- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب آدُلف
- بریدهها
بریدههایی از کتاب آدُلف
۴٫۲
(۷۷)
دوست داشتن زمانی که دیگر دوستتان ندارند بدبختی بزرگی است؛ اما از آن بدتر این است که وقتی شما دیگر احساس عشقی نمیکنید با عشقی شورانگیز دوستتان داشته باشند.
samira
روابط عاطفی درازمدت از عمق خاصی برخوردارند! بی آن که بدانیم پاره مهمی از زندگیمان می شوند! دور که هستیم با آرامش تصمیم به پاره کردن این رشتههای الفت می گیریم؛ خیال می کنیم بی صبرانه منتظر لحظه جدایی هستیم. اما وقتی زمان آن فرامی رسد، سراپا وحشت می شویم؛ و عجیب این که قلب پست ما برای ترک کسی که در کنارش دیگر هیچ لذتی نمیبریم هم پاره پاره می شود.
apachi
با خویشتنداری کوچک ترین علائم نارضایتی را در سینه پنهان می داشتم و از تمام توان روحیام استفاده می کردم تا با تظاهر به شادی تصنعی اندوه عمیقم را بپوشانم. این تلاش اثری غیرمنتظره روی من داشت. ما انسانها موجودات بی ثباتی هستیم؛ احساساتی را که تظاهر به آن می کنیم دست آخر به راستی احساس می کنیم.
apachi
به محض این که رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض این که یکی فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان می رود و سعادت ویران می شود. خشم، بی انصافی، حتی شیطنت، قابل گذشتند؛ اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق می کند که ماهیت آن را تغییر می دهد و پلاسیده اش می کند.
elahe sodachi
علت فساد، لذت نیست، طییعت نیست، هیجانات نیست؛ علت، حسابگریهایی است که جامعه به ما یاد می دهد، و باورهایی است که از تجربه حاصل می شوند.
samira
من از درد و رنج قلب می گویم، از ناباوری زجرآوری که بی وفایی در روح زن ایجاد می کند، از سرگشتگی ناشی از تبدیل اعتماد به خطا، تعبیر فداکاری به گناه در چشم همان مردی که همه چیزشان را نثار او کردند. من از وحشت زنی می گویم که وقتی می بیند مردی که سوگند خورده حامی او باشد، ترکش می کند؛ از ناباوریای که در پی زودباوری می آید و نخست متوجه آن مرد می شود و سپس تمام عالم را فرامی گیرد. من از آن حرمت فروخوردهای می نویسم که تلف شده است.
samira
واقعیت قدرتمندتر از اوست
shadi
اما عشق با سحر و جادو گذشتهای به وجود می آورد که ما را احاطه می کند. به عبارت دیگر کاری می کند احساس کنیم با فردی که همین اندکی پیش برایمان پاک بیگانه بود، سالها زیسته ایم
هانیه
می توانستیم سکوت کنیم، اما نمیتوانستیم آنچه را گفته شده بود فراموش کنیم.
سایه
شرایط اهمیت زیادی ندارند، خصلت فرد مهم است؛ انسان بیهوده با اشیاء و افراد قطع رابطه می کند؛ اما با خودش نمیتواند قطع رابطه کند. موقعیت را تغییر می دهیم اما در هر موقعیت دیگر، عذابی را که امید داشتیم از آن رها شویم، با خود حمل می کنیم؛ و از آن جا که با تغییر مکان نمیتوان خود را اصلاح کرد، سرانجام متوجه می شویم که فقط توانستهایم به پشیمانی هایمان و به رنج هایمان اضافه کنیم.
apachi
درنگ کردم، حرف هایم را پس گرفتم، انکار کردم، توضیح دادم. آشتی کردیم؛ اما نخستین ضربه زده شده بود، از نخستین مانع عبور کرده بودیم؛ می توانستیم سکوت کنیم، اما نمیتوانستیم آنچه را گفته شده بود فراموش کنیم. حرفهایی هست که مدتها به زبان نمیآوریم، اما چون به زبان آمد، دیگر مکرر در مکرر آنها را تکرار می کنیم.
🌱mozhde🌱
عادت کردم احساساتم را در درونم پنهان کنم، نقشه هایم را به تنهایی بکشم و برای اجرایشان فقط روی خودم حساب کنم.
👑Nargess Ansari👑
بَدا به حال مردی که در آغاز ماجرای عاشقانه اش باور نداشته باشد که این پیوند، پیوندی ابدی خواهد بود! بَدا به حال مردی که در کنار معشوقه اش بداند و پیش بینی کند که هیچ بعید نیست روزی از او دل بِکنَد! زمانی که زنی به ندای قلب خود گوش می کند، حال و روزی تأثرانگیز و مقدس پیدا می کند. علت فساد، لذت نیست، طییعت نیست، هیجانات نیست؛ علت، حسابگریهایی است که جامعه به ما یاد می دهد، و باورهایی است که از تجربه حاصل می شوند. پس از تصاحب النور، او را هزار بار بیش تر دوست داشتم، هزار بار بیش تر برایش احترام قائل بودم. با سربلندی میان همگان گام برمی داشتم و با تفاخر آنان را می نگریستم.
علیرضا یونسی
عشق آن چنان با فردی که دوست داریم یکی می شود که حتی در ناکامی، لطف خاصِ خود را دارد. عشق با واقعیت و با سرنوشت وارد ستیز می شود؛ اشتیاق وافر، عاشق را در مورد قدرتش فریب می دهد و در میان درد و رنج به شوروشوق می آورد.
حوریا
آیا دلیلش این بود که امید همواره با تردید آمیخته است و وقتی زندگیمان را ترک می کند تازه روزگارمان جدی اما مثبت تر می گردد؟ یاشاید زندگی زمانی حقیقی می شود که تمامی رویاهایمان رنگ می بازند، همان گونه که با کوچِ ابرها قله کوه در افق بهتر به چشم می آید؟
راضیه هاشمی
عواطف آدمی آشفته و مغشوشند؛ ترکیبی از تودهای حسهای گوناگون که قابل توجیه نیستند: واژه ها، که همواره زمخت و عامیانه اند، می توانند نامی به آنها بدهند اما هرگز نمیتوانند آنها را توصیف کنند.
هانیه
روابط عاطفی درازمدت از عمق خاصی برخوردارند! بی آن که بدانیم پاره مهمی از زندگیمان می شوند! دور که هستیم با آرامش تصمیم به پاره کردن این رشتههای الفت می گیریم؛ خیال می کنیم بی صبرانه منتظر لحظه جدایی هستیم. اما وقتی زمان آن فرامی رسد، سراپا وحشت می شویم؛ و عجیب این که قلب پست ما برای ترک کسی که در کنارش دیگر هیچ لذتی نمیبریم هم پاره پاره می شود.
👑Nargess Ansari👑
در انسان وحدت یکپارچه یافت نمیشود، آدمی هرگز نه کاملاً صادق است و نه کاملاً دروغگو.
mahsa
عجیب این که قلب پست ما برای ترک کسی که در کنارش دیگر هیچ لذتی نمیبریم هم پاره پاره می شود.
mahsa
در آن هنگام فکر نمیکردم این رفتارش ناشی از کمرویی باشد، یعنی همان درد درونی که تا پیری نیز دست از سرمان برنمی دارد و عمیق ترین احساسات را در قلبمان خفه می کند، کلاممان را سرد می سازد، و ماهیت منظور ما را تغییر می دهد، و کاری می کند که عواطف و هیجانات خود را با واژگانی گنگ و طنزی بیش و کم تلخ به زبان آوریم، گویی بر اثر همین ناتوانی در ابراز احساسات راستین، و در ازای رنجی که به همین سبب می بریم، داریم انتقام می گیریم.
HeLeN
زنان دلفریب می توانند موجب شر زیادی گردند، هرچند مردان نیز که قوی ترند و بیش تر حواسشان به کارهای مهم است تا به احساسات، و قرار است که مرکز و محور امور پیرامون خود باشند، به اندازه زنان این توان بزرگوارانه و خطرناک را ندارند که برای دیگری و به خاطر دیگری زندگی کنند. این ترفند جلب محبت، که نخست بی اهمیت به نظر می آید، وقتی نسبت به انسانهای ضعیف به کار گرفته می شود چقدر سفاکانه می گردد و قلب و احساس عمیق زنان را هدف قرار می دهد، به ویژه که مشغولیات کاری ندارند و زندگی حرفهای اوقاتشان را تحت الشعاع قرار نمیدهد. آنها به طور طبیعی به مرد اعتماد می کنند، به خاطر غرور قابل عفوشان ساده لوحند و احساسشان این است که دلیل حیات و وجودشان این است که بدون رعایت احتیاط خود را به یک حامی بسپارند و همواره گرایش دارند نیاز به یک حامی را با نیاز به عشق اشتباه بگیرند!
apachi
بَدا به حال مردی که در آغاز ماجرای عاشقانه اش باور نداشته باشد که این پیوند، پیوندی ابدی خواهد بود! بَدا به حال مردی که در کنار معشوقه اش بداند و پیش بینی کند که هیچ بعید نیست روزی از او دل بِکنَد!
هانیه
به محض این که رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض این که یکی فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان می رود و سعادت ویران می شود. خشم، بی انصافی، حتی شیطنت، قابل گذشتند؛ اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق می کند که ماهیت آن را تغییر می دهد و پلاسیده اش می کند
forooghsoodani
روابط عاطفی درازمدت از عمق خاصی برخوردارند! بی آن که بدانیم پاره مهمی از زندگیمان می شوند! دور که هستیم با آرامش تصمیم به پاره کردن این رشتههای الفت می گیریم؛ خیال می کنیم بی صبرانه منتظر لحظه جدایی هستیم. اما وقتی زمان آن فرامی رسد، سراپا وحشت می شویم؛ و عجیب این که قلب پست ما برای ترک کسی که در کنارش دیگر هیچ لذتی نمیبریم هم پاره پاره می شود.
forooghsoodani
ای افسون عشق! حتی کسی که تجربه ات کرده نمیتواند توصیفت کند.
👑Nargess Ansari👑
به محض این که رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض این که یکی فکرش را از دیگری پنهان کند، جذابیت عشق از میان می رود و سعادت ویران می شود. خشم، بی انصافی، حتی شیطنت، قابل گذشتند؛ اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق می کند که ماهیت آن را تغییر می دهد و پلاسیده اش می کند.
👑Nargess Ansari👑
پدر خرده گیر نبود، نظاره گری بود خونسرد و گزنده که نخست لبخندی از ترحم بر لب می آورد و سپس به سرعت و با بی حوصلگی به گفتگو پایان می داد. به یاد ندارم در هجده سال اول عمرم هرگز یک ساعت با او صحبت کرده باشم.
HeLeN
این دورویی با اخلاق طبیعیام سازگار نبود، اما انسان هر گاه رازی در قلب نهفته داشته باشد که مجبور به کتمان دائم آن است، به فساد کشانده می شود.
پویا پانا
شاید روزی دلزده از قلبهای خشک آن ها، دلتان برای قلبی تنگ شود که به خاطر شما می تپید، که برای دفاع از شما حاضر بود با هزار خطر بجنگد، و شما حتی حاضر نبودید با نگاهی به آن پاداش دهید.
پویا پانا
آسمان صاف بود، اما درختان بی برگ بودند، هیچ نسیمی نمیوزید، هیچ پرندهای در هوا دیده نمیشد، همه چیز ساکن بود و تنها صدایی که به گوش می رسید صدای علفهای یخ زدهای بود که زیر پایمان لگدمال می شد. النور گفت: «چقدر همه چیز آرام است؛ چقدر طبیعت بردبار و تسلیم است. چرا نباید قلب انسان هم تسلیم را بیاموزد؟»
علیرضا یونسی
حجم
۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان