر جز به برکت تقوا و پرهیزکاری ترجیحی ندارد.
H.H.
می‌دانید، وقتی‌که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری‌ای جمع شدند، همه خب راضی‌اند از اوضاع؛ می‌گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می‌شود، همه دچار تردید می‌شوند، می‌گویند ایشان ما را آوردند؛ ما که نمی‌خواستیم به این وضع دچار بشویم! ایمان‌های قوی البته می‌ایستند؛
boly
و سه خصلت در شما پدید آمد، ضربهٔ آن را خوردید. این سه خصلت عبارتند (از) اولاً «تَنازَعتُم فِی الاَمرِ» با همدیگر اختلاف کردید، وحدت کلمه و وحدت صفوف را به‌هم زدید؛ ثانیاً «فَشِلتُم» سست شُدید، آن شور و حماسه و آمادگی و کمربستگی و پادررکابی اولِ کار را از دست دادید؛ ثالثاً «عَصَیتُم» از فرمان پیغمبر و رهبر و آن‌کسانی‌که مسئول ادارهٔ امور شما بودند اجتناب ورزیدید و سر باز زدید، این سه صفت که در شما پیدا شد،
hadi nasr
ولایت و امامت و حکومت
Narges
وقتی می‌گوییم ائمه مبارزه می‌کردند، باید این را بدانیم که مبارزه در هر زمانی به‌شکل خاصی‌ست. گاهی مبارزه با کار فرهنگی‌ست، کار علمی‌ست، گاهی با کار سیاسی‌ست، گاهی با تشکُّل و تحزّب است، ایجاد سازماندهی‌ست. گاهی با کارهای خونین و فعالیت‌های جنگی و نبرد آشکار است و هر زمانی مبارزه به‌نحوی‌ست.
Hadith
امیرالمؤمنین که مظهر شجاعت است می‌گوید هروقت ما در جنگ‌ها کم می‌آوردیم به تعبیر امروز، پناه می‌بردیم به پیغمبر. هروقت هرکسی احساس ضعف می‌کرد در جاهای سخت، پناه می‌بُرد به پیغمبر؛ پناه بود.
hiba
. بعضی خوارج را تشبیه می‌کنند به خشک‌مقدس‌ها؛ نه، بحث، سرِ خشک‌مقدس‌مآب نیست. خب مقدس‌مآبی که یک کناری نشسته است، برای خودش نماز می‌خواند، دعا می‌خواند، اینکه خوارج نیست. خوارج آن عنصری‌ست که شورش‌طلبی می‌کند، بحران ایجاد می‌کند، وارد میدان می‌شود، با علی می‌جنگد، بحث جنگِ با علی دارد؛ منتها مبنای کار، غلط؛ جنگ، غلط؛ ابزار، غلط؛ هدف، باطل؛ این خوارج است.
Zeinab
اگر با یک دید واقع‌بین و منطقی نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها است. ا
Ali Jafari
فرج، یعنی گشایش. مسلمان با درسِ انتظارِ فرج، می‌آموزد، تعلیم می‌گیرد که هیچ بن‌بستی در زندگی بشر وجود ندارد که نشود این بن‌بست را باز کرد و لازم باشد انسان، ناامید دست روی دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کاری نمی‌شود کرد؛ نه، وقتی در نهایتِ زندگی انسان، در مقابلهٔ با این‌همه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بن‌بست‌های جاری زندگی هم همین فرج متوقع است
رضا
پیغمبر نامه‌ها نوشت، مجادله‌ها کرد، سخن‌ها گفت، لشکرکشی‌ها کرد، سختی‌ها کشید، در محاصرهٔ اقتصادی افتاد، کار به جایی رسید که مردمِ مدینه دو روز و سه روز گاهی نان برای خوردن پیدا نمی‌کردند. تهدیدهای فراوان از همه طرف، پیغمبر را احاطه کرد. بعضی از مردم نگران می‌شدند، بعضی متزلزل می‌شدند، بعضی نق می‌زدند، بعضی پیغمبر را به ملایمت و سازش تشویق می‌کردند؛ اما پیغمبر در این صحنهٔ دعوت و جهاد، یک لحظه دچار سستی نشد و نشد و با قدرت، جامعهٔ اسلامی را پیش بُرد و بُرد، تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که در سال‌های بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل بشود به برکتِ ایستادگی پیغمبر در میدان‌های نبرد و دعوت
FG
گاهی مؤمن است، اما در دلش مرض هست. این مرض یعنی چه؟ یعنی ضعف‌های اخلاقی، یعنی ضعف‌های شخصیتی، یعنی هوس‌رانی، یعنی میل به خودخواهی‌های گوناگون، اینهاست؛ که اگر جلویش را نگیری، اگر خودت با آن مبارزه نکنی، همین، ایمان را از تو خواهد گرفت، تو را از درون پوک خواهد کرد.
:)
اولاً دربارهٔ جهاد حرف می‌زنند و جهاد با مشرکین و کفار را مطرح می‌کنند و اعلام می‌کنند که این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتی‌که کلمهٔ «لا اِلهَ اِلَّا اللّهُ» همه‌گیر بشود.
hiba
علی را عدلش به خاک‌وخون غلتاند. اگر امیرالمؤمنین می‌خواست عدالت را رعایت نکند، اگر می‌خواست ملاحظه‌کاری بکند، اگر می‌خواست شأن و مقام و شخصیت خودش را بر مصالح دنیای اسلام ترجیح بدهد، موفق‌ترینِ خلفا می‌شد و قدرتمندترین و هیچ معارضی هم پیدا نمی‌کرد. اما امیرالمؤمنین شاخص حق و باطل است. اینکه علی‌بن‌ابی‌طالب را معیار و شاخص حق و باطل می‌دانند و هرکس دنبال علی‌ست و علی را قبول دارد و می‌خواهد مثل او عمل کند، او حق است و هرکه علی را قبول ندارد، باطل است، این به‌خاطر همین است. به‌خاطر این است که امیرالمؤمنین به لُبّ وظیفه، بدون ذره‌ای دخالت‌دادن منیّت و احساسات شخصی و منافع شخصی و «خود»، در آن راه و حرکتی که انتخاب کرده عمل کرده؛ یک‌چنین شخصیتی‌ست امیرالمؤمنین.
hiba
اگر با یک دید واقع‌بین و منطقی نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها است. این گزاف نیست
زهرا یارمحمد
لزوم نصیحت ائمةالمسلمین یعنی دخالت در مسائل سیاسی و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح کردند و آن را به‌عنوان یک فریضه اعلام کردند، که همهٔ مسلمین موظفند به زمامداران اسلامی نظرات خیرخواهانهٔ خودشان را بیان کنند و اعلان کنند.
hiba
هر کشته‌شدنی که شهادت نیست؛ کشته‌شدنِ با شرایطی، شهادت است. آن شرایط نبود در آنجا و اگر امام حسن علیه‌السلام آن روز کشته می‌شدند، شهید نشده بودند، کشته شده بودند. امکان نداشت کسی آن روز بتواند در آن شرایط، حرکت مصلحت‌آمیزی را انجام بدهد که کشته بشود و انتحار نباشد، اسمش شهادت باشد، لذا صلح کرد.
حاج عرفان
دو نفر در تاریخ اسلام، اسم آورده شدند که صاحبِ خونِ اینها و کسی که حقِ خون‌خواهی از اینها را دارد، خداست. ثارالله یکی امام حسین است، یکی پدرش امیرالمؤمنین؛ «یا ثارَاللهِ وَ ابنَ ثارِهِ»
رضا
امام سجاد که خودْ امامِ معصوم بود، نوهٔ امیرالمؤمنین بود، وقتی‌که گفتند تو این‌قدر عبادت می‌کنی، فرمود عبادت ما کجا و عبادت علی کجا! یعنی امامِ سجادِ عابدِ سجاد، او، می‌گوید من با علی قابل مقایسه نیستم. حالا هزاران فرسخ بین امام سجاد و بهترین عُباد و زُهاد زمان ما هم بیشتر فاصله هست.
موسم حج، میعاد برادران دورافتاده و ناآشناست. هزاران «فرد» در آن زمان و مکان، امکان «جمع» بودن و شدن را می‌آزمایند. این همدلانِ ناهم‌زبان، در آنجا با زبان واحدی خدا را می‌خوانند و معجزهٔ گِردآمدن ملت‌ها زیر یک پرچم را مشاهده می‌کنند. اگر پیامی باشد که می‌باید به همهٔ جهان اسلام رسانده شود، فرصتی از این مناسب‌تر نیست.
مجید مهدی پور

حجم

۳۹۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰۲ صفحه

حجم

۳۹۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۴۰۲ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان